گلهای قرمز بیایید کنارهم لحظات خوبی را داشته باشیم (تاپیک اول)

[mahrokh]

سلامممممممممممممممممممممم ی چو بوی خوش اشنایی



عزیزای دلم خوبین خوشین




این تاپیک زدم در مورد هرچی دوست دارین باهم حرف بزنیم




تا لحظات خوبی رو کنارهم تجربه کنیم









دوستان تو این تاپیک در مورد ورزش رژیم عذاهای رژیمی
ناراحتی هایی که در رابطه با رژیم دارین
دلگرمی دادن سایر دوستانتون
میتونین صحبت کنید

ولی سوالاتتون در مورد روش رژیم و غیره رو تو تاپیک خود همون رژیم ها مطرح کنید)

[ندا60]

بچه ها یه خبر خوش..............
شدم 93 کیلو

بزن کف قشنگه رو...........

[حوراء]

مستانه جونم واقعا چه کردی دختر؟!!!
اینجا حسابی شلوغ شده و همه اومدن و از تجربه هاشون و درد و دلاشون گفتن!!
فقط فکر کنم همه منتظر بودیم تو یه ندا بدی!!

عزیزم راجع به شرایطتت اگر فکر میکنی مهمونات حالا حالاها قراره بمونن یه مدت از پل مکنا پیروی کن!! به نظرم برای شرایط تو خیلی خوبه!! همین که میتونی هرچیزی بخوری اما با رعایت چهار شرط اصلی و نگران اضافه وزن هم نباشی!!
خیلی سخته!! واقعا بهت حق میدم!! هم مهمون داری کنی هم انقدر غذاهای جور و واجور و هم رژیم؟؟؟
ولی حتما تمام سعیتو بکن که این راهو ادامه بدی.خدا به همراهت...

- - - Updated - - -

بچه ها جون این پست رو در تاپیک رژیم گروهی که توش عضوم گذاشتم ولی از اونجایی که خیلی هاتون به اونجا سر نمیزنید گفتم اینجا هم بذارم:امیدوارم اسپم محسوب نشه!!
امروز روز خیلی خوبی بود.صبح نصف کف دست نان جو و نصف قوطی کبریت پنیر و دو فنجان چای سبز خوردم و راهی دانشگاه شدم!!
ظهر بعد از کلاس یک فنجان چای سبز و دو عدد خرما خوردم.(چای سبز کیسه ای با خودم برده بودم و از تریای دانشگاه هم آب جوش گرفتم و بساط چای سبزم رو پهن کردم!!).لازم به ذکره که دوستم با خودش شکلات آورده بود و هی تعارف میکرد که با چاییت بخور!! حالا هیچ وقت شکلات نمیاره ها!!! اصلا دیدین کار دنیا چقدر برعکسه؟و خلاصه منم پلاستیک خرماهامو از تو کیفم در آوردم و گفتم مممممممنون!! من خرما میخورم!!
بعد دوباره رفتم کلاس و بعدش داشتم از گرسنگی میمردم و یک دونه خرمای دیگه خوردم!!
بعد قرار شد عصری با همین دوستم بریم خرید.منم موندم تو آمپاس که ناهار چی کار کنم؟ با خودم گفتم میرم از همین تریای دانشگاه یه بشقاب عدسی میگیرم که بالاخره ناچارم یه چیزی بخورم و اینجا هم که خبری از جوجه موجه نیس!! و هرچی باشه عدسی از فست فود بهتره!!
اما این دوست عزیز که امروز انگار مأمور شکست رژیم من بود اصرار اصرار که ناهار بیا بریم خونه ی ما!!
منم به ناچار قبول کردم و البته مسیر دانشگاه تا خونه ی ایشون رو که حدودا نیم ساعت بود پیاده گز کردیم و ساعت حدود پنج شد و بنده داشتم از ضعف دیگه میمردم!!
اما ناهار رو که آورد تازه فهمیدم بدبخت شدم!!
چون ناهار ماکارونی بود!! غذای مورد علاقه ی من!! منم که گشنه و هلاک!! ساعتم که پنج عصر!!
و خلاصه اینکه بعععععععله!! دو کفگیر ماکارونی رو خوردم و البته خوردن این دو کفگیر یعنی خیلی خودمو کنترل کردم مگه نه خیلی بیشتر از اینا اون لحظه جا داشتم!!!
عصر یک فنجان چای سبز نوشیدم و دو عدد کشمش.
شب هم که همون نصف کف دست نان جوی باقی مانده از وعده ی صبحم رو با کمی ماست نوش جان نمودم!!
بنابراین امروز یک تقلب داشتم!!
ولی خوشحالم چون امروز نسبت به روزهای پیش کنترل بیشتری روی خودم داشتم...
خدا رو شکر...

[*Negar*]

مستانه جون من کاملا درکت میکنم
چون بارها و بارها تو شرایط مشابهش بودم و خانواده همسرم وقتی میان کمتر از یک هفته نمیمونن خونه ما
منم با بچه کوچیک
دقیقا یادمه واکسن چهار ماهگی پسرمو زده بودیم که اینا اومده بودن هم به بچه تبدار برس هم به مهمونا دوباره واکسن شش ماهگی و بازم همین مهمونا
تو هشت ماهگیشم که رزولا گرفت و تب شدید با خطر تشنج بازم همین مهمونا
اینه که کاملا میفهمم الان چه حالی داری
سوئدی هم که به خودی خود سخته خوب کاری کردی ازش اومدی بیرون
ان شالا به زودی زود مهمونات مشکلشون حل میشه میرن و دوباره با اراده و جدیت شروع میکنی
هم رژیم و هم ورزش رو
راستی من میخوام یه روز روزه بگیرم تا دوباره اراده ام قوی بشه رو من که خیلی اثر داره

- - - Updated - - -

یه تجربه شیرین هم بگم تو دانشگاه بارها برای ما کلاس ورزشی میذاشتن که معمولا هیشکی نمیرفت و کنسل میشد
منم همیشه به خاطر چاقیم روم نمیشد برم
دیروز اولین روز از دوره جدید بود و من رفتم برخلاف تصورم هیشکی مانکن و عالی نبود همه یه ایرادایی داشتن هیشکی هم حرفه ای ورزش نمیکرد ایروبیک کار کردیم با یه مربی عالی
و همه تقریبا تو یه سطح بودیم
حس خیلی خوبی دارم چون الان خودمو دوست دارم مثل قبل از بدنم و ظاهرم بدم نمیاد و فقط سعی میکنم روز به روز بهتر بشم سخت ترین مرحله تو ورزش گروهی همون قدم اولش بود که من برداشتم
اونم بعد از نزدیک شش سال که اینجا شاغلم این برای من یه موفقیت حساب میشه

[رهاجان]

سلام به همه رفقای دوست داشتنی ومهربون خودم

سلام به همه با طعم عشق

خوبید نفسای من

خوبه که میاید وروحیه می دید ایول

نداجون مبارک باشه وزن کم کردنت عزیز دلم افرین همین جوری محکم برو جلو

مستانه جون همه یه مسٔله ای دارند نمی گم مشکل چون حل شدنی نیست اما مسٔله قابل حله

منم یک هفته در میان مهمان که چه عرض کنم صابخونه دارم اون از نوع خوبش باورکن ولی خوب ادم مثل وقتی تهاست نمی تونه به کاراش برسه وگاهی ادم واقعا تنهایی می خواهد

اما زندگی در گذر است وبه قولی با خوب وبدش می گذره

اینا همش بعدا خاطره میشه پس چه خوبه خاطره خوبی به جا بمونه

ارام یه نفس عمیق بکش به قضیه جور دیگه نگاه کن

نکات مثبت زندکی رو ببین مثلا اولا الان تنوع غذاییت زیاده دوم سالاد وسبزی فراوان دم دسته خانومی هر موقع وسوسه شدی یه سیب یا هویج بخور

خواهش میکنم ارام باش استرس وزنو زیاد میکنه

من خودم الان حتی یواشکی میام سراغ کامی حتی شبا هم چک میشم

یه دوستی می گفت چطور طاقت میاری اما من گفتم زندگی یه بازیه من خوب وقشنگ بازی میکنم ودوست دارم برنده بازی باسیاست باشم

دیدی هر وقت خوب فکر میکنی انگار همه چیز زیباست

اگه زیبا فکر کنی همه چیز رو زیبا می بینی وزیبا رفتار میکنی واین زیبای می مونه به قولی خوبی ومهربونی خوب می مونه وبدی بد

دلم یه ساحل می خواهد فکر کن اخ تصورشم قشنگه پاهامو روی ماسه های خیس بزارم وارام قدم بردارم بعد بشینم وبا انگشت رو شنای ساحل بنویسم خداجون ممنونم که زنده ام و زندگی میکنم

[رهاجان]

سلامی دوباره وقتتون به خیر وشادی

امروزتان را متفاوت کنید
یک کار شجاعانه انجام دهید
یعنی انقدرخوب باشید که اگر بخواهید خوب نباشید نتوانید

مطمٔنم شجاعتش رادارید یادمون باشه خوبی نه تنها بردیگران بر محیط وخودمون هم تاثیر دارد واین باعث میشه روز شگفت انگیزی داشته باشیم


لیست کارهای خانه تکانی من

1 پاک کردن شیشه دل ازغم های گذشته
2 زدودن سیاهی کینه
3 تکاندن دل از قهر
4 لبخند به جای اخم
5 سبز کردن سبزی زیبای مهربونی
6 خرید شادی به مقدار باور نکردنی
7 حراج محبت بی نهایت

خانه تکانیتون به شادی

[رهاجان]

دوستان
تنها دو روز در سال نمی توانید هیچ کاری بکنید

یکی دیروز که خاطره شده است

ودیگری فردا که امید وارزوست


تنها روزی ازسال که می توانید در ان بهترین کارها را انجام دهید همین امروز است

امروز روز مورد علاقه من

پس این امروزتان را خوب ،خوب زندگی کنید
تصمیم بگیریم .. استاد تغییر با شیم نه قربانی تقدیر

[atefeh 71]

وزن 12/10 یکشنبه 98
وزن 12/11 دوشنبه 96
با اینکه خیلیم رعایت نمیکنمممممم

[maryam12]

سلام به همه
ندا و عاطفه عزیز افرین خیلی خوبه که کم کردین.
نگار عزیزم افرین همین قدم اول مشکل بود که تو حلش کردی عزیزم همینجوری ادامه بده من خودم عاشق باشگاهم ولی الان به خاطر پسر کوچیکم نمیتونم برم.عزیزم موفق باشی.
رها جون مثل همیشه عالی.ممنون عزیزم
مستانه جون منم عید مهمون دارم حالا غذا به کنار شیرینی واجیل و هزار خوردنی خوشکل موندم چیکار کنم.همه عیدها من زیاد کردم ولی تصمیم دارم این عید متفاوت از همیشه باشه که اگه کم نکنم حداقل زیاد نکنم.انشاالله که خدا هم کمکمون میکنه

[atefeh 71]

مرسی مریم جون....
امشب فقط اب پرتقال و ماسته

[رهاجان]

دوستان الان یادم اومد گفتم بگم استفاده کنید



اگر کاری دارید ازجمله خونه تکونی که دوستم ندارید کسی بیاد وانجامش بده مثل کارگر شرکتی یه روش جدید وعالی بگم

همسر محترم خود را که بیکار هست صدا بزنید ومستقیم ازش کمک بخواهید به این صورت

عزیزم من احتیاج به کمک دارم کمکم میکنی لطفا

هرگز به شما نه نمیگوید

سپس کاری که برای شما انجام دادنش سخت است را به اوبگویید

اما اگر خوب هم انجام نداد از او ایراد نگیرید چون دیگر هرگز کاری برای شما انجام نمی دهد

اورا تشویق کنید هم هنگام انجام دادن کار هم پس از اتمام ازاو تشکر کنید ویک افرین محکم بگویید


حالا نیمی از کار انجام شده واگر کارش تمیز نبود به دور ازچشم او بعدا خودتان تمیز کنید

اجازه بدهید اقایان هم لذت خانه تکانی را بچشند

باور کنید من امتحان کردم خوب جواب می دهد

خونه تکونی مامانم اینا هر چی کار سخت بود دامادا انجام دادن بایه لطفا ودستت درد نکنه عالی شد ازتمیز کردن لوستروسقف بگیرو برو جلو

با اقایان مهربان باشید وهمیشه انها راتشویق کنید مثلا چه خرید خوبی کردی حتی اگه میوهاش نصفش گندیده بود اون خودش میدونه ودفعه بعد دقتش رو بیشتر میکنه وباعشق وذوق خرید میکنه

اقایان عاشق تشویق شدنن

حتی شماها که ازدواج نکردید با پدر وبرادرتان مهربانانه رفتار کنید ووقتی کوچکترین کاری برای شما انجام دادن بلند ومحکم افرین بگویید وتشکر کنید

شبتون خوش