-
15 فروردین 1392, 19:30
#1
مدیر کل سایت
تعطیلات نوروزی خود را از نظر رژیم و تغذیه چگونه گذراندید؟
قبل از هر چیزی ضمن آرزوی شروع سالی خوب و پر از شادی و موفقیت برای زیباتن های گلی که قلب و احساسشون گنجینه ی بزرگ نهفته در درونشون هست، امیدوارم تعطیلات خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و با انرژی و نشاط اماده باشین برای شروع یه سال که بهترین سال زندگیتون باشه. اگر واقعا با خودمون چنین عهدی ببندیم و اینطوری پیش بریم قطعا به این هدف و آرمان می رسیم...
خب بیاین تو این تاپیک بگیم از نظر تغذیه و کاهش وزن تعطیلات رو چطور گذروندین؟ کلا بگید حول مسایل رژیم و تغذیه چطور بودین؟ مهمونی ها رو چطوری رد کردین؟ چه تجربیاتی در زمینه ی تغذیه و کاهش وزنتون داشتین؟ پیامک های زیباتن کجاها به دادتون رسید؟ کلا هر چیزی در این حیطه.
انتظار دارم هر کاربر عضو زیباتن که این تاپیک رو می بینه حتما برامون بگه تعطیلات چطور بود؟
-
5 کاربر، ارسال Zenith را لایک کرده اند:
fereshteh (15 فروردین 1392),mariami (15 فروردین 1392),sara (18 فروردین 1392),مملي شيطون (22 فروردین 1392),yalda (18 فروردین 1392)
-
15 فروردین 1392 19:30
# ADS
تبلیغات در مدار
-
18 فروردین 1392, 10:43
#11
کاربر محبوب
سلام دوستاي گلم
براي منم خيلي خوب بود هم برنامه هاي تفريحيم به جا بود هم رژيمم سرجاش بود البته يکم افزايش داشتم که اين چند روز جبران ميشه(نتيجه 13بدره)
هته اول و مسافرت بودم اونجا خودمم باورم نميشه هر روز نيم ساعت نرمش ميکردم تو خونه و کلي پياده روي کردم بخاطر همين با وجود اينکه کلي غذا خوردم وقتي برگشتم افزايشي نسبت به قبل رفتنم نداشتم
هفته دوم با 68.7شروع شد همه مهموني ها ميوه خوردم شيريني همه جا نخوردم آجيل هم دونه شمار خوردم شکلات هم خداروشکر خيلي دوس ندارم
ولي چون ورزشم کمتر بود و زياد پياده روي نداشتم يکم نوسان داشتم
هفته سوم از استرس اينکه بازم وزنم داشت بالا ميرفت کلي رعايت کردم، خودمم باور نميشد اينقد اراده داشته باشم
هيچ وعده غذايي حذف نکردم ولي حجمشو خيلي کم کرده بودم که بتونم تو مهموني ها يکم از خوراکي هاي عيدانه بخورم
وزن امروزمم 69 بود و نسبت به اول عيد 300گرمي افزايش داشتم
اين بود برنامه نوروز من
صبح با رقص ز بستر برخیز ........ قر بده قمزه بیا عشوه بریز
پای کوبی کن و دست افشانی ........ شاد زی یکسره یا بتوانی
-
5 کاربر، ارسال asalbusy را لایک کرده اند:
fereshteh (18 فروردین 1392),sara (18 فروردین 1392),soniya (18 فروردین 1392),مملي شيطون (22 فروردین 1392), Zenith (21 خرداد 1392)
-
18 فروردین 1392, 11:11
#12
کاربر سایت
سلام هفته اول عید ما مسافرت بودیم چابهار
هوا اونجا انقدر گرم و شرجی بود که جز اب و میوه خنک و بستنیییییییییییییییییییی چیز دیگه ای نمیتونستیم بخوریم واقعا اب و هوا روی اشتها تاثیر میذار ه
اینو من به تجربه متوجه شدم بیخود نیست اونجا همه لاغر بودن البته یه مدل نون بسیار خوشمزه داشتن که واقعا نمیشد ازش گذشت بعد که برگشتیم من خداییش خیلی رعایت کردم تو مهمونی ها همه چیز رو بخاطر میزبان برمیداشتم ولی فقط میوه رو میخوردم و بقیه رو گوشه بشقاب فراموش میکردم من امسال از خودم خیلی خیلی راضی بودم سیزده بدر هم جایی نرفتیم میدونید ناهار سیزده من چی بود؟ دو تا تخم مرغ اب پز که کلی از خوردنشون لذت بردم البته با تمام این تفاصیل به دلیل قطع ورزش و کم شدن تحرک 1 کیلو افزایش داشتم که البته خیلی زود حسابش رو میرسم
-
4 کاربر، ارسال ftnia را لایک کرده اند:
fereshteh (18 فروردین 1392),hamraz (18 فروردین 1392),مملي شيطون (22 فروردین 1392), Zenith (21 خرداد 1392)
-
18 فروردین 1392, 11:16
#13
کاربر محبوب
همينطور كه مي دونيد ما از 28 اسفند تا 15 فروردين تشريف برده بوديم مسافرت منزل مادرشوهر جان:03:
همشو هم زميني رفتيم و برگشتيم
تصميم از اول تنظيم ميزان كالري دريافتي بود
تو راه رفت يه كيلو هويج و كلي سيب و پرتقال گذاشتن جلوي دستم و واسه خودم خرگوش شده بودم كه كلي هم سر حالم كرد
وقتي هم رسيديم كه هر كي منو ديد انگار برق گرفته بودش و در مضرات لاغري مفرط مي گفت و اين گوش من بود كه نميشنيد
روز 30 اسفند 15 مين
روزاول فروردين 115 مين
و روز 3 فروردين 60 مين پياده روي داشتم كه چون تو موبايلم يادداشت كرده بودم اينجا نوشتم
ديگه پياده روي خاصي نداشتم ولي از اونجايي كه خونشون خيلي بزرگه به نسبت روزهاي عادي كه تو اداره ام راه زياد مي رفتم
موقع غذا خوردن هم حواسم بود كه زياد نخورم
اوايل كه خيلي گير بهم مي دادن كه بخور بخور كه من با يه بدبختي مي تونستم رعايت كنم
وقتي هم مي دونستم دعوتيم وعده ي قبليش رو يا نمي خوردم يا خيلي جزئي مي خوردم
آجيل و شيريني هم خيلي خيلي كم خوردم
ولي بعضي شبها نميدونم چم مي شد كه نصفه شبي به شيريني ها شبيخون مي زدم كه فرداش جبرانش مي كردم
يه وقتهايي هم موقع غذا خودم رو مشغول مي كردم با دخترم كه كمتر به نظر بياد دارم كم غذا مي خوردم
خدايي امان از آدمهاي فضول :09: پيرم در اومد تا بي خيال من بشن
با همه ي اين اوصاف روزي كه رسيديم قبل از اينكه همسرم ساك ها رو بياره بالا رفتم روي ترازو و وزن رفتم كه تو اون لحظه ثابت مونده بودم
بدبختي ديگه من اينه كه يه بخشي از عيد ديدنيا كه مربوط به خانواده و دوستاي خودمه مونده و من حالا حالاها با معضل عيد ديدني درگيرم
جهان چيزي شبيه موهاي توست ...
سياه و سركش و پيچيده ،
خيال كن چه بي بختم من !
كه به نسيمي جهانم آشوب ميشود ...
-
5 کاربر، ارسال sara را لایک کرده اند:
fereshteh (18 فروردین 1392),hamraz (18 فروردین 1392),soniya (18 فروردین 1392),مملي شيطون (22 فروردین 1392), Zenith (21 خرداد 1392)
-
18 فروردین 1392, 11:19
#14
کاربر محبوب
مرمری جون منکه از وقتی اب روزانه رو زیاد کردم خیلی خوبه اما خیلی کند دارم پیش میرم راستش خواستم رژیم یک هفته چربی سوزی رو بگیرم روز دوم از حالت تهوع داشتم میمردم باز هم همونو اجرا میکنم اما یک وعده میوه وکمی نون وبرنج میخورم اخه شدیدا ریزش مو هم پیدا کردم شاید هم به خاطر بهار باشه نمیدونم حالا تا 21 فروردین ببینم به کجا میرسم
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
-
4 کاربر، ارسال soniya را لایک کرده اند:
fereshteh (18 فروردین 1392),sara (18 فروردین 1392),مملي شيطون (22 فروردین 1392), Zenith (21 خرداد 1392)
-
22 فروردین 1392, 15:32
#15
کاربر سایت
منم با اینکه عید دیدنی رفتم و هم مسافرت
ولی کلا اشتهایی به چیزی نداشتم
وزنم روی عدد 61 و 60 در حال تغییر بود
یه روز 61 بودم روز بعدش کمتر میخوردم میشدم 60
ولی منم خیلی مشکل داشتم با بقیه
هرجا میرفتم هی همه میگفتن چقد لاغر شدی
دیگه لاغر تر نشو
انقد لاغری خوب نیست به خودت فشار نیار
خلاصه از این حرفا!
فک می کنم بقیه چون خودشون با شیوه های غلط و خیلی سریع لاغر میشن فک می کنن منم
همین طوری لاغر شدم ولی من که میدونم الان 7 ماه هست که رژیمم و اصلا هم مشکلی نداشتم و به خودمم سخت نگرفتم
به حرفاشون توجه نکردم و نمی کنم!
البته خانواده ی خودم خیلی ام تشویقم می کنن :01:
الان هم خدا رو شکر روی 60 ثابتم
فلسفه ی زیستن آگاهی ست...
-
3 کاربر، ارسال nedayi را لایک کرده اند:
mariami (22 فروردین 1392),مملي شيطون (22 فروردین 1392), Zenith (21 خرداد 1392)
-
22 فروردین 1392, 16:24
#16
مدیر ارزشمند پیشین
من روزهاي اول عيد هم فعاليت و رفت و آمدم زياد بود و هم خوب مراعات مي کردم وقتي هم شيريني يا آجيل مي خوردم به جاش از وعده هاي ديگه کم مي کردم و هفته اول 1 کيلو هم کاهش داشتم هفته دوم انگار به خودم مغرور شدم و زياد مثل هفته اول رعايت نکردم وزنم رفت به قب عيد ولي خدار و شکر تا پايان سيزده دوباره اومدم پايين و نيم کيلو کاهش هم داشتم همه هم مي گفتن لاغر شدي و خوب شدي البته کسي فعلا منو سرزنش نميکرد چون اونقدر وزن زياد هست که جاي سرزنشي نيست
-
2 کاربر، ارسال مملي شيطون را لایک کرده اند:
mariami (22 فروردین 1392), Zenith (21 خرداد 1392)
-
کاربر سایت
من 2 سال با مادرشوهرم تعطیلات عید رو بسر میبرم هر دفعه 4 کیلو کم کردم بخدااااااا جدی میگم با اینکه خوب میخورم و استراحت و خلاصه همه جوره رژیم شکنی دارم ولی حرص و جوشه دیگه
خداجون میدونم زیبایی و زیبایی هارو دوست داری پس به من و دوستام زیبایی اندام هم هدیه بده:thankyou:
-
2 کاربر، ارسال ساچلی را لایک کرده اند:
*aida* (21 خرداد 1392), Zenith (21 خرداد 1392)
-
مدیر ارزشمند پیشین
ساچلي جون من دقيقا بر عكس تو از ترس چاق شدن خونه مادر شوهرم نميرم خيلي دست پختش خوبه
من اگه جاي شما بودم رژيم نمي گرفتم هر روز خونه مادر شوهرم بودم :05:
-
کاربر زیر پست somy را لایک کرده است: