پس از زیبا تن گردی، نوشت!
از مود جدید سایت بدم می یاد! چجوری باید بگم... گم می شم همش!
اصلا از وبلاگ خوندن هم خوشم نمیاد. اصلا هم شبیه وبلاگ نیست. اصلا هم نمی خونم!
خبر مرگم... جوونم.... خیر سرم.... ولی از تغییر اصلا خوشم نمی یاد!
دارم تو تاپیک سوئدی می چرخم... چشمم به اون رژیم ترکیه ای هم خورد. شاید بعد از سوئدی، چند روزی به خودم استراحت بدم و بعد اون رژیم رو بگیرم. تهش پسته خام دیدم. تو این فصل من باید پسته خام از کجا بیارم؟
از قبل از تابستون تا الان 8 کیلو کم کردم، 3 کیلو قبل از این که بیام زیباتن. حس می کنم خیلی کمه. چند روز تا وسط تابستون مونده و هدف من این بود که در طی تابستان 20 کیلو کم کنم.( بدون احتساب اون 3 کیلوی قبل تابستان.) در حالی که من از اول تابستون فقط 5 کیلو کم کردم. امیدوارم این رژیم سوئدی، کار خودشو بکنه و منم کار خودم یعنی ورزش رو انجام بدم.
این جور رژیم گرفتن رو بیشتر از رژیم 1200 کالری گرفتن دوست دارم. تو اون رژیم یا من کمتر می خورم یا بیشتر. خیلی کمتر و خیلی بیشتر. حوصله هم ندارم کالری غذاها رو به طور دقیق حساب کنم و همیشه تقریبی در ذهنمه و همین باعث می شه بعدا عذاب وجدان بگیرم. همین نشون می ده چرا من فقط 5 کیلو کم کردم. به نظرم از این به بعد باید با رژیم های مختلف پیش برم. این طوری خیلی بهتره.
تو این رژیم هم من کالباس نمی خورم. به جاش مرغ می خورم. خیلی خیلی کم. حاضرم هیچی نخورم تو اون وعده ولی کالباس هم نخورم. من عاشق کالباسم... یه عشق فضایی... برم کالباس بخرم... رژیمم به فنا می ره. به خصوص که سایر مواد کالباس و ساندویچش هم تو یخچاله فقط باگت می خواد!
مامانم داره ماکارونی می خوره، از این ماکارونی پهنا. خودم موقع خرید انتخابش کردم ولی الان یه قاشق هم نمی تونم ازش بخورم. می گن نباید اصلا تقلب کرد و بعد تقلب رژیمش به درد نمی خوره و این حرفا! بیشتر به جنبه روانی داره تا جسمی، نیست؟ یه وقت فکر نکنین من قراره روز اول رژیم سوئدیم که در تمام طول عمر رژیمیم حتی یک بار هم رژیم پروتئین نگرفتم، تقلب می کنم. سخت در اشتباهید. این رژیم داره پوستم رو کلفت می کنه. به این فکر می کردم که از این به بعد، خوراکی های بد رو دنبه(!) تصور بکنم. واقعتیتش هم اینه که واقعا دنبه اند! ته ذهنم بابت این تصورات نگران آنورکسیا هم هست، ولی موجود شکم پرستی مثل من صد سال سیاه هم به آنورکسیا مبتلا نمی شه! ولی بی شوخی، دیگه اون قدر هوسی نیستم. که یه چیزی رو بخوام و فورا به دستش بیارم. منظورم چیزای غیر مفید و مضرره. حتی تو جنبه های دیگه زندگیم هم اثر گذاشته. که لحظه ام رو فدای یه هوس نکنم. ولی عوضش برای رسیدن به هدف، سخت تلاش بکنم.
رژیم گرفتن خوبه.
امیدوارم وقتی به وزن دلخواهم رسیده باشم، اون قدر عاقل بشم که دیگه نه پرخوری کنم نه غذای مزخرف بخورم و همیشه ی همیشه، عین این خانوم های سانتیمانتال که خیلی خوددارند، باشم! خوددار! واژه ی خیلی خوبیه.
آدم باید تو زندگی هم خوددار باشه...
رژیم فقط لاغر نمی کنه، به آدم درس هم می ده. چالشه. برای کار های سخت تر.
بازم می یام... بازم می نویسم.