من خوش اندام
بالاخره بعد 43 روز شوهری از ماموریت برگشت، چقدر دلم براش تنگ شده بود برام از ماموریت یه شلوار اورده بود سایز 44
وقتی پوشیدمش برام گشاد بود، یه 42 هم اورده بود که اونم گشاد بود. بعد یکم نگاهم کرد و گفت چقدر لاغر شدی، راست می گفت تو مدتی که نبود کلی پیاده روی کردم، یه رژیم یه روزه گرفتم و بعدم فقط کم خوری
آخه وقتی هست هی میخواد به من زورگی غذا بده وقتی نبود کسی بهم زورکی غذا نمیداد اگه مامانم هم اصرار می کرد بهش میگفتم نمیخوام دیگه بهم گیر نمیداد و زورکی غذا تو دهنم نمیذاشت، واسه همین این همه لاغر شدم با این همه رفتم سر کمدم و یکی از شلوارای قدیمی که برام تنگ شده بود را پوشیدم فقط یکم دیگه مونده بود که بشه دکمش رو بست فهمیدم بیش از این که وزن کم کنم سایز کم کردم اما کلی خوشحال بودم، قند تو دلم آب شده بود میدونم اگه این سایت نبود و شما دوستای خوبی که با مطالبتون ازتون انگیزه میگیرم نبودید من موفق نمیشدم. حالام می خوام بازم ادامه بدم. شوهری هم بهتر شده حداقل زورکی غذا تو دهنم نمیذاره چون دیده که چقدر خوشتیپ شدم. از همتون ممنونم که من تا موفقیت همراهی می کنین.