توسط در تاریخ 15 آبان 1394 در ساعت 10:26 (414 نمایش ها)
تاجايي ك يادم مياد هميشه دنبال روش هايي براي كم كردن وزن و سايزم بودم.هركاري هم از دستم برميومد و اسمش به گوشم ميرسيد كوتاهي نميكردم..از انواع رژيم ها و پكيج هاي غذايي متخصصين تغذيه و هفته اي سه چهار روز باشگاه رفتن و انواع كرم هاي رفع سلوليت وشكم بندها و دستگاه هاي لاغري بگير تا ليپوساكشن و ليزرليپوليز و ال پي جي و كويتيشن و آر اف و كرايوليپوليز وپروتزگذاري و...نهايت غول اضافه وزني هم كه باهاش دست به يقه بودم چهار پنج كيلو بود..البته معمولا اصلا اضافه وزني دركار نبود فقط ميخواستم به اندام ايده آلم برسم..باوجود تاييد وتحسين اطرافيان هيچ موقع هم از اندامم راضي نبودم. اون روزها حتي تو وحشتناك ترين كابوس هام امروز رو نمي ديدم كه با صدو دو كيلو وزن درحالي كه فقط چند ماه تا جشن عروسيم مونده بشينم و راجع به ده ها كيلو اضافه وزنم بنويسم..تادو سال پيش بزرگترين سايز ممكن تو تصورات من 44بود ك سايز مامانم بود..سايزهاي چهل به بالا رو
مختص مامان ها ميدونستم نه دختراي بيست و چند ساله
داستان شيرين مزه و درواقع تلخ چاقي من از دوسال پيش شروع شد..از زماني ك عقد كردم
اينكه علت اصلي چي بود رو نميدونم.شايد زندگي آروم وعاشقانه و دور از استرس؛شايد صفر شدن تحرك عادي و روزانم؛شايد اعتياد شديدي كه به شيريني جات پيدا كردم؛شايد انتخاب خوردن بعنوان مفرح ترين تفريحم؛شايد تنبليم تو آشپزي كردن وخوردن هرروزه غذاهاي حاضري و رستوراني؛شايد به هم خوردن عادت خواب منظمم كه باعث ميشد كل روز رو خواب باشم؛شايدم افسردگي كه يه سيكل معيوب رو بوجود مياورد و به تمام عوامل ديگه دامن ميزد..منطقيش اينه كه علت تركيبي از تمام اينا بوده اما درهرحال نتيجه شد چهل كيلو اضافه وزن(بهتره بگم پنجاه كيلو چون رسيده بودم به صدوده.هشت كيلو كردم)و رسيدنم به سايز پنجاه ياهمون چهار-پنج ايكس لارج خودمون
توصيف حال امروزم سخته اما اميدوارم نوشتن از اينا باعث شه فشاري ك اين چهل كيلو اضافه وزن به روح و روانم وارد ميكنه كمتر شه و برگردم به سمت يه زندگي عادي و سالم