دفتر ما هم به نامش باز شد ...
یا علی گفتیم وعشق آغاز شد
دفتر ما هم به نامش باز شد ...
امروز صبح وقتی اطلاعیه Zenith جون رو درباره وبلاگ و امکانات جدید سایت خوندم دلم هوایی شد
یه زمانی عاشق نوشتن بودم ... دست به قلم بودم وبلاگ و دفتر خاطرات و شعر و متن ادبی و... تو هر زمینه ای دستی داشتم
امروز یهو یادم افتاد چقدر دور شدم ازین وادی ...
چقدر غرق شدم تو روزمره های زندگی ...شاید این وبلاگ منو دوباره با نوشتن آشتی بده و دوباره این لذت ناب رو مزمزه کنم ...