این روزها هوای امنیت کشورهای همسایمون غبارآلود و گاها طوفانیه. بوی خون و وحشت و توحش رو میشه از حوالی مرزهای محکم سرزمینمون حس کرد. اما نبض خسته ی این سرزمین در محاصره ی این طوفان، آروم و بی دغدغه میزنه. چون کسانی هستن که به رسم پروانگی بال هاشون رو مقابل آتش گرفتن تا شعله هاش به من و شما نفوذ نکنه.
این روزها گروهی به دور از هیاهوی نام و نان، با وحشی ترین سلسله ی بی هویت تاریخ اسلام میجنگن و تنها زمانی شناخته میشن که می شنویم یا می بینیم کوچه های یه شهر، تابوت کسی رو در آغوششون گرفتن که زیر عکسش نوشته شده "شهید مدافع حرم". و اونوقت تازه میفهمیم انگار کسایی دارن زیر پوست این سرزمین، خونشون رو برای سرپا موندن ما اهدا میکنن...
ادای احترام میکنم به همه ی اونایی که پا در این مسیر سخت که درصد بازگشتش واقعا کمه میذارن تا آتش این شعله به مرزهای سرزمینمون نرسه.
ادای احترام میکنم به خونواده های دلواپسی که با خون دل، جوون هاشون رو بدرقه میکنن و هر شب با خون چشم برای بازگشت عزیزانشون دعا میکنن
ادای احترام میکنم به هر چی نظامی و پاسدار و سرباز وظیفه و هر کسی که در هر لباسی و هر مقامی و اصلا هر هدفی برای تامین این امنیت جونش رو کف دستش گرفته و راهی سوریه و عراق شده
ادای احترام میکنم به هر کسی که اونقدر شجاعه یا اونقدر عاشقه که از کابوس های من و شما عبور میکنه و به خط خون میزنه...
+ بعضی منتقدین وقتی میخوان چهره ی این پروانگی رو خدشه دار کنن، صحبت از اجباری بودن یا اهداف مادی گروه معدودی از این سربازان مدافع حرم میکنن. گرچه من این موضوع رو به این شکلی که اون ها میگن قبول ندارم. اما حتی اگر با همون هدف هم باشه، ادای احترام میکنم به همه ی اون معدود افرادی که با این هدف به استقبال مرگ رفتن. چون من اگر قرار باشه دشمن، خونه ام رو آتیش بزنه و عزیزانم رو ازم بگیره، حاضرم هر چی دارم و در آینده بدست خواهم آورد رو بدم به یه نفر تا جلوی شعله های این آتیش رو بگیره.
امضاء: Zenith
آشنایی بیشتر با زیباتنی ها
پاسخ به رایج ترین سوالات کاربران
اطلاعیه مدیریت سایت