هفته پانزدهم
سلام من بعد کلی غیبت و کلی پرخوری با کوهی از عذاب وجدان برگشتم :)
داستان از این قراره که من انگیزه ام برای لاغری عروسی خواهرم بود و تا شب عروسی رژیم بودم!
بعد عروسی،که حدودا دو هفته ازش میگذره،انگیزه امو از دست دادم و بدون اینکه حتی گرسنه باشم،به طرز عجیب غریبی غذا میخوردم!
حتی خودمم متعجب بودم،رو هم رو هم و به زووور غذا میخوردم و آخر شب معده درد و حالت تهوع میگرفتم!:brodkavelarg:
خودمم از این وضع ناراضی بودم و سعی بسیااااری داشتم که دوباره رژیم گرفتن رو از سر بگیرم،چند باری با شکست مواجه شدم چون مثل قبل با انگیزه نبودم،ولی تمام سعیم رو کردم تا با اراده ی قوی دوباره شروع کنم :)
دوباره رفتم سراغ اتکینز که با بدنم خیلی سازگاره،البته ترجیحم کالری شماری بود ولی رژیمی که اصول خاص و برنامه ی خاص نداشته باشه رو نمیتونم بگیرم.
خلاصه که امروز،روز سوم بود و تا الان بدون ذره ای تقلب گذشته،باشد که بقیه راه هم همینطور بگذره.
علائم کتوزی داغونم کرده و به شدت ضعف و سر گیجه دارم و هی با حسرت به خوشمزه هایی که نمیتونم بخورم نگاه میکنم و در کل خیلی سختمه
امیدوارم بدنم به خاطر این همه عذابی که بهش میدم من رو ببخشه،ولی خب همش به خاطر سلامتی و زیباییه دیگه :(
به امید لاغری و خوش استایلی همه با اراده های زیباتنی