شما در حال مشاهده سایت در حالت ریسپانسیو(سازگار با موبایل و تبلت) هستید. در صورت تمایل به مشاهده سایت با نسخه اصلی "ایـنـجـا" کلیک کنید.

آشنایی بیشتر با زیباتنی ها

پاسخ به رایج ترین سوالات کاربران

اطلاعیه مدیریت سایت

در حال حاضر اطلاعیه جدیدی وجود ندارد
  • صفحه 1 از 3
  • 123
  • آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 1 به 10 از 25

    موضوع: داستان هاي جالب و آموزنده

    1. #1
      hero آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      32
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      532
      میانگین پست در روز
      0.14
      قد
      177
      وزن شروع
      84
      وزن هدف
      78
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      آقا
      حالت من
      Badjens

      داستان هاي جالب و آموزنده


      دوستان عزيزم اگه موافقيد از اين به بعد داستانها و مطالب آموزنده رو در اين تاپيك قرار بديم.





      داستان " شاهینی که پرواز نمی کرد"


      پادشاهی دو شاهین کوچک به عنوان هدیه دریافت کرد. آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند.
      یک ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.
      این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. اما هیچکدام نتوانستند.
      روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد ...
      پاداش خوبی از پادشاه دریافت خواهد کرد.
      صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است.
      پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند.
      درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد.
      پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟
      کشاورز گفت: سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای راکه شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.

    2. 8 کاربر، ارسال hero را لایک کرده اند:

      fofoli (10 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),parchami7 (16 مهر 1392),raha32 (21 بهمن 1392),shamim2 (16 مهر 1392),somy (09 مهر 1392),tinkerbell (23 مهر 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    3. # ADS
      تبلیغات در مدار
      تاریخ عضویت
      همیشه
      نوشته ها
      بسیاری
       

    4. #2
      hero آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      32
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      532
      میانگین پست در روز
      0.14
      قد
      177
      وزن شروع
      84
      وزن هدف
      78
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      آقا
      حالت من
      Badjens

      گنجشك و آتش


      " گنجشک و آتش "


      گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

      پرسیدند : چه می کنی ؟

      پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و ...

      آن را روی آتش می ریزم !

      گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

      گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد :

      زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

      پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

    5. 6 کاربر، ارسال hero را لایک کرده اند:

      60kg (20 آبان 1392),fofoli (10 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),parchami7 (16 مهر 1392),tinkerbell (23 مهر 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    6. #3
      نیلو آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      150
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      خرداد 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      695
      میانگین پست در روز
      0.18
      سن
      45
      قد
      160
      وزن شروع
      76
      وزن هدف
      63
      وزن فعلی
      65/5
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Mehraboon
      وبلاگ زیباتنی من
      1
      ممنون از مطالب اموزنده ات اقا هیرو

    7. 4 کاربر، ارسال نیلو را لایک کرده اند:

      hero (10 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),parchami7 (16 مهر 1392),raha32 (21 بهمن 1392)

    8. #4
      hero آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      32
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      532
      میانگین پست در روز
      0.14
      قد
      177
      وزن شروع
      84
      وزن هدف
      78
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      آقا
      حالت من
      Badjens

      "لالایی"
      زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.
      پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
      این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز ...
      پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
      پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
      از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !


    9. 7 کاربر، ارسال hero را لایک کرده اند:

      fofoli (15 مهر 1392),lila a (23 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),parchami7 (16 مهر 1392),shamim2 (16 مهر 1392),tinkerbell (23 مهر 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    10. #5
      hero آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      32
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      532
      میانگین پست در روز
      0.14
      قد
      177
      وزن شروع
      84
      وزن هدف
      78
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      آقا
      حالت من
      Badjens

      Lightbulb واقعا خدا عادل است؟


      زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند . سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم .
      هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (علیه السلام ) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید.حضرت داوود (علیه السلام ) از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟
      عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، موردآسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى.
      حضرت داوود (علیه السلام ) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است .

      و اوست آن كس كه براى شما گوش و چشم و دل پديد آورد. چه اندك سپاسگزاريد.
      سوره مؤمنون


    11. 7 کاربر، ارسال hero را لایک کرده اند:

      fofoli (16 مهر 1392),lila a (23 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),parchami7 (16 مهر 1392),raha32 (21 بهمن 1392),tinkerbell (23 مهر 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    12. #6
      hero آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      32
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      532
      میانگین پست در روز
      0.14
      قد
      177
      وزن شروع
      84
      وزن هدف
      78
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      آقا
      حالت من
      Badjens


      " بیل گیتس در رستوران "

      بعد از خوردن غذا بیل گیتس 5 دلار به عنوان انعام به پیش خدمت داد پیشخدمت ناراحت شد
      بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟
      پیشخدمت : من متعجب شدم ....
      بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در
      درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5دلار انعام می دهید !
      گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :
      او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام

    13. 7 کاربر، ارسال hero را لایک کرده اند:

      fofoli (16 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),parchami7 (16 مهر 1392),raha32 (21 بهمن 1392),shamim2 (16 مهر 1392),tinkerbell (23 مهر 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    14. #7
      hero آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      32
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      532
      میانگین پست در روز
      0.14
      قد
      177
      وزن شروع
      84
      وزن هدف
      78
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      آقا
      حالت من
      Badjens


      " هر چه خدا بخواهد "

      آرتور اش
      قهرمان افسانه ای تنیس
      هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد.
      طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.

      یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: "چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟"
      آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:...

      در سر تا سر دنیا
      بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
      حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.
      از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند
      و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند
      پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.
      پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.
      چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.
      و دو نفر به مسابقات نهایی.
      وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که "خدایا چرا من؟"
      و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :"چرا من؟"

    15. 6 کاربر، ارسال hero را لایک کرده اند:

      60kg (20 آبان 1392),lila a (23 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),raha32 (21 بهمن 1392),tinkerbell (23 مهر 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    16. #8
      lila a آواتار ها
      کاربر محبوب

      امتیاز زیباتنی
      25
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      خرداد 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      1,578
      میانگین پست در روز
      0.40
      سن
      34
      قد
      158
      وزن شروع
      86
      وزن هدف
      60
      وزن فعلی
      86
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Ashegh
      وبلاگ زیباتنی من
      1
      واقعا عاللللللللللللللللللللللل ي بود

      ممنون
      مرا عهدی است با شادی، که شادی آن من باشد


      مرا قولی است با جانان، که جانان جان من باشد

    17. 5 کاربر، ارسال lila a را لایک کرده اند:

      hero (23 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),mehrzzz (20 آبان 1392),raha32 (21 بهمن 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    18. #9
      hero آواتار ها
      کاربر فعال

      امتیاز زیباتنی
      32
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      532
      میانگین پست در روز
      0.14
      قد
      177
      وزن شروع
      84
      وزن هدف
      78
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      آقا
      حالت من
      Badjens
      نقل قول نوشته اصلی توسط lila a نمایش پست ها
      واقعا عاللللللللللللللللللللللل ي بود

      ممنون

      خواهش ميكنم دوست عزيز واقعا آرتور اش درس بزرگي به مردم دنيا داد.
      روحش در آرامش باشه
      .
      خداوند کلیدهای گنجینه های آسمانی
      خویش را در دستان تو گذاشته است.

    19. 3 کاربر، ارسال hero را لایک کرده اند:

      mahbobe (12 اسفند 1392),raha32 (21 بهمن 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

    20. #10
      lila a آواتار ها
      کاربر محبوب

      امتیاز زیباتنی
      25
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      خرداد 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      1,578
      میانگین پست در روز
      0.40
      سن
      34
      قد
      158
      وزن شروع
      86
      وزن هدف
      60
      وزن فعلی
      86
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Ashegh
      وبلاگ زیباتنی من
      1
      گل صداقت


      دویست و پنجاه سال پیش از میلاد باستان شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند تا دختری که سزاوار تر است را انتخاب نماید. وقتی خدمتکار پیر قصر ماجرا را شنید به شدت غمگین شد چون دختر او به طور مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دخترش گفت او هم به آن مهمانی خواهد رفت.مادر گفت: تو شانسی نداری نه ثروتی داری و نه خیلی زیبایی.
      دختر جواب داد: می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.
      روز موعود فرا رسید..
      شاهزاده به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم هر کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین
      گل را برای من بیاورد ملکه آینده چین می شود. دختر پیرزن هم دانه ای را گرفت و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد. دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند اما بی نتیجه بود و گلی نروئید. بالاخره روز ملاقات فرا رسید. دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هم هر کدام گل بسیار زیبائی به رنگ ها و شکل های مختلف در گلدان های خود داشتند.
      لحظه موعود فرا رسید..
      شاهزاده هر کدام از گلدان ها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود. همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.
      شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده، که او را سزاوار همسری امپراطور می کند: گل صداقت.
      همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند و امکان نداشت گلی از آن سبز شود!
      مرا عهدی است با شادی، که شادی آن من باشد


      مرا قولی است با جانان، که جانان جان من باشد

    21. 6 کاربر، ارسال lila a را لایک کرده اند:

      hero (23 مهر 1392),mahbobe (12 اسفند 1392),raha32 (21 بهمن 1392),tinkerbell (23 مهر 1392),نیلو (03 اسفند 1392),خوشگل (03 اسفند 1392)

  • صفحه 1 از 3
  • 123
  • آخرینآخرین

    مجوز های ارسال و ویرایش

    • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
    • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •  
    عکس تاپیک

    افزایش چربی سوزی در ورزش و بدنسازی با 12 روش

    افزایش چربی سوزی
    برای مشاهده کلیک کنید
    عکس تاپیک

    کوچک کردن شکم در یک ماه با ۵فرمول

    کوچک کردن شکم
    برای مشاهده کلیک کنید
    عکس تاپیک

    رژیم خروج از استاپ وزن یک روزه و کاملا رایگان

    رژیم خروج از استاپ وزن
    برای مشاهده کلیک کنید
    عکس تاپیک

    کوچک کردن باسن و فرم دهی با 9 راهکار

    کوچک کردن باسن
    برای مشاهده کلیک کنید