رژیم های غذایی متهم ردیف نخست چاقی هستند!
اجازه دهيد با ارائه تعریف صريح و شفاف(اما نه چندان ساده) راجع به مفهوم "رژیم غذایی" این الگوی چاق کنندگی همه شما را بشناسانم: رژيم غذايي سيستمي از خوردن است كه مطابق آن شخص رژیم گیرنده سعي دارد برچيزي كه ميخورد، جایی که غذا میخورد، وقت تغذیه و نحوه تغذیه خود، با استفاده از یکسری دستورالعمل های گاهی سخت و گاهی سهل، بصورت بيروني اعمال كنترل نمايد. همه رژیم های غذایی(چه آنهایی که خوب شناخته شده اند یا بد) درهمین چارچوب قرار دارند و اساساً نتیجه نهایی شان (بجز دستاوردهای کوتاه مدت آنها) مشترک بوده و تقریباً درتمام جهان متهم شماره یک چاقی و اضافه وزن مردم هستند.
وقتی صحبت از رژیم غذایی به میان می آید، منظورمان این نیست که فقط توسط مربیان رژیمی تجویزی می شوند، حتی اگر با نصیحت اطرافیان و یا با مطالعه و تشخیص فردی خودتان رفتاری را انجام دهید که در چارچوب همان تعریف فوق قرار بگیرد، درحقیقت مشغول رژیم گرفتن هستید!
رژيم های غذايي دریک دهه اخیر تقريباً در تمام جهان بدنام شده اند و براي آن دليل علمي وجود دارد؛ تحقيقات نشان ميدهند كه بيش از90% كساني كه سعي دارند بوسيله گرفتن رژيم غذايي وزن خود را کاهش بدهند، نهایتاً با شكست و بازگشت وزن مواجه مي شوند.
بسیاری ازمردم وقتی مطلب به اینجا می رسد، زود واکنش نشان میدهند و میگویند که: ولی من الان دو ماهه رژیم میگیرم و تا حالا 10 کیلو وزن کم کرده ام وخیلی هم خوشحالم! یا اینکه میگویند آقای دکتر ک تاکنون توانسته به هزاران نفر کمک کند تا هرکدام از 10 تا 120 کیلو وزن کم کنند! و....بالاخره نمونه ها و شواهدی که ظاهراً حاکی از موفقیت مثال زدنی رژیم هایی غذایی می باشد!
اما من میخواهم سئوال کنم، آنهاییکه توانسته اند با مشقت و رنج بسیار وجنگ و جدال فرسایشی چند ماهه و چند ساله موفق می شوند وزن خود را بوسیله رژیم گرفتن به نقطه مطلوب برسانند، پس از رسیدن به خط پایان، هم اکنون درچه وضعیتی هستند؟ چند درصد این افراد موفق شده اند وزن ایده ال خود را حفظ کنند وتا پایان عمر با همین وزن مثل افراد لاغر اندام زندگی کنند؟
من میتوانم با ایمان کامل اعلام کنم که 90% کسانی که به رژیم غذایی رو می آورند قبل از رسیدن به وزن ایده ال خود شکست می خورند، و ازمیان 10% هم که به نقطه پایان می رسند، اکثریت شان بتدریج طی مدت زمان کوتاهی به همان وزن قبلی خود یا چاقی و شاید بمراتب سنگین تر از قبل دچار می شوند!
فرهنگ ومنطق حاکم درفضای رژیم غذایی این است که ؛ هر رژیم غذایی شکست خورده، تضمین کننده پیروی از یک رژیم غذایی دیگر میباشد. ودرست به همین دلیل است که رژیم هایی غذایی بیشماری درجهان بوجود آمده است.حتی خود متخصصان این رشته اذعان میکنند،که اگر مشاهده کردید با یک رژیم وزن تان کاهش نیافت، حتماً رژیم تان را عوض کنید، و اگر با این یکی هم نشد، رژیم بعدی و بعدی... اما هرچقدر برتعداد رژيم هاي غذايي افزوده بشود، نتيجه روز به روز ضعیفت تر وكمترمی شود. دهها هزار عنوان کتاب رژیم غذایی درجهان منتشر شده است که بطور آشکار همگی دارای اطلاعات متناقض هستند. درمیان اينهمه اطلاعات ضد ونقیض، اگر آدم ها دچار سرگردانی و آشفتگی روحی و روانی نشوند، جای تعجب دارد! ودائماً ازیک رژیم غذایی به رژیم دیگر و اقمار آنها(قرص های لاغری، کمربندی لاغری و...) پناه ببرند؟
مشکل فقط این نیست که رژيم های غذايي كارايي ندارد، بلكه بسياري ازآنها بطورآشكار فریب کار هستند!؟ درواقع، وقتی انسان می بیند چگونه با سوء استفاده از کاهش وزن موقتی و زود گذر آدم ها برای خودشان منزلت و اعتبار دروغین فراهم می سازند و شکست ها و ناکامی های بعدی همان آدم ها را هیچ وقت نشان نمیدهند، کاملاً فریب کاری آنها معلوم می شود.
دراين حالت بهتر است اين پيام صريح را اعلام كنيم كه : رژيم غذايي را فراموش كنيد. براي هميشه.
رژيم هاي غذايي اساساً دوره آموزشي
براي چاق شدن و كسب احساس شكست، بيش نيستند. وازجمله تبعات تلخ و دردناک رژیم هایی غذایی این است که افراد هرچه بيشتردرجهت رژيم غذايي سعي ميكنند و بيشتر شكست ميخورند، بيشترخود را متقاعد مي سازندكه هيچ وقت نميتوانند وزن خود را كاهش دهند! آنچه هيچ كس به مردم نمي گويد اين است كه دليل واقعي واساسي عدم كارايي برنامه هاي رژيم غذايي ارتباطي به رژیم گیرنده ها ندارد، مسئله به بيولوژي انساني مربوط مي شود که رژیم هایی غذایی اساساً هیچ وقت به این نکته حساس و مهم توجه نمیکنند.
مطالعات و بررسیهای اولیه ای که درباب گرسنگي انسان توسط یک پژوهشگر بيولوژي آنكل كيز دردوران جنگ دوم جهاني صورت گرفت روشن ساخت كه اجرای رژيم غذايي وتولید حالت نيمه گرسنه درافراد، موجب ايجاد نشانه هاي كج خلقي، فقدان تحمل، ورفتارهاي وسواسي حول محور غذا، ازجمله دروغگويي، احتكار و دزدي مي شود!
بعد ازپايان دوره سه ماهه رژیم غذایی نيمه گرسنگي، افراد شرکت کننده دراین آزمایش گرچه میتوانستند هرآنچه راکه دلشان میخواهد بخورند، اما وسواس آنها نسبت به غذا همچنان استمرار داشت. بيشتر این افراد هشت مرتبه در روز تا جايي كه ميتوانستند، غذا ميخوردند طوريكه نسبت به نقطه شروع(یا دوره قبل از رژیم) نيز وسواس به خوردن شان بيشتر شده بود. این نکته را هم راجع به این آزمایش باید بگویم که جيره هاي غذايي دوران سه ماهه نيمه گرسنگي 1500 كالري در روز بود، والبته این میزان کالری بمراتب بیش از جیره غذایی هزاران نوع رژیم غذایی متداول میباشد که رژیم گیرندگان خود را با مقررات آنها تحت فشار شدید گرسنگی و محرومیت قرار میدهند. (برگرفته ازکتاب: paul mckenna, “ I can make you thin”, Michael neill, vantam books.2009)
آنچه ازهمه این مطالب میتوانیم بیاموزیم اينكه محروم ساختن خويش ازغذا بدترين شيوه ممكن براي كاهش وزن می باشد. پس منطقی این است که اگر آنچه تاکنون برای کاهش وزن انجام داده اید، بی ثمر بوده و یا نتایج زود گذر داشته ، پس بهتر است برای انجام یک کار کاملاً متفاوت آماده باشید!
آشنایی بیشتر با زیباتنی ها
پاسخ به رایج ترین سوالات کاربران
اطلاعیه مدیریت سایت