آزاد از هر رژیم غذایی: هرنوع غذایی را که دلتان می خواهد بخورید و لاغر شوید!!!
به قوه تشخیص بدن مان اعتماد کنیمبدن ما انسان ها دارای هوشمندی ذاتی می باشد و در تشخیص نیازهای خود بسیار ماهرتر و آگاه تر از خود ما(self) عمل میکند. مشکل اصلی و اساسی در عدم اعتماد ما به بدن مان و ناباوری هوشمندی ذاتی بدن است. طوری که وقتی من اعلام میکنیم هرغذایی را که دلتان میخواهد بخورید، خیلی از مردم دچار هراس می شوند و خیلی ازپزشکان این توصیه را غیرعلمی و خطرناک می دانند. و درخصوص اجرای این قانون بسیاری از افراد به کارآمدی واثربخشی آن، شک وتردید هایی را ابراز می کنند و اجرای آنرا با ترس و لرز دنبال می کنند چون فکر میکنند اگر غذای دلخواه مانرا بخوریم ممکن است نه فقط چاق بشویم، بلکه موجب افزایش قند خون و چربی خون هم خواهد شد. چرا که اکثر افراد چاق به مواد غذایی دارای چربی و قند تمایل دارند و از خوردن آنها بیشتر لذت می برند. و آسیب پذیری ایشان هم بیشتر از همین ناحیه است و افراد زیادی تحت معالجه بوده و دارو مصرف میکنند.
همه این مقاومت ها ناشی از بی توجهی به قدرت شگرف و استثنایی بدن می باشد. عمدتاً تصور ما از بدن بیشتر شبیه یک ماشین مکانیکی بدون شعور است و آنرا فیزیک یا جسم می شناسیم و برای جسم هم تعریف روشنی داریم؛ یعنی ماده ای که فاقد شعور و درک بوده و نمی تواند نفع یا ضرر خود را فی نفسه تشخیص بدهد! و درنتیجه این نوع طرز نگاه مان به بدن، درهنگام تغذیه شکم و معده را شبیه باک اتومبیل به حساب می آوریم که در پمپ بنزین بسرعت آنرا پرکرده و دنبال زندگی روزمره خود می رویم.
اما برخلاف این تصورات، بدن یک موجود فوق العاده هوشمند است و تمام کارکردهای آن مطابق نقشه ای دقیق و قابل پیش بینی اجرا می شود. و نفع و ضرر خودش را با دقیقترین شاخص های ارزیابی و واکنش متناسب با تهدید را ارائه می دهد، مگر اینکه ما با رفتارهای نادرست خودمان کارکرد طبیعی آنرا مختل ساخته باشیم.
ازجمله جاهایی که ما با اشتباهات خودمان، کارکرد طبیعی بدن مانرا دچار اختلال می سازیم، تغذیه است.
یعنی اکثریت مردم در پاسخ به نیازهای طبیعی بدن غذا نمی خورند، آنها برای تامین نیازهای سلولی بدن غذا نمی خورند، بلکه مطالبق عادت ها و اندخته درون سفره غذا می خورند. یعنی بیشتر مواقع هرچیزی را که داشته باشند می خورند!
رویکردهای رفتاری مشابه این، سازماندهی و کارکرد طبیعی بدن را تخریب می کند. ازجمله آنها تولید هوس و اشتهای مستمر به خوردن یک نوع غذای خاص می باشد.
توصیه های اکثر رژیم های غذایی غیری علمی که برگرفته از همین اطلاعات ناقص بوده و با هدف لاغری ارائه میگردد، باعث چاقی روز افزون نوع بشر شده است. افزایش دیابت، چربی خون و انواع بیماریهای دیگر بر اثرتبعیت از چنین دستورالعمل هایی حاصل شده است.
مطابق این نسخه هاست که ما ازخوردن غذاهای مورد علاقه و باب میل مان پرهیز می کنیم و به سمت خوردن غذاهای اصطلاحاً رژیمی رو می آوریم، ولو اینکه اصلاً خوردن آنها را دوست نداشته باشیم.
بخاطر همین رفتارها بدن ستیزانه که برمبنای سنت های و عادت های تربیتی صورت می پذیرد، اکثر مردم پس از سپری شدن دوران شیرخوارگی از طعم و مزه حقیقی و واقعی غذاها محروم می شوند. آنها با تغذیه عجولانه و بعلیدن لقمه های حجیم هیچ لذتی از طعم های شگفت انگیز نهفته در مواد غذایی طبیعی را تجربه نمیکنند. آنچه درخوردن تجربه می شود ترشح آنی و زود گذر سروتونین درمغزمیباشد که بر اثر ورود مقدار زیادی قند در فاصله زمانی کوتاه تحقق می پذیرد.
آسیب خیلی مهم دیگر محروم ساختن خویش از خوردن غذاهای مورد، تولید وسواس های ذهنی به آن ماده غذایی می باشد که در طول زمان هرچقدر بیشتر خودمانرا از خوردن غذایی خاص محروم سازیم، به همان میزان بیشتر پتانسیل خوردن آنرا در ذهن ناهوشیار خود ذخیره می کنیم و روزی و روزگاری در فشار این نیروها تسلیم شده و غذای ممنوعه را میخوریم. اما چه خوردنی!
ضمن اینکه بصورت کنترل ناپذیر ماده ممنوعه را می خوریم، بلکه با احساس گناه، تخریب عزت نفس و سرزنش خویشتن بخشی از آسیب پذیری ذهنی ممنوع ساختن غذاهای خاص خواهد بود.
از لحاظ جسمی نیز اگر ما هرغذایی را که دلمان میخواهد بخوریم، و البته در حد متعادل و متوازن، بعد از مدتی رابطه بدن با آن ماده غذایی به حالت طبیعی برخواهد گشت و خود بدن با تشخیص مضر بودن آن ماده، میل به خوردن را در شما ایجاد نخواهد کرد.
آشنایی بیشتر با زیباتنی ها
پاسخ به رایج ترین سوالات کاربران
اطلاعیه مدیریت سایت