دلم گرفته

[tinkerbell]

سلام
امروز خیلی دلم گرفته
با دوستم رفتیم خرید ... هیچی اندازه من نبود ... خیلی دلم گرفت ... منم لباسای شیک دوس دارم اما نمیتونم بپوشم چون اندازم نیستن ... اندازه هم باشه به من نمیاد ... هر وقت میرم مرکز خرید با لب و لوچه آویزون برمیگردم ...
همیشه میخواستم لاغر شم اما همیشه میشد فردا اون فردا هم که نمیاد
نمیدونم چکار کنم که انگیزم قوی شه ...
لطفا کمکم کنید
دیگه خسته شدم از این وضعیت
هیچ کس منو دوست نداره
با اینکه قلب مهربونی دارم و خوش اخلاقم ( تعریف از خود نباشه .. دیگران میگن) اما به خاطر ظاهرم از همه جا ترد شدم اگه هم نشدم خودم خودمو ترد کردم ...
هر کی به من میرسه میگه چقدر داغون شدی ... خیلی زشتی و از این حرفا ...
احساسمو نمیتونم بیان کنم
فقط یه بغض همیشگی تو گلومه
همیشه غمگینم
زنده هستم اما زندگی نمیکنم
نا امید و مایوسم
دیگه انگیزه ای واسه ادامه ندارم
اونقدر رژیم گرفتم و به جایی نرسیده که دیگه این حرفا و تصمیمها هم به من اثری نداره
خیلی دل تنگم
هیچ کس حال منو درک نمیکنه

[marmary]

عزیزم تاراحت نباش منم روزایی داشتم مث تو که دقیقا همین احساسات رو داشتم همین غمها و غصه ها منم وزنم 93 بود و گاهی رژیم میگرفتم و چند کیلویی کم میکردم دوباره ولش میکردم اما از اذر ماه تصمیم جدی گرفتم که تغییر کنم رژیم گرفتم و هرموقع ارادم ضعیف میشد به همین سر خوردگیها فکر میکردم و دوباره انگیزه میگرفتم به نظرم اگه روی کاهش وزن تمرکز کنی قطعا نتیجه میگیری اولش ورزش کردن سخته راستش من خیلی تنبل بودم و کارای خونمو کارگر میومد انجام میداد اما از وقتی تصمیم گرفتم رژیم بگیرم هم کل کارامو خودم انجام دادم هم کلی ورزش و رقص اضافه کردم با اینکه خونم هم نسبتا بزرگه و دست تنها تمییز کردنش سخته خونه تکونی رو هم خودم تنها انجام دادم الان احساسم خیلی بهتر از اونموقع شده حس رضایتم از زندگی فوق العاده بیشتر شده به نظرم شما هم میتونی فقط کافیه یه مدت پشتکار نشون بدی کمی که کاهش وزن داشتی اونموقع حیفت میاد ولش کنی با غصه خوردن چیزی درست نمیشه....

[media61]

دوست عزیز مطمئن باش اکثر کسایی که اینجا هستند تو رو درک می کنند. این احساس تو یک مرحله ای برای همه ما بوجود اومده این و به عنوان یه دوست می گم تا وقتی خودتو احساستو دست کم بگیری دیگران هم تورو دست کم می گیرن. برای اینکه این احساساتت و از بین ببری اول باید شیوه زندگیتو عوض کنی وقتی شیوه زندگیت تغییر کنه همه چی تو زندگیت تغییر می کنه. لاغری هم یه گوشه از زندگیت. خیلی وقت ها من همیشه پیش خودم می گفتم اگه لاغر بشم زندگیم اینجوری میشه اونجوری میشه زندگی تغییر می کنه همیشه منتظر بودم اول لاغر شم بعد زندگیم و تغییر بدم ولی بعد یه مدت فهمیدم تا من شیوه زندگیم تا دیدم و عوض نکنم هیچی تغییر نمی کنه از جمله لاغری. بعد که به این نتیجه رسیدم اول خودم و تغییر دادم از کارایی شروع کردم که همیشه دوست داشتم انجام بدم ولی یه ترسی نمی گذاشت کارایی که هیچ وقت انجام نداده بودم حتی چیزهای کوچیک عادت های خیلی پیش و پا افتاده اما همونها همه چیزو تغییر داد از قبال اونا تونستم منطقی وزن کم کنم تا الان که می خوام با کمک بچه های اینجا بقیه اضافه وزنمم از بین ببرم. ای حرفایی بود که احساس کردم تو اون دوران احتیاج داشتم کسی بهم ولی خودم بهش رسیدم. پس سعی کن این احساس های بدو از خودت دور کنی.

[mariami]

تینکربل عزیزم . این حس نا امیدی رو خیلی از ما ها در شرایط مختلف زندگیمون تجربه میکنیم و برای انجام خیلی از کارها ناامید میشیم. گاهی وقتا اینکه از این وضعیت بیرون بیای سخته اما مساله ای که هست مهمترین کسی که میتونه کمکت کنه تا از این حالت دربیای خودت هستی دوستم. من یا سایر دوستان هر چی بگیم حرفه و دلگرمی و همدلی اما اونی که باید تصمیم بگیره و اراده کنه خودت هستی. من میگم به جای اینکه نا امید باشی و دلگیر بیا یه فرصت دیگه به خودت بده. یه هدف واسه خودت تعیین کن مثلن واسه آخر فروردین یا هر تاریخی که خودت دوست داری بعد شروع کن . همراه با همه ی دوستای خوب زیباتن که همه اشون هدف مشتریک با خودت دارن و میخوان سالمتر و زیباتر باشن شما هم به هدفت میرسی . مطمئن باش این اتفاق میوفته فقط باید به خودت باور داشته باشی. مطمئن باش همه ی دوستای زیباتن هم تا هر وقتی که خودت بخوای همراهت هستن پس نا امیدی رو بذار کنار. نا امیدی ماله وقتیه که آدم نه کسی رو داره کمکش کنه و نه مشکلش قابل حله اما شما که هم اینهمه دوست خوب اینجا توی زیباتن داری که کافیه فقط یه کلمه بگی یا بپرسی تا همه جوره کمکت کنن و مکلی هم که داری چند کیلو وزن اضافه اس که به امید خدا با اراده ی خودت کم میشه پس دیگه نا امیدی واسه چی دلگیری واسه چی دلتنگی واسه چی؟
مطمئن باش عشق و محبتی که بچه های زیباتن بهت میدن اونقد انرژی مثبت داره که بتونی تا آخر راه بری فقط یه بار به خودت فرصت امتحانشو بده

[tinkerbell]

مرسی از همتون واقعا لطف دارید
اما چه جوری میتونم خودمو تغییر بدم ؟
من کاراییو که دوس دارم انجام بدم دیگران منعم میکنن
منم برای ناراحت نشدنشون تسلیم میشم

[mariami]

غزیزم نمیدونم چه نوع کارایی منظورته که دیگران منع میکنن . اما خب شما که دیگه بچه نیستی و فرق کار درست و غلط رو میدونی . مثلن اگه بچه ها میگن روش زندگیت رو باید تغییر بدی یا باید یه تغییری توی برنامه هات بدی منظور اینه که در مورد میزان خوراکی هات تجدید نظر کنی و سعی کنی به اندازه بخوری و سعی کنی خوراکی های غیر مفید رو از برنامه ات حذف کنی و بیشتر خوراکی های مفید و سالم و طبیعی مصرف کنی یا مثلن سعی کین تحرک بیشتر داشته باشی در طول روز مثلن با انجام پیاده روی یا ورزشهای سبک .
حالا نمیدونم کجای این کار ها مشکل داره که شما رو از انجامش منع میکنن؟ اینا که همه واسه سلامتی خوبه پس ایرادش چیه؟

[tinkerbell]

اینا هیچ مشکلی ندارن عزیزم
من یه خورده زود عصبی میشم
وقتی بیکارم غذا میخورم ... وقتی عصبانیم ... وقتی ناراحتم ...خلاصه یه جورایی معتاد شدم به غذا خوردن ... اگه غذا نخورم عصبی میشم و نمیدونم که چیکار میکنم البته میدونم اما واسم بی ارزش میشه ... بعدش هم پشیمون میشم

[media61]

وقتی می گیم شیوه زندگی واسه نمونه میشه گفت مثلا همیشه دوست داشتی یه ورزشی و انجام بدی اما ب خاطر اینکه مثلا چون احساس می کنی وزنت زیاده بیخیالش میشی مثلا شنا . این و می گم چون من همیشه شنا دوست داشتم اما احساسم نمی گذاشت این کارو کنم ولی شروع کردم و سعی کردم به افکار بدی که تو ذهنم می اومد فکر نکنم. یا اینکه من همیشه خیلی می خوابیدم یعنی صبح ها به زور پا می شدم اما از یک زمانی شروع کردم به زود پاشدن با اینکه سخت بود اما خواستم کاری و که انجام نداده بودم انجام بدم. این باعث شد وقت زیاد تو روزام زیاد داشته باشم و از طرف دیگه فعالیتم بیشتر بشه. اینا همه نمونه های کوچیکی هستندو اما بیشتر اوقات این کارهای کوچیک هستن که زندگی رو تغییر می دن در مورد اراده لاغری هم هر وقت احساس گرسنگی می کنم سعی می کنم آب بخورم به چیزهای خوب زندگیم فکر کنم و انگیزه لاغریم و بیشتر کنم تا سالم باشم وکیفیت زندگیم و تغییر بدم. تو هم اینا نمونه های کارهای من بود شاید برای تو فرق داشته باشه اما اگه دقت کنی می تونی موردهایی پیدا کنی که هرچند کوچیک اما با تاثیر باشن

[mariami]

عزیزم راستش نمیخوام یه وقت حرفی بزنم که باعث ناراحتیت بشه و مطمئن باش اینو فقط از روی دوستی بهت میگم راستش از وقتی اطلاعات وزنی شما رو دیدم خیلی برات نگران شدم چون همونطور که خودت میدونی اضافه وزن شما در مرحله ای هست که برای سلامتیت خطرناکه . عزیزم واقعن امیدوارم منو به عنوان یه دوست بپذیری و بدونی حرفم فقط از روی نگرانیه بهت پیشنهاد میدم در اولین قدم برنامه ات رو تنظیم کنی که هر چه سریعتر وزنت رو به زیر 82 برسونی حداقل کمی از مرز خطر دور بشی . با قد شما وزن بالای 82 واقعن خطرناکه عزیزم حتمن در اولین قدم تمام تلاشت روبکن که این مرز رو رد کنی که همونطور که خدمتت گفتم باید از وزن 82 پایین بیای. تا جایی که میتونی وقتت رو پر کن با چیزایی که دوست داری هر چیزی به غیر از خوردن. حالا نمیگم چیز ی نخور ولی تا جایی که میشه حداقل سعی کن چیزای مضر نخوری سعی کن چیزایی مثل نوشابه، شکر، قند، نمک، چیپس، پفک، سوسیس، کالباس، سس مایونز رو تا حد امکان نخوری. هر چیزی که میبین واسه سلامتیت مضره نخور. ولی چیزای مفید رو بخور کم کم اونا رو هم مقدارشون رو کم کن تا به اندازه ی مورد نیاز بدنت برسه عزیزم.
اگر امکانش رو داری حداقل هم روزی 20 دقیقه تا نیم ساعت پیاده روی بکن اما سعی کن هر روز این کار انجام بدی. نیم ساعت پیاده روی واقعن زیاد نیست حتمن میتونی انجامش بدی. فقط هر طوری میتونی لطفن از این مرز خطرناک بیا بیرون دوست خوبم

[Zenith]

انگار من دیر رسیدم. دوستان اونقدر راهنمایی های قشنگ کردن که دلم میخواست هزار تا like زیر پست هاشون بذارم. اما همون یکیشم اعمال نمیشد!:55:
tinkerbell عزیز من همیشه اعتقادم این بوده که اکثر افرادی که اضافه وزن دارن قلب های پک و مهربونی دارن و حقیقتا یه درد درونی آزارشون میده که واقعا این درد حقشون نیست و باید از بین بره. حسی مثل مظلوم بودن این گروه افراد تو جامعه. بنابراین حرف هات رو خیلی خوب درک میکنم .
به نظر من اول از همه باید این حس ها رو از خودت دور کنی. باید به این جمله خیلی ایمان پیدا کنی که "عقل آدما به چشمشونه". این یعنی چی؟ یعنی اونا فقط عیب ظاهری تو رو میبینن و خبر ندارن در پس این ظاهر تپل چه خصلت های بارز انسانی نهفته است. و چه برای تو و چه اونا بی انصافیه که بخوایم بر مبنای یک معیاز یعنی تپل بودن کسی رو نفی کنیم.
tinkerbell عزیز اولین قدم اینه که بشینی رو یه کاغذ نکات مثبت خودت رو بنویسی. بعد در درون خودت قدری خودخواه بشی و در واقع به خودت علاقمند باشی. چرا که نه؟ اگه این خصلت های خوب رو یه آدم با ظاهر لاغر داشت همه دوستش داشتن. درسته؟ بنابراین در گام اول برو دنبال راه های افزایش اعتماد به نفس. با توجه به حرف های دو تا پست آخرت مشکل کلیدی تو اول اینه . بعد چاقی.
بعد از این مرحله باید بشینی با خودت سنگ هاتو یه بار برا همیشه وا بکنی. تا کی میخوای روح و روانت رو داغون کنی بخاطر این مشکل؟ تا کی میخوای به قول خودت حسرت بخوری؟ نمیخوای که یه کار محال انجام بدی. اینهمه ادم دیگه انجام دادن و موفق شدن و حالا راحتن. هر لباسی بخوان میپوشن. تو جمع ها مورد تحسین قرار میگیرن. ببین همه چی چقدر زود عوض میشه. اگر به تناسب اندام رسیدی دوباره همه دیدشون روت عوض میشه. خوشگل و خوش اندام میشی. مورد تعریف قرار میگیری. دوباره همه ی حس های خوب بهت برمیگرده. تو نمیخوای یه بار برای همیشه از شر مشکلی که واقعا راه حل هم داره خلاص شی؟
تا اینجای قضیه رو اگه حل کردی ادامه ی ماجرا که پایبندی به رژیم و ادامه ی راهه خیلی راحت حل میشه