سلام ممنون که امدی
باید از اول بگم ببخشید که طولانیه و سر درد می گیری
در خانواده شوهرم ما 5 تا عروس هستیم که من و عروس اول از فامیل و بقیه غریب هستند ما خواهر شوهر نداریم مادر شوهر من 60 سال سن دارد و نمی تواند زیاد کار کند
جاریه اول من ( عروس اول ) می خواهد تمام فامیل را مهمانی دهد و چون جا ندارد می خواهد در خانه مادر شوهرم برگزار کند من که از قبل می دانستم پیش خودم تصمیم گرفته بودم برم و خانه مادر شوهر را تمیز کنم بالاخره هر خانه ای که در آن مهمانی باشد باید نظافت شود دیگه ! من این موضوع را با دو تا از جاریهایم در میان گذاشتم ولی نگفتم که شما هم بیایید و فقط گفتم خودم می خوام این کار را بکنم ولی جاریهایم مخالفت کردند و گفتند که مادر شوهر لیاقت نداردو پورو می شود و از این به بعد توقع دارد ما هم همین کار را کنیم ولی من می گم فکر کنید خانه مادر خودتان است اگر مادر خودتان هم مهمانی داشته باشد برای کمک نمی روید ؟ جاریه بزرگترم گفت من می گم که کارگر بیاورند و نظافت کند ولی پدر شوهرم قبول نکرد و گفت من دوست ندارم غریبه بیاید در خانه ام و حالا ....
مادر شوهرم از لحن عروس بزرگتر ناراحت شده که چرا گفته خانه نظافت می خواهد و اون که مهمانی برای اوست چرا نمی گوید خودم می یام تمییز می کنم آخه من بچه کوچک دارم ولی جاریه من بچه های بزرگ تر دارد و مشکلی از این بابت ندارد ( کمک کردن ) من نمی خواستم این طور بشه حالا عذاب وجدان گرفتم که اگر به جاری هایم نمی گفتم اصلا این دلخوری ها پیش نمی آمد مادر شوهرم فقط این گله را به شوهر من کرده و گفته فقط از دست عروس بزرگتر ناراحته ولی من از چشم خودم می دانم حالا نمی دانم برم به مادر شوهرم بگم من قصد تمییز کردن داشتتم اون این جوری گفت یا اصلا حرفی نزنم من قصد داشتم همانطور که برای مادر خودم دل می سوزونم برای مادر شوهر هم دل سوز باشم باز هم گفتم فردا می رم و خانه را نظافت می کنم ولی می ترسم جاری هایم با من بد شوند که تو داری مادر شوهر را بد عادت می کنی من نمی خواستم شر یپا شه دلخوری پیش بیاد دارم دق می کنم کمکم کنید چه کار درسته ؟
آشنایی بیشتر با زیباتنی ها
پاسخ به رایج ترین سوالات کاربران
اطلاعیه مدیریت سایت