ی موجود پلید اومده توی کمدم لباسامو تنگ کرده ا nasimkh

[nasimkh]

تلاش اول
این اولین متن من بعد از اشنایی با زیبا تن هست دوست دارم نگهش دارم تا یادم بمونه چقدر به خاطر افزایش وزن ناراحت و ناامید بودم

ی جورایی خستم از رژیم به خودم التماس میکنم دوباره از اول شروع کن به هردردی میزنم... توی این دو سال ریز ریز اول با حذف ورزش بعد کم کم اشتهام زیاد شد. بعد برای امتحان دکترا و استرساش بیخیال شدم .همینجوری وزنم بالا رفت. الان که دارم نگاه میکنم اینا شدن 17 کیلو .میخوام به کمک این سایت برگردم به همون جلد قبلیم که 64 بودم .الان روزاول رژیم کانادایی هستم. میخوام رژیممو با ی شوک شروع کنم .امیدوارم اینباربشه چون میخوام بچه دار شم..... باید بشه
الان سه ماه از نوشته قبلیم میگذره و من به یاری خدا و کمک دوستای گل زیبا تنیم تونستم خودمو به 65 کیلو برسونم یعنی15 کیلو کاهش
میخوام وزن هدفم رو یک کیلو کمتر کنم و با رنگ سبز به هدف برسم

بهمن امسال بالاخره سبز شدم و به آرزوم رسیدم
تونستم ی بار دیگه خودمو به خودم ثابت کنم خدایا ممنونم خدایا شکرت

4 - 18ابان ..........کانادایی............ ..........81- 75 .............(6kg)
19 - 24آبان........ کالریشماری...............75 - 73..............(2 kg)
25 آبان تا 9 آذر ....کانادایی ( دور دوم) ..... 73-70.................(3kg)
9- 14آذر......کالری شماری(1100)..........استاپ.............. .
15آذر.............رژیم یک روزه دکتر خضری..................... :boredsmiley:
16 - 22آذر........رژیم یک هفته ایی چربی سوزی................5روزگرفتم 65/5 شدم بعد گند زدم 69 شدم
23 – 26 آذر............. رژیم شیر ............................. روز آخرش جشن کربوهیدرات راه انداختم برای خودم
27 – 30 آذر رژیم سه روزه تن ماهی.......................66/800 همون 67خودمون
از 20 - 28 آذر وزنم مدام بین 69 تا 66 نوسان داشت
در واقع از ماه دوم رژیم روند کاهشم به نسبت رعایت برنامه غذاییم حیلی کند شده
در طول بهمن ماه یک کیلو و دویست کم کردم و به عدد 63/800 رسیدم و از این به بعد میخوام تثبیت کنم

دوستای گلم

اسفند متوجه شدم ی نی نی کوچولو داره درونم رشد میکنه
خلاصه رژیم متوقف شد و الان تمام تلاشم اینه که توی این دوران زیاد وزن اضافه نکنم و ی نی نی سالم به دنیا بیارم
به راهنمایی و دعای خیرتون خیلی خیلی نیاز دارم

تلاش دوم

من لایق بهترین ها هستم

الان دو ماه و نیمه فرشته من کنارمه و خوشبختی من با وجودش کامل شده دیگه وقتشه برنامه منظم غذاییمو شروع کنم
ی همسر خوب ، زندگی خوب ، کار خوب و ی نی نی خوشمزه دارم خداااااااایا شکرررررررررت خدایا عاشقتتتتتم
فقط به دست آوردن حس خوب لاغری مونده که به دستش میاررررررررم
به خاطر شیر دهی نمیتونم هر رژیمی رو بگیرم به کمک شما دوستای خوبم خیلی نیاز دارم

[مملي شيطون]

عزیزم چرا نتونستی ادرس دفترچه ات رو از بالا کپی کن و بزار تو قسمت ویرایش تو قسمت مربوطه

کم کم روش کار با سایت رو هم یاد میگیری سخت نیسته اشنا بشی می بینی راحته

کانادایی کاهشش خوبه امیدوارم به هدفت برسی و مطمئن باش با اراده ای که داری حتما بهش میرسی

[mayramoud]

​
مسابقات هفتگی

[tanya]

سلام نسیم خانم، خوش اومدی.
منم 2 ماه پیش دقیقا حس الانه تو رو داشتم.
مطمئن باش موفق میشی.
تازه اینجا خیلی از ماها برای نی نی دار شدن داریم لاغر میکنیم.
موفق باشی عزیزم.

[nasimkh]

lمرسی مرسی هزار تا بوس مایرا مود

- - - Updated - - -

تانیا جون قربونت بشم ممنون
ممنون مملی شیطون به کمک شما امیدوارم ممنون از راهنماییات دوست مهربونم بوس
تینکر بل عزیز مرسی لطف کردین حتما شرکت میکنم-


شادی جونم ممنون بابت انرژی مثبتت بوس دوستم

امروز روز دوم بود کالباس دوست ندارم ی دونه کتلت خوردم گوشت کبابی هم خونه نداشتیم مجبور شدم ی ذره مرغ تو ماهی تابه دو در بپزم که بیشترشو شوهرم خورد نوش جونش یذره چشمام درد گرفته اما مهم نیست دوست دارم اعتماد به نفسمو پس بگیرم از چاقی

این هفته ی کارگاه دارم 95 نفرن خیلی خیلی زیاده برای کلاس کارگاهی . چند با به مسئولشون گفتم بابا پول ی دوره رو به من بدید من صبح و عصر میام ولی قبول نکرد .سر کلاس خیلی اذیت میشم اکثرا خوابن و سن بالا عصبیم میکنن چیزی هم که نمیتونم بگم بهشون فقط لبخند باید بزنم اینجوری امیدوارم زودتر چهارشنبه بشه ازشون امتحان بگیرم تموم شه:bokmal:

هیچ وقت از عکس گرفتن خوشم نمیومده ولی الان پشیمونم کاش ی عکس از نسیم 60 کیلویی داشتم که بزرگ میکردم میزدم تو اتاق خواب انگیزمو بیشتر میکرد حیف شد
حرف آخر: هیچ وقت فکر نمیکردم عاشق کسی بشم ولی الان عاشق همسرم هستم

[tanya]

نسیم جان، رشته ات چیه؟
الان چه درسی میدی؟
چقدر وقته ازدواج کردی؟؟؟

[باربی اینده]

سلام خانومم خوش اومدی.وای که چقدرر عنوان دفترچت جالبه.گلم صبر داشته باش و نا امید نشو تا به وزن دلخواهت برسی

[nasimkh]

ممنون باربی آینده لطف کردی به من سر زدی
تانیا جونم حقوق خوندم 7 ساله دانشگاه خرمشهر و آبادان درس میدم 10 ماه هم هست که ازدواج کردم شوهرم 39 سالشه حساب کردم بچه دومم که بره کلاس اول باید بگه خدا بیامرز بابا و مامانم برای همین گفتم زود اقدام کنم خودم ساکن اهواز هستم و هفته یی 3 تا 4 روز دانشکاه میرم و برمیگردم. آبادان تا اهواز فاصله ایی نداره حدود 1 ساعته. بقیه روزا و ماههایی که دانشگاه نمیرم شرکت نفت یا پخش یا رفاهی یا ی سری موسسات آموزشی خصوصی که منو دعوت میکنن تا برای کارمنداشون یا متقاضیاشون کارگاه آموزشی برگزار کنم نقاشی هم خیلی دوست دارم و تابلوی ویترای میکشم اما زیاد وقت نمیکنم



امروز روز سوم رژیمم بود بعد از کلاسم رفته بودم بانک که مامانم زنگ زد (قربون همه مامانا که تا لقمه رو نبینن میذاری تو دهنت خیالشون راحت نمیشه )بهم گفت ناهار برم اونجا ماهی درست کرده بود . به خاطر منم توی تابه دو در گذاشته بود نتونستم به مامان نه بگم (هیچ وقت نمیتونم... دلم نمیاد )حدود ی کف دست بدون حساب انگشتا ماهی خوردم بچه ها سر کلاس خیلی انرژی ازم گرفته بودن خوابیدم شوهرم عصر اومد دنبالم منو اورد خونه خودش رفت سراغ رهجوش اومد با هم شام میخوریم من سالاد حسین ماکارونی :bollywood1:خدا رو شکر امروز هم داره تموم میشه و من از خودم راضی هستم خواستم برم پیاده روی دیدم خونه خیلی به جمع و جور کردن نیاز داره نرفتم فردا میرم باشگاه بوس بوس برای خودم

- - - Updated - - -

از دوستان کسی میتونه منو راهنمایی کنه با توجه به برنامه ریزی که کردم الان کانادایی میگیرم بعدش میخوام 15 روز شیر و خرما بگیرم بعدش رژیم خدادای البته بین هر رژیم دو روز استراحت با ورزش میذارم این خوبه؟ زیاد غیر اصولی نیست ؟ رژیمای معمولی روم اثر نداره دیگه ضد ضربه شدم از 15 سالگی رژیم میگیرم

[nasimkh]

فریده جون ممنون از انرژی مثبتت مریس بوس گلم
ملیحه حون خواهری منم هنوز گیج میزنم توی این سایت ولی کلیتش عالیه به نظرم. چندین نفر همدرد با هم هستن تا مشکلشونو حل کنن . امیدوارم اقامت کانادا رو بگیری گلم بعد از تموم شدنش حتما بگو چکار کردی من هر روز میام توی دفترچه مینویسم گزارششو بخونو نظر بده لطف میکنی

[وقـــــار]

عزیزم موفق باشیییی تو رژییییم
شاید عدد بزرگی بیاد ک بخوای 16 کیلو کم کنی ولی با تلاش حل شدنیه

[مریم ---]

سلام مریم جون منم برای باردار شدن دارم رژیم میگیرم مثل تو
ی جا نوشته بودی توی مهمونیا..... من ی کاری میکنم ببین اگر خوشت اومد و میتونستی تو هم انجام بده چون منم مهمونی زیاد میرم و مخصوصا دوست ندارم بهشون بگم رژیمم:91:
کنار شوهرم میشینم هر چی هوس کردم میکشم میذارم تو بشقاب شوهرم ( بقیه هم فکر میکنن من حسابی سر سفره هواسم به شوهرم هست) اینجوری با لمس اون خوراکی تا ی حدی ولع خوردنم کم میشه البته از قبلش باهاش توافق میکنم که اون کم بکشه که بتونه غذای منو هم بخوره اینجوری تو رودروایسی نمیافتی جلوی میزبان
بعد بشقابتو از هر کدوم از غذاها ی ذره بذار البته اگر تو هم دوست نداری بهت گیر بدن که بازو داری رژیم میگیر
ی کار دیگه هم میکنم ی دستبند کشی میبندم به دستم هر موقع ی خوراکی دیدم تو مهمونی محکم میکشمش تا بخوره به دستم ی ذره درد میگیره یا چند لحظه چشمامو میبندم به نی نی و خدا فکر میکنم دیگه سراغش نمیرم اگرم تو مهمونی خیلی بهم تعارف کردن یکی دو قاشق با شورم همراه میشم
امیدوارم برات مفید باشه گلم بوس

سلام گل من
به انجمن خوش اومدی و انشاالله بهترینها برات رقم بخوره
از راهنماییت ممنونم

- - - Updated - - -

توکل یعنی اجازه دادن به خداوند
که خودش تصمیم بگیرد
تو فقط بخواه و ارزو کن
اما پیشاپیش شاد باش
وایمان داشته باش که رویاهایت
هم چون بارانی در حال فرو ریختن هستند
پیشاپیش شاد باش و شکر گذار
چرا که خداوند به قدر رویاها
بلکه به اندازه ایمان و اطمینان توست که میبخشد
شک نکن
درست در لحظه اخر
در اوج توکل و در نهایت تاریکی
نوری نمایان میشود...
معجزه ای رخ میدهد...
خدا از راه میرسد...