سارا ... دفتر چه من

[sara]

سلام سلام سلام
من دوباره شروع کردم
دوران بارداری سختی رو گذروندم وخدا یه دخمل دیگه بهم داد
و من همچنن با اراده دوباره اومدم برای زیبایی
دقیقا قبل از زایمانم به 90 رسیده بودم
الآن 82کیلو هستم
میخوام تا عید سال 94 به 64 برسم
یعنی 18 کیلو کاهش
حدود 200روز وقت دارم
تقریبا روزی 100 گرم باید کم کنم
وزن امروز 15 شهریور 93==82
وزن امروز 16 مهر 93 ===78کیلو
وزن امروز 29 مهر 93 ===77/500
وزن امروز 10 آبان 93===76/500
وزن امروز 20 آبان 93===75.800
وزن امروز 20آذر 93 ===74
زن امروز 23 دی 93===73

[مامان جون بهار]

افرین خانم خوش هیکل و با اراده
کاهش وزنت عالی بود .یعنی تو دو ماه ؟؟؟؟

[sara]

از صبح تا حالا

نصف ِ يه خرما + يك و نيم ليتر آب + 2 ليوان چاي خوردم

چند وقته كه نميتونم با يك ليوان چاي يه خرماي كامل رو بخورم
شيرينيش دلم رو مي زنه
همسري ديشب رفته واسم شكلات تلخ خريد
يه تيكه با يه ليوان شير خوردم خيلي چسبيد(جاتون خالي)

[sara]

امروزم از صبح ؛
يك و نيم ليتر آب
2 تا چاي
نصف خرما
واسه نهار هم تخم مرغ پختم و با خودم آوردم اداره كه بخورم
شامم شايد مرغ آب پز بخورم

فردا روز ِ اعلام ِ وزنه
خدا به خير كنه :49:

[Zenith]

انشاالله فردا هم خبرای خوب بهمون میدی.

[soniya]

سارا جان شما روزي جند ليتر اب ميخوري ديگه رژيم نميخواد
راستي نگفتي كدوم شهر شمال زندگي ميكني بيايم ببينيمت خدا رو جي ديدي ب

[marmary]

سارا جون فردا میری روی ترازو یه عدد خوشگل میبینی مطمعنم

[sara]

سارا جان شما روزي جند ليتر اب ميخوري ديگه رژيم نميخواد
راستي نگفتي كدوم شهر شمال زندگي ميكني بيايم ببينيمت خدا رو جي ديدي ب

من حدودا" روزي 2 ليتر آب مي خورم

مازندران :54:

- - - Updated - - -

سارا جون فردا میری روی ترازو یه عدد خوشگل میبینی مطمعنم

من كه باز نا اميدم

خدا از دهنت بشنوه :41:

[Zenith]

سارا جان هیچ میدونی همین ناامیدی خودش چقدر روی کاهشت اثر منفی میذاره؟

[sara]

سارا جان هیچ میدونی همین ناامیدی خودش چقدر روی کاهشت اثر منفی میذاره؟

مي دونم خواهررررررررررررررررررررر رر مي دونم

امروز خيلي بي حوصله و دمقم

[sara]

امروز روز خيلي بدي رو شروع كردم
صبح ساعت 6 قبل از اينكه از خونه بزنم بيرون 2 ليوان آب نيم گرم خوردم و راه افتادم
حدود نيم ساعتي كه از راه افتادنمون گذشت افت فشار عجيبي گرفتم و تمام بدنم بي حس شده بود
وقتي هم رسيدم اداره همه ي همكارام متوجه تغييرات ظاهريم شده بودند و مي گفتند چته ؟ چرا اينقدر بدحالي ؟ تمام ناخنهام كبود شده بودند(خيلي برام عجيب بود!!!!)
به طوري كه فرشته ي عزيز مرگ رو بالاي سرم مي ديدم كه داشتند دور مي زدند

تا اينكه خانم هاي مهربون خدماتيمون بهم زنگ زدند كه بيا پيش ما
وقتي رفتم ديدم كلي خوراكي آماده كردن واسه خوردن
منم با اجازتون 2 تا كتلت كوچولو ، 4 تا قاشق خورش بادمجون + 2 تا كف دست نون + يه چاي خوردم
الآن خيلي بهترم
حالا بايد عصري برم خونه وزنم رو هم اعلام كنم
معلوم نيست با اين بخور بخوري كه من كردم چي بشه نتيجه ي كار

خلاصه كه داشتم از محضرتون مرخص مي شدم كه نشددددددددددددددددددددددد د