رام به خود
به کار بردن عبارات تاکیدی و مهربان بودن با خود و در نتیجه احترام قائل شدن برای خود، حس خاص و متفاوتی را در انسان ایجاد میکند. حقیقتا فراموش کرده بودم که باید خود را دوست بدارم، شاد باشم و به خود احترام بگذارم. همیشه سختترین حالتها را به خاطر راحتی دیگران، عزیزان، هَمکاران و همه و همه بر خود تقبل کردهام، بدون این که حتی از خود بابت این مساله تشکر کنم. جالب است که واقعا با توجه و تشکر از خود احساس خستگی و افسردگی آدم کمتر میشود. عبارات تاکیدی هم تاثیر این حس بهتر را بیشتر و بیشتر میکند.
پوشیدن لباس دلخواه!
در حال صحبت کردن با خانم ک بودم که یکدفعه یاد ماجرایی افتادند که با شنیدنش واقعاً خوشحال شدم، تعریف کردند "تازه از سر کار برگشته بودم و کلی خسته بودم، باید بلافاصله حاضر میشدم تا به مهمانی میرفتم، همیشه برای این که مانتوی مجلسیام تنم بره لازم بوده که لباسهای تنگ بپوشم تا مانتو به تنم بشینه ولی اون روز نه حوصله داشتم نه وقت! خلاصه مانتوم رو پوشیدم و دیدم که وای اندازم شده! اینقدر خوشحال شدم که همه خستگیهام در رفت!"
یکی از پیشنهادهایی که به مراجعینمون میکنیم اینه که لباسی را که دوست دارند و براشون تنگه انتخاب کنند و هر بار با کاهش وزن و سایز خود، ببینند که چقدر به پوشیدن لباس نزدیکتر شدهاند، اینطوری شوق و انگیزهشون برای داشتن لباسهای دلخواه بیشتر و بیشتر میشه و بهتر تغییراتشون رو میبینند.
بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
نان و عشق
برای تغییر دنیا و محیط اطراف خود، تغییر را از درون خود آغاز کنیم، با عشق ورزیدن. همیشه عشق در چشمانمان، لبخندمان و در سلام گرممان موج بزند. یادمان نرود که از همه کسانی که زندگیمان را با ارزش کردهاند، تشکر و قدردانی کنیم و بگوییم که هر چند چیزی نداریم تا نثارشان کنیم، اما عشقمان را به آنها ارزانی می کنیم. هر چیزی فراموششدنی و پاک شدنیست، جز این که بدانیم کسی دوستمان دارد و عشقش را به ما هدیه کرده است. در این دنیا بیش از نیاز به نان، به عشق نیاز داریم.
"امروز یادمان نرود که، به عزیزانمان بگوییم چقدر دوستشان داریم."فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
کاهش وزن و کوهنوردی
بعضی وقتها میشه مراجعینمون مخصوصا در جلسات اول با نگاهی پر از نگرانی ازم میپرسند "یعنی میشه؟ یعنی میشه با وجود این همه کیلوهای اضافه، لاغر بشم و لاغر بمونم؟ یعنی هنوز هم جای امیدی هست؟"
نمیدونم چرا هر وقت مراجعه کنندههامون این سوال رو میپرسند من یاد کوه و کوهنوردی میافتم. اگر فقط به بزرگی و عظمت کوه نگاه کنیم شاید باورمون نشه که قدمهای کوچک ما قراره مسیر رو طی کنه، اما واقعیت اینه که همین قدمهاست که ما رو به قله میرسونه، هر قدم یعنی نزدیکتر شدن به اهدافمون، یعنی مصممتر شدن در رسیدن به خواستههامون و کشف تازههای راهمون.
یادمون باشه برای پیمودن مسیرمون لازمه که آهسته و پیوسته حرکت کنیم، از راهنمای دانش و نور دل کمک بگیریم و کوله بارمون رو سرشار از شوق و امید کنیم، گاهی ممکنه در کنار زیباییهای مسیر به پستی بلندیها هم برسیم، اما جای نگرانی نیست، هممسیرهاتون یعنی سیبیتاییها کنارتونند و به شما کمک میکنند تا به هدفتون
بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
یک قربانی نباشید
برای همه ما آسانتر است که هر کمبود و نقصی در زندگیمان را به علت بدی دنیا و دیگران بدانیم و خود با احساس عجز و ناتوانی، اتفاقات اطراف خود را بپذیریم و در واقع نقش یک قربانی را بازی کنیم. اما یک لحظه فکر کنید، یک لحظه فکر به این که شما انسانس هستید با تواناییهای بیشمار نه بازیچه محیط و دیگران. پس شروع کنید به تغییر، تغییر آنچه دوست ندارید، تغییر وزن، تغییر عادات زندگی و تغییر آن جنبههایی از وجودتان که دوست ندارید...سوده نوروزی (روانشناس)
ارتباط بین چاقی و فشار خون
یک ارتباط نزدیک بین چاقی، به خصوص چاقی شکمی و فشار خون وجود دارد، گزارش شده است که تا دو سوم موارد فشار خون با چاقی مرتبطند. در افراد چاق بیش از پنج برابر معمول، خطر ابتلا به فشار خون بالا وجود دارد و افرادی که بیست درصد اضافه وزن دارند، هشت برابر بیشتر مستعد ابتلا به فشار خون بالا هستند.بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
یک تحقیق جالب
در یک تحقیق در کنار پلههای برقی تابلویی قرار داده شد که بر روی آن جمله "برای سالم ماندن و صرفهجویی در وقت از پلهها استفاده کنید" نوشته شده بود. پس از این کار استفاده از پلهها از هشت درصد به شانزده درصد افزایش یافت و حتی پس از این که تابلو برداشته شد، باز در همین حد باقی ماند. امروز فکر کنید کجا میتوانید چنین تابلویی را نصب کنید.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
تا کی احساس گناه و عذاب وجدان؟
خیلی وقتها شده تصور میکنیم برای این که کاهش وزن خوبی داشته باشیم لازمه گرسنگی بکشیم و برای همیشه خودمون رو از لذت بردن از غذاهای دلخواهمون محروم کنیم.
جا داره بگم تا کی قراره با خودمون بجنگیم؟ تا کی قراره وقتی به خوراکیهای روی میز نگاه میکنیم در حالی که واقعاً مثلاً دلمون شیرینی میخواد بریم میوه بخوریم و آخر سر اعصابمون از این همه خودداری خرد بشه و شیرینیها و خوردنیهای دلخواه را با ولع و عذاب وجدان بخوریم و احساس گناه کنیم؟ تا کی قراره از صبح که از خواب بلند می شویم به این فکر کنیم که امروز قراره چی بخوریم یا چی نخوریم؟! تا کی قراره غذا برامون چیزی فراتر از غذا باشه و بشه ملاکی برای سنجش میزان اراده ما؟!
وقتی شما گرسنگی میکشید در ابتدای امر کاهش وزن خوبی دارید اما پس از مدتی بدن شما گمان میکند در قحطی افتادهاید چرا که کالری کمی به بدن میرسانید لذا چربیها را برای روز مبادا ذخیره کرده، سوخت و ساز را پایین میآورد؛ این در حالی است که ما مدام با خود در نخوردن مبارزه میکنیم و هر مبارزهای خستگیهای خودش را به دنبال دارد. چاره این است که هر آنچه دوست دارید نه با احساس گناه بلکه با لذت فراوان اما درست بخورید. اگر میخواهیم شیرینی بخوریم باشه شیرینی میخوریم اما آن را به قطعات کوچک تقسیم میکنیم و هر قطعه آن را آرام خورده و با همه وجود مزمزه میکنیم. حالا دیگه شیرینی میتونه برامون فقط یه شیرینی باشه که از خوردنش لذت میبریم نه چیزی فراتر از آن! مبارزهای در کار نیست! میوهها را برای میان وعده بعدی انتخاب میکنیم، به همین سادگی!بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
تعهد
بیشتر مطالعاتی که در باره درمان چاقی انجام شدهاند، نوشتن دفتر یادداشت روزانه را یک استراتژی عالی برای ارزیابی و بازبینی خود معرفی میکنند.
برخی مراجعین ما این آگاهی را دارند که باید یادداشتنویسی داشته باشند ولی هنوز به مرحله باور و عمل نرسیدهاند. وقتی دیدم خانم ع نیز این مشکل را دارند به ایشان گفتم: خانم ع انگیزهتان برای لاغری کم شده یا فکر میکنید که به هدفتان در کاهش وزن نمیرسید؟
پرسیدند: چرا اینطور فکر میکنید؟
گفتم: چون اکثر مطالعات نشان میدهند افرادی که یادداشتنویسی نمیکنند دو دلیل دارند:
یک) انگیزهشان کم شده و فکر نمیکنند بتوانند به نتیجه دلخواهشان برسند.
دو) آماده تغییر نیستند و نمیخواهند با تغییر خودشان و عادتها و رفتارهایشان و اصلاح شیوه زندگیشان به کاهش وزن ماندگار برسند و از لیاقت و شایستگی داشتن اندام متناسب برای همیشه بهرهمند شوند.
خانم ع متعجب ماندند و گفتند: واقعا دلیل ننوشتن و بهانه آوردن من این است؟
گفتم: تحقیقات که این را نشان میدهد.
چند روز بعد از جلسه مشاوره، خانم ع در طی پشتیبانی تلفنی خود بیان کردند که حالا دیگر واقعا یادداشتنویسی را جدی گرفتهاند و به آن متعهد شدهاند، طوری که هر جا میروند دفترچه یادداشت همراهشان است.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
همدلی
تاکید بر موفقیتهای کوچک در برنامههای درازمدت، راهی برای حفظ انگیزه برای در مسیر ماندن است؛ برای همین همیشه به مراجعین توصیه میکنیم لیست موفقیت داشته باشند و تمرکز خود را از ترازو و وزن برداشته و به موفقیتهای دیگر خود نیز بها بدهند. علاوه بر این، نوشتن لیست موفقیت، اعتماد به نفس افراد را هم افزایش میدهد.
امروز وقتی خانم الف وارد جلسه مشاوره شدند گفتند من از میزان کاهش وزنم راضی نیستم.
گفتم: خانم الف از زمانی که وارد برنامه شدهاید به جز کاهش وزن چه چیزهای دیگری به دست آوردهاید؟
کمی فکر کردند و گفتند: خوب من الان خیلی بیشتر آب میخورم و احساس میکنم پوستم شادابتر شده است. من الان آرامتتر میخورم و این آرامش وارد زندگیام هم شده و دیگر عجله ندارم. با توجه میخورم که باعث شده مزه غذاها را بیشتر متوجه شوم و واقعا از غذا خوردن لذت ببرم. البته یک موفقیت دیگر هم به دست آوردهام که از همه بیشتر میارزد...
خیلی کنجکاو بودم بدانم چه موضوعی است که اینقدر باارزش است.
خانم الف وقتی کنجکاوی مرا دیدند ادامه دادند: من آدم پرمشغلهای هستم و خیلی وقتها از برنامهام عقب میافتادم. وقتی این نگرانی را با خانوادهام در میان گذاشتم خیلی راحت قبول کردند که کمکم کنند.
همسرم قبول کرد که شبها دختر دو سالهام را بخواباند تا من به پیادهروی بروم و پسر نه سالهام هم وقتی ظرف میشویم مقالات و نامههایم را برایم بلند میخواند و در مورد دفتر یادداشت روزانه از من میپرسد و برایم پر میکند. برنامه باعث شده همدلی در خانواده من جریان داشته باشد.
گفتم: پس خانم الف بیایید با هم قرار بگذاریم از این به بعد، اول موفقیتهایمان را ببینیم.فریده محتشم (کارشناس تغذیه )
معجزه حبوبات
اکثریت ما از خوردن خوراک لوبیا یا عدسی لذت میبریم. اما هر چه به روزهای سرد سال نزدیک میشویم لذت خوردن آن بیشتر میشود. هیچ یک از ما صبحهای زود و سردی که برای مدرسه رفتن به سختی از تختخوابمان جدا میشدیم و تنها یک کاسه عدسی یا خوراک لوبیای داغ سرحالمان میآورد را فراموش نکردهایم. با نزدیک شدن فصل سرما و بازگشایی مدارس بد نیست که این عادت خوردن حبوبات در وعده صبحانه را احیا کنیم. از طرفی از مزایایشان که عبارت است از لاغر کنندگی، سیر کنندگی و کاهش دهندگی چربی و قند خون، بهرهمند میشویم و از طرف دیگر صبحانه گرمی به یاد گذشتهها خوردهایم.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
اصول موفقیت
برای رسیدن به موفقیت داشتن سه اصل لازم است: انگیزه، هدف و برنامه.
در صورت نبود هر یک از این فاکتورها، موفقیت حقیقی حاصل نمیشود.
پس دفتری بردارید و برنامهریزی را شروع کنید. فراموش نکنید برای رسیدن به نوک قله، باید قدم قدم گام برداشت پس هدف کلی خود را تعریف کرده و آن را به اهداف کوچکتری با بازه زمانی مشخص تقسیم و خرد کنید. البته در تعیین اهداف و بازه زمانی رسیدن به آنها منطقی باشید و انتظار کارهای خارقالعاده از خود نداشته باشید. برای داشتن انگیزه هم در مسیر برنامه، از همراهی و پشتیبانی دوستان، همکاران و یا اعضای خانواده خود کمک بگیرید یا حتی جوایزی برای رسیدن به هر یک از اهداف کوچک خود تعیین کنید.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
مگر غذای شما چه مزهای است؟
تا به حال متوجه نشده بودم که میتوان غذا را فقط به خاطر مزه آن خورد و نه برای سیر شدن. آرام خوردن و تشخیص مزهها به قدری برای من جالب بود که گاهی از شدت لذت باعث توجه دیگران به خودم میشدم، همه فکر میکردند مگر غذای من چه مزهای است که آنها این تجربه را درک نمیکنند.خانم ب ف (از مراجعین)جمله هدف
همیشه جلسه اول مشاورهام، از مراجعینم میپرسم هدفتان از شروع برنامه کاهش وزن چیست؟ به کجا میخواهید برسید؟ مراجعین هم جمله هدف خود را میسازند.
من زهرا، نوروز نود لباس دلخواهم رو میپوشم.
من سارا، روز تولدم شاد، سرحال و خوشحالم.
من امید، سالگرد ازدواجم از خودم راضیام.
اما امروز اتفاق جالبی افتاد. وقتی از غزل مراجع شانزده سالهام پرسیدم هدفت از کاهش وزن چیه؟ گفت: میخوام مادر فرزندانی سالم و زیبا باشم.
یک دفعه من و مادر غزل رو به هم کردیم و زدیم زیر خنده! باورمان نمیشد. مادر غزل گفت: تو همیشه منو غافلگیر میکنی و من گفتم حالا چرا از حالا به این فکر افتادی؟ گفت:چون ما الان خیلی فست فود میخوریم، میترسم فردا، بچههای من زشت بشوند.
هیچ وقت این طوری فکر نکرده بودم. از یک طرف هم خوشحال شدم که غزل به این زودی متوجه شده که ما نتیجه چیزی هستیم که میخوریم.
در آخر هدف غزل از شروع برنامه کاهش وزن سیبیتا شد: من غزل مادر فرزندانی سالم و زیبا هستم.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
به کجا چنین شتابان؟
واقعا به این موضوع فکر کردهایم که این همه عجله برای چیه؟ غذای خودمون رو خیلی سریع و در چشم به هم زدنی تموم میکنیم! در وزن کم کردن عجله داریم! در رسیدن به مقصد بیتابیم! خوبه که در لحظه بودن را هم تجربه کنیم... میوهها را ببینیم، بو کنیم، لمس کنیم، درک کنیم و سپس با هر تکهای که میخوریم زیبایی و طراوتشان را به بدنمان هدیه کنیم و به قول یکی از مراجعه کننده گلمون خانم م بگیم "چه حس خوبی! معرکه است!"
قدر چیزی که هستیم بدانیم، با خودمان مهربانتر باشیم، صبوری کنیم و به خودمان فرصت درک چیزهای جدید را بدهیم.
امروز مراجعه کنندهای که تازه به جمعمون پیوستند تجربه فوق العادهای را بدست آوردند، ایشون همیشه عادت داشتند خیلی باعجله کارهایشان را انجام دهند ولی گفتند در لحظه بودن و آرام خوردن غذاها و مزمزه کردنشان حتی روی نحوه نماز خواندنشان اثر گذاشته و باعث شده آرامتر نمازشان را بخوانند و طعم نیایش با خدایشان را بهتر و عمیقتر درک کنند.بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
اقتصاد خانواده
در برنامه سیبیتا مراجعین، سه چهار روز یکبار توسط کارشناسان تغذیه و یا روانشناسان برنامه پشتیبانی میشوند تا هر چه بهتر در مسیر همراهی شوند. خانم ص تازه مسیر کاهش وزن را شروع کردهاند و در حالی که کاملا ذوقزده بودند گفتند "من از وقتی درست میخورم کمتر میخورم و بهتر سیر میشم! من فهمیدم که ما چقدر نون میخریدیم و چقدر کلاً خریدهای اضافه انجام میدادیم! از وقتی برنامتون رو شروع کردهام کلی هزینه خریدهای اضافهمون کمتر و کلی به نفع اقتصاد خانوادهمون شده! بهتر و مفیدتر خرید میکنم و از این بابت خوشحالم."
خب این خیلی خوبه! برنامهریزی و دقت در امور یکی از مواردی است که بسیار اهمیت دارد، این که بدانیم چطور برای سلامتیمان اقدام و برنامهریزی کنیم بخشی از مسیر است. امیدواریم همیشه به این موضوع دقت داشته باشیم که سبد خرید ما سبد مسیر سلامتی ماست، به آن توجه بیشتری داشته باشیم.بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
تنوع
واقعیتی هست که شاید تا به حال کسی به شما نگفته باشد و یا به آن توجه نکرده باشید. وقتی همیشه غذاهای تکراری میخورید، دچار یکنواختی و بیحوصلگی میشوید و برای اینکه بتوانید از خوردن این غذاهای همیشگی باز هم لذت ببرید، مجبور میشوید به تدریج مقدار بیشتری از آنها مصرف کنید. یعنی وقتی نوع غذایی را که میخورید تغییر نمیدهید، کم کم حجم آن را زیاد میکنید تا بتوانید حس کنید که از غذاخوردن ارضاء شدهاید. می توان گفت که بعد از مدتی بدنتان نسبت به غذایی که میخورید و مقدار مصرف آن، مقاوم میشود و اگر تغییری در نوع غذاهای خود ایجاد نکنید، برای اینکه به اندازه سابق و نه بیشتر، از غذا خوردن لذت ببرید، مجبور میشوید پرخوری کنید.
راهحل جلوگیری از این یکنواختی، دادن رنگ و بوی جدید به غذاهایمان، با انواع چاشنیهای مختلف و یا حتی ترکیبی از انواع چاشنیهاست.
فکرش را بکنید در سوپ همیشگی خود، سبزی تازهای وارد کنید و یا از ادویهها و گیاهان معطر مختلف استفاده کنید.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
لاغری و سبکبالی
میخواهم از لاغری بگویم و رژیم غذایی، اولش سخت به نظر میرسد ولی بعد، از سختی آن کاسته میشود و به آرامش درونی میرسی، سبک میشوی مثل پرندگان سبکبال که پر میکشند به آسمان لایتناهی خداوند، این آسمان نیلگون نقرهفام. من خیلی راضیام چون احساس میکنم تغییر و تحولی جدی در زندگی من روی داده است، دارم به وزن ایدهآل خود میرسم. دیگر نگاهها با تعجب نیست بلکه از روی محبت و علاقه است. اگر قبلاً میگفتند چاق شدهای این چه قیافهای است؟ حال میگویند چه اندام مناسبی! از سیبیتا ممنونم به خاطر قرار دادن راه درست و صحیح جلوی پای من.خانم م م (از مراجعین)
نتیجه گرسنگی کشیدن
Ancel Keyes بیولوژیستی است که در جنگ جهانی دوم در پژوهشهایش درباره گرسنگی مفرط انسان کشف کرد که اگر افراد را تقریباً همیشه گرسنه نگه داریم، عصبی و کمتحمل میشوند و رفتار عجیب و غریبی نسبت به غذا نشان میدهند. مثلاً در چنین حالتی دروغ میگویند، دست به احتکار و یا دزدی غذایی میزنند.
عجیبتر این که بعد از سه ماه گرسنگی که این افراد میتوانند هر چه دلشان بخواهند بخورند، این رفتارهایشان همچنان باقی میمانند. حتی برخی افراد تا هشت برابر حجم عادیشان غذا میخورند.
این پژوهش در مقالهای به سال 1950 به عنوان "بیولوژی گرسنگی انسان" چاپ شده، و سندیست بر این که رژیمهای بر پایه گرسنگی نه تنها مؤثر نیست، بلکه خود مشکلی بر مشکلات افراد اضافه میکند، که درمان آنها مشکلتر میشود.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
مهمان دارید، یک مهمان ارزشمند!
احساس گناه از غذا باعث میشود، آن را سریع بخوریم. چون فکر میکنیم گناه میکنیم، پس نمیخواهیم کسی ما را در حال ارتکاب به گناه ببیند. سرعت بالای خوردنمان باعث میشود بدون توجه بخوریم، پس متوجه مزهاش نمیشویم و همچنان گرسنه میمانیم، چون ارضاء نشدهایم.
بنابراین برای رهایی از این احساس گناه، غذاخوردن را به جشنی با شکوه تبدیل کنید.
پیش از اینکه سر میز بنشینید، عالیترین ظروف خود، بهترین رومیزی خود، شمع و گل را روی میز قرار دهید، انگار که مهمان ارزشمندی دارید.
مهمان، خودتان هستید.
از غذاخوردن لذت ببرید، لیاقت این شادمانه غذاخوردن را دارید. هرچه بیشتر خود را در زیبایی پیرامونتان غرق کنید، میزان ترس و احساس گناهتان کمتر میشود.
و وقتی غذایی را با لذت میخورید، سرعت غذاخوردنتان نیز کمتر شده، توجهتان بیشتر میشود و با شنیدن صدای اشتهایتان در زمان مناسب دست از غذا میکشید.
فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
شوک از بیرون یا از درون!
یادمه خانمی تازه برنامه کاهش وزن خود را شروع کرده بودند و طی صحبتهاشون می گفتند که منتظر شوکی از بیرون هستند تا در وزن خود تغییر ایجاد کنند! دلشون از راههای مختلفی که برای کاهش وزن طی کرده بودند پر بود و میخواستند ذهن خود را از ناامیدیها خالی کنند و راه را بیابند... جالبه خودشون بعد از این که تمام حرفهاشون رو زدند، نفس عمیق کشیدند و یاد داستانی افتادند که باعث نشاطشون شد و لبخند زدند! داستان از این قرار بود که عدهای برای بارش باران قصد کردند دعا کنند و ساعاتی مشغول دعا شدند، در این میان کودکی بود که با چتر قدم میزد!
بهتر است به فکر تغییر از درون باشیم و برای تحقق باورهایمان قدم برداریم، نگاه ماست که وقایع را معنا میبخشد، وقتی درون ما تغییر کند همه چیز را طور دیگری میبینیم و خیلی بهتر و قاطعتر برای رسیدن به اهدافمان قدم بر میداریم، آرامش بیشتری خواهیم داشت و هر قدمی که برای رسیدن به اهدافمون بر میداریم نه تنها خستهترمان نمیکند بلکه شوقمان را بیشتر میکند چراکه ما را به آسودهتر زندگی کردن و سالمتر بودن نزدیکتر میکند. پس بهتر است شروع کنیم به بهتر خوردن و شادتر زندگی کردن.بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
انتظار
ما آدمها همیشه در حال انتظار به سر میبریم.
انتظار پیدا کردن شغل خوب،
انتظار پیدا کردن همسر خوب،
انتظار تولد بچههایمان و بزرگ شدن آنها،
انتظار پیدا کردن برنامه کاهش وزن عالی.
و گویا فکر میکنیم همیشه فرصت داریم.
هیچ وقت از زندگی در زمان حال راضی نیستیم و منتظر آیندهای درخشان هستیم، این طرز فکر در انتظارهایمان هم اثر میگذارد.
وقتی با شرایطی مناسب برای انتخاب کردن مواجه میشویم، دودل میشویم که شاید در آینده موقعیت بهتری ایجاد شود.
خیلی از مراجعینی که برای انتخاب برنامه میآیند، همین وضعیت را دارند.
دوست دارم همیشه به آنها بگویم این برنامه آخرین، تنهاترین و مطمئنترین راه ممکن است. فرار نکنید! چیزی بهتر از این در آینده وجود نخواهد داشت.
فقط شما فرصت خود را از دست میدهید و چند کیلویی به وزن خود اضافه میکنید و هر چه سنگ بزرگتر میشود، بلند کردن آن سختتر میشود. از طرفی با رفتن راههای خطا در این حین اعتماد به نفس خودتان را کمتر میکنید و تصور میکنید که خود مشکل دارید و ارادهتان پایین است، درحالی که فراموش میکنید، راه و انتخابتان غلط بوده و نه شما.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
چشمان باز چشمان بسته
یکی از قوانین طلایی کاهش وزن، خوردن آگاهانه غذا و لذت بردن از هر لقمه آن است. در پژوهشی که در کشور سوئیس انجام شد پژوهشگران دریافتند، مقدار غذای دریافتی اشخاصی که چشم بسته غذا میخورند، بیست و پنج درصد کمتر از کسانیست که با چشمان باز غذا میخورند.
یعنی وقتی به غذا نگاه نمیکردند، تمام تمرکز آنها روی مزه و ترکیب آن بود و در واقع بیشتر لذت میبردند و همین باعث میشد که کمتر غذا بخورند.
بنابراین خوردن با آگاهی کامل که مزه غذا را بفهمیم، باعث میشود از آن لذت برده و متوجه سیر شدن خود شویم.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
غذای روح
من قبل از این که به این کلینیک مراجعه کنم و کاهش وزن سالم را تجربه کنم، اهل پرخوری عصبی بودم و هیجانات و احساساتم را با خوردن جبران میکردم، اما اکنون پس از راهنماییهای کارشناسان سیبیتا و آشنا کردن من با برخی کتب جذاب در زمینه روانشناسی و کاهش وزن، به سوی جاده دیگری کشیده شدهام که این جاده بر خلاف پرخوری عصبی، از کتاب خواندن در زمان فوران هیجانات و احساسات خبر میدهد. من اکنون به جرأت میتوانم بیان کنم که مشتاق هستم هر چه زودتر وارد منزل شوم و کتاب بخوانم، نه این که غذای داخل یخچال را تمام کنم و از این بابت بسیار خرسند و مسرورم.خانم س ح (از مراجعین)
سرگذشت یک رژیمگیرنده
عصر پنجشنبه در مسیر برگشت به خانهتان، نگاهی به دکه روزنامهفروشی میاندازید، میبیند با تبلیغی بزرگ خبری از یک معجزه دارد و کتابی را معرفی کرده با عنوان، "تنها رژیمی که شما را به آرزوهایتان میرساند." به طرزی جنونآمیز به سمت کتابفروشی محلتان میروید و سراسیمه کتاب را میخرید و خودتان را به خانه میرسانید، تا از این آخرین"جادو" عقب نمانید.
کتاب را میخوانید و خوشحال و امیدوار و با انگیزهای بالا میگویید: "از شنبه شروع میکنم و به خواستههایم، خواهم رسید."
پنجشنبه و جمعه دلی از عزا در میآورید و تمام کابینتها و یخچال خانه را از شیرینیها و شکلاتها و غذاهای غیرمجاز در برنامهتان خالی میکنید.
شنبه، همه چیز را سفت و سخت، بدون کوچکترین تقلبی اجرا میکنید.
یکشنبه، به خودتان می گویید: "اگر هشتاد درصد هم برنامه را رعایت کنم، موفقم." پس از برنامه غذایی روزانه مقداری بیشتر میخورید.
دوشنبه، نوع غذاها را عوض میکنید.
سه شنبه، غیرمجازها وارد برنامه میشود.
چهارشنبه، مهمانیها شروع میشود.
پنج شنبه، اصلاً این برنامه به درد نمیخورد و تسلیم میشوید.
پس در گرفتن این رژیم شکست میخورید، اما اگر حتی برای شکستتان توجیهی منطقی هم پیدا کنید، این فکر که "من همیشه شکست میخورم" وارد ضمیر ناخودآگاهتان شده و در قسمتهای دیگر زندگیتان خودش را نشان میدهد. اگر ذهن نیمههشیارتان بپذیرد که در رژیمغذایی شکست خوردهاید، این توانایی را دارد که این اعتقاد منفی را به ازدواجتان هم تعمیم دهد، یا به شغل یا رابطه شما با فرزندانتان.
پس اگر معتقد باشید که در کاهشوزن شکست خوردهاید، ذهن نیمههشیارتان این امر را چنین تفسیر میکند، که کلاً و عموماً موجودی شکست خوردهاید.
بنابراین با انتخاب مسیری که از همان ابتدا هم محکوم به شکست است، خود را وارد سیکل شکست نکنید و فراموش نکنید که رژیمهای لاغری، شکست ذهنی میآفرینند.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
چند تجربه از سیبیتا
من بعد از سه هفته که وارد کلینیک سیبیتا شدهام احساس خیلی خوبی دارم و این شاید مهمترین و کاملترین جملهای باشد که میتوانم در مورد آشناییم با این مرکز بگویم، حال پس از گذشت سه هفته به چند چیز خیلی مهم که شاید قبلا آنها را میدیدم ولی درک نمیکردم پی بردهام که در اینجا میخواهم به چند مورد از آنها به صورت فهرستوار اشاره کنم تا شاید کمکی باشد برای خودم و دوستانی که در این راه قدم نهادهاند:
یک- پی بردم که به درستی آب مایه حیات است، حالا خیلی بیشتر از گذشته آب را دوست دارم و به چشم یک موهبت بزرگ الهی به آن مینگرم.
دو- پی بردم که تمام مراحل زندگی ما نتیجه طرز تفکر و دیدگاه ما از زندگی است و میتوان همانطوری که اندیشه کرد زندگی هم کرد.
سه- دانستم که وزن اضافه من به خاطر عادتهای نادرستی است که در طی زمانهای گذشته، ناخواسته و نادانسته به من منتقل گشته است و به طور حتم قابل تغییر میباشد.
چهار- حال به طور صد در صد میتوانم بگویم همچنانکه هر کتابی برای خواندن مناسب نیست، هر غذایی هم برای سلامتی مناسب نیست و به راحتی میتوانم بگویم که مزه و طعم خیار را بیشتر از موز(که میوه محبوب من بود) دوست دارم.
پنج- من عادت داشتم استرس و تنهاییام را با خوردن(مخصوصاً خوردن چیزهایی که به سلامتیم آسیب میرساند) بگذرانم ولی هم اکنون در صورت داشتن استرس و تنهایی دیگه به خوردن فکر نمیکنم بلکه سعی میکنم به تغذیه روحم بیشتر فکر کنم.
شش- هر گاه میخواهم برای خودم لباسی انتخاب کنم با اطمینان صد در صد، آن را با یک یا دو سایز کوچکتر انتخاب میکنم و مطمئن هستم که بعد از مدتی کوتاه حتی آن را خواهم پوشید.
هفت- و در نهایت احساس خوبی از بودن خودم دارم، احساسی که خیلی وقتها نداشتم.خانم س و (از مراجعین)
مسئولیتپذیری و آگاهانه خوردن
یکی از مراجعین خوبمون که خبرنگار و اتفاقاً سرشار از سوالهای شیرین هستند قبلاً عادت داشتند غذا را تند تند و بدون احساس نیاز و گرسنگی بخورند اما بسیار خوشحالند که به تازگی غذاها را آرامتر جویده و مزه واقعی غذاها را احساس میکنند و با کرفس و هویج و سایر سبزیجات دوست شدند. نسبت به خود مسئولیتپذیرتر شده و تا نیاز ندارند سراغ خوراکیها نمیروند لذا ریزهخواریهایشان بسیار کمتر شده و آگاهانهتر سمت غذا میروند.
در واقع خوردن آگاهانه و از روی فکر به آن معنا نیست که در انتخاب غذای خود بیش از اندازه مراقب باشیم، معنای آن مراقبت هشیارانه مصرف کالری نیست، هدف آن آشنا شدن با زیر و بم گرسنگیتان است، خوردن غذا با فکر و آگاهانه یعنی آنکه ذهنتان را به طور کامل بر فرآیند خوردن متمرکز سازید و هر منظری از غذا را مورد توجه قرار دهید. آگاهانه خوردن باعث میشود نه تنها از خوردن احساس عذاب وجدان نداشته باشید، بلکه احساس رضایت و لذت بیشتری را در خود احساس کنید.
خوشحالم که سیبیتا فرصتی است که میتوان خود و راه را طور دیگری دید و با غذای جسم و روح بهتر و بیشتر آشنا شد.بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
اشکالی نداره!
"بسیاری همه چیز را سفید و در غیر این صورت سیاه میبینید. هر چیز کمتر از کامل، شکست بیچون و چراست. زنی که رژیم لاغری گرفته بود، پس از خوردن یک قاشق بستنی گفت: (برنامه لاغری من دود شد و به هوا رفت.) با این طرز تلقی به قدری ناراحت شد که یک ظرف بزرگ بستنی را تا به آخر نوش جان کرد."
این مطلب را من در کتاب از حال بد به حال خوب اثر دیوید برنز خوندم و با توجه به مشاورههایی که دارم میدونم خیلیها گرفتار این مسئله هستند. جالبه بدونید یکی از جملات معروفی که مراجعینمون از جلسه اول با این جمله آشنا میشوند "اشکالی نداره" است. چرا که عادات غذایی طی سالها در ما شکل گرفتند پس ممکن است گاهی فراموش کنیم درست بخوریم و این به معنای اتمام کار نیست! بهتر است به خود فرصت جبران بدهیم و بگوییم اشکالی نداره! من برای رسیدن به اهدافم قدم بر میدارم و به خودم فرصت میدهم و خودم را به خاطر فراموش کردنهام می بخشم.بیتا نافعی (کارشناس نغذیه)
کشفیات غذایی
طی جلسهای که با آقای دکتر داشتم، قرار شد روی مزهها و طعمها توجه بیشتری داشته باشم. چند روزی این کار را انجام دادم. از میوهها شروع کردم، آهسته و با توجه تکههای میوه را میخوردم و به طعم آن کاملا توجه میکردم، بعد تصمیم گرفتم میانوعدههایم را با چند نوع میوه مختلف پر کنم. از هر میوه مثلاً سه تکه کوچک داخل ظرف چیدم، ابتکار جدیدی که به خرج دادم این بود که تکههای میوه را با هم در دهان گذاشتم و مزههای جدیدی پیدا کردم که بسیار مطبوع و خوشمزه بود، مثلاً یک تکه کوچک سیب با خیار طعم بسیار خوبی داشت یا وقتی روی خیار لیموترش چکانده شود و یا یک تکه کوچک طالبی را با هلو امتحان کردم، موز با هلو هم خوشمزه بود.
به این ترتیب تقریباً میتوان گفت با میوهها به طور کامل آشتی کردم و حتی از خوردن آنها بسیار زیاد لذت میبرم. شما هم امتحان کنید، حتماً خوشتان میآید.خانم ز پ (از مراجعین)
دون دون
میخواهم از تجربیاتم با آدم چاق درونم که من اسمش رو "دون دون" گذاشتم صحبت کنم. از موقعی که با دون دون آشنا شدم و توانستم آن را از خودم، خود واقعیام، تفکیک کنم احساس خیلی بهتری به خودم دارم چون میدونم مواقعی که احساس گرسنگی کاذب یا هوسهای بی دلیل داشتم، یکی پشت این احساسها بوده که خود خودم نبوده و من حالا دارم آن را از خودم جدا میکنم، اگه بعضی مواقع بدون هیچ دلیلی و احیاناً بر اثر خستگی دستم به طرف خوراکی که روی میز مدتهاست جا خوش کرده است میرود فوراً می توانم مچ دون دون درونم را بگیرم و اجازه ندهم که من را کنترل کند. در این حالت بزرگترین مشکل شناختن او و شنیدن صدای او و تفکیک آن از صدای خودت است. وقتی توانستی صدای او را از بین صداهای دیگر درونت تشخیص بدهی میتوانی کنترلش کنی.خانم ب ن (از مراجعین)
تحول
احساس خوبی دارم از این که سیبیتا آنقدر روی زندگی آدما تأثیرگذاره که، میتونه روی تمام جنبههای زندگیشون تأثیر مثبت ایجاد کند.
امروز یکی از مراجعین خانم س و میگفتند: "از وقتی با سیبیتا آشنا شدم، واقعاً زندگیم عوض شده و تازه فهمیدم که باید در زندگیام انتخاب کنم." آنقدر با هیجان این حرف رو میزدند که وجودم پر از شادی شد. گفتند: "حالا روی همه چیز، حتی روی نحوه غذاخوردن اطرافیانم، حساستر شدهام و دائم دلم میخواد با اصلاح عاداتشون به آنها کمک کنم. چون خودم از تغییر عاداتم نتیجهی عالی گرفتم و اساساً فکر میکنم آدم دیگری شدم."
کم نیست، تعداد افرادی که این حرف رو میزنند و من خوشحالم که سیبیتا داره همهگیر میشه!(کارشناس تغذیه)
سالم زندگی کردن
من ف ر هستم بیست و شش ساله، با کلی کیلوی اضافه! از وقتی یادم میآید چاق بودم و از وقتی یادم میآید میخواستم چاق نباشم، ولی هیچ وقت نشد که بشه! ولی از اونجایی که وقتی چیزی را بخواهی همه کائنات دست به دست هم میدهند تا تو به هدفت برسی، من با سیبیتا آشنا شدم. تا قبل از آن، این کیلوهای اضافه بلای جونم بودند ولی الان ازشون متشکرم که من رو با سیبیتا آشنا کردند. روزی که به کلینیک اومدم واقعاً خسته بودم، از خودم، ظاهرم، وزنم و همه زندگیم. وقتی از کلینیک بیرون میرفتم، احساس میکردم پنجره اتاق دلگیر و خفهام رو باز کردم و هوای تازهای داره وارد اتاقم میشه. دیگه واسم سلامتی مهمه، سلامتی جسم و روحم و هر روز قدمی بزرگ به سمت این سلامتی برمیدارم، من بیشتر از یک برنامه رژیم غذایی(که حدود هزار و یک نسخه رژیم، مدل به مدل در بایگانی کمدم داشتم!) به برنامه و پشتیبانی روانشناسی احتیاج داشتم و در این زمینه سیبیتا معجزه کرد، سیبیتا برای من معجزه بود، پیدایشش، حضورش و نتایجش! از خدای بزرگ ممنونم که سیبیتا رو وجود داد و سر راه من قرار داد تا برای یکبار به این هدف صد ساله که کم کم داشت به رویا تبدیل میشد، حقیقت ببخشه. من دیگه هیچ عجلهای برای لاغر شدن ندارم، اتفاقاً من احتیاج به زمان دارم تا این همه تغییرات در راستای سالم زندگی کردن رو به تدریج با آمادگی بپذیرم.خانم ف ر (از مراجعین)
ویفر
امروز روزی دیگر است، نه فقط برای من، بلکه برای یکی از مراجعین جدیدمون خانم م.
از روز اول برایتان میگویم:
پنج شنبه پایان ساعت کاری بود. که خانم منشی، خانم م را به اتاق تغذیه جهت اندازهگیری راهنمایی کرد. بعد از انجام اندازهگیری به ایشون گفتم میتوانند بیرون منتظر باشند، تا مشاوره بشوند.
قیافهشان ناراحت و ناامید بود، با بغضی گفتند: "من خیلی راهها رو امتحان کردم و نتیجه نگرفتم و در نهایت رها کردم."
به ایشان لبخند زدم و گفتم: "پس ارزش موفقیت در این راه را به خوبی خواهید دانست! لطفاً تجربههای تلخ گذشته را فراموش کنید و سیبیتایی شوید."
سه روز بعد (روز ارزیابی)
ایشان با چهره شاد وارد اتاق تغذیه شدند، از تجربههای سه روزشان گفتند.
گفتند: "خونهمون ویفر زیاد داریم، و من از ترس این که روزی میخوام رژیم بگیرم و نمیتونم ویفر بخورم، مدام میخوردم! اما حالا از کنارشون رد میشم، بدون این که دلم بخواد. چون شما منو مجاز به خوردنشون کردید! خوشحالم!"
لبخند زدم و گفتم: "ما هم خوشحالیم."مرضیه هاشمی (کارشناس تغذیه)
تابلوی نقاشی
وقتی محتویات بشقاب خود را به صورت یک تابلوی نقاشی البته با رایحه خوش و رنگهای طبیعی و زیبا میبینم، دوست دارم هر چه دیرتر این تابلو تمام شود!خانم س ن (از مراجعین)
جعبه آرامش
دختری نوزده ساله هستم. خیلی خوشحالم که میتوانم بخش کوچکی از تجربیات بزرگ و با ارزش خودم را برای شما دوست عزیز بیان کنم. یکی از تجربیات من استفاده از جعبه منحصر به فرد آرامش میباشد. تا قبل از این خیلی وقتها در طول روز کمبودی را در وجودم احساس میکردم و متاسفانه این کمبود را مربوط به مواد غذایی دانسته و سراغ خوراکیهای یخچال میرفتم. این کمبودها حتی بعد از خوردن چند نوع ماده غذایی رفع نمیشدند. هم اکنون با درست کردن جعبه آرامش، تجربه کردم که این کمبودها، کمبود جسمی نبوده و صرفاً کمبود یک احساس روحی میباشد. من در این جعبه منحصر به فرد، هر آنچه که احساس میکنم در شرایط سخت زندگی به من آرامش میدهد را قرار دادهام، مانند سی دی موسیقیهای مورد علاقهام و موسیقیهایی که خاطرههای خوبی از آنها به یاد دارم و به من آرامش میدهند، یادداشتهایی از حرفهای زیبایی که اعضای خانواده به من زدهاند، عکس و یادگاری از دوستان قدیمی و خلاصه هر آنچه که به من آرامش میدهد و باعث میشود بقیه روزم را با احساس بهتری سپری کنم. بعد از این هنگامی که کمبودی احساس کردم به جای رفتن سراغ یخچال و غذا دادن به جسم، به سراغ جعبه آرامش میروم و به روحم غذای آرامش تزریق میکنم. به شما دوست عزیز پیشنهاد میکنم این تجربه زیبا را داشته باشید، مطمئن باشید پشیمان نمیشوید.خانم ب ح (از مراجعین)
علم تغذیه در شعر سهراب
"زندگانی سیبیست، گاز باید زد با پوست."
این بخش از شعر سهراب سپهری، ریشه علمی دارد.
طبق تحقیقات انجام شده در دانشگاه فلوریدا، بعضی انواع آنتیاکسیدانهای محافظ کننده، در پوست میوهها ذخیره شده است. به عنوان مثال:
مواد فتوکمیکال ضد سرطانی موجود در پوست سیب درختی، 87% بیشتر از مغز خود میوه است.
بنابراین بهتر است از این به بعد سیب را با پوستش میل کنید.(کارشناس تغذیه)
نیمهسیر کنار کشیدن
اسلام معتقد است که "خوردن برای زنده ماندن است، نه زندگی کردن برای خوردن."
به مسلمانان توصیه شده است، قبل از این که سیر شوند دست از غذا بکشند و غذای خود را با دیگران تقسیم کنند. در اسلام به خوردن شیر، خرما، غذاهای دریایی، عسل و روغن زیتون تشویق و تأکید شده است.
آیا این صحبتها و فرامین را شنیدهایم؟ آیا به کار میبریم؟
بعضی اوقات فکر میکنیم برای سالم ماندن لازم به سختی کشیدن است، اما همین چند توصیه کوچک نیز میتواند متضمن سلامتی ما باشد. کافی است به آنها ایمان داشته و انجامشان دهیم.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
ستارههای جادویی سیبیتا
یادمه یکی از مراجعهکنندههای پر شوق ما که خیلی خوشحال بودند از این که تونسته بودند بدون سختی کشیدن و با آرامش وزن کم کنند پیشم اومدند و توی مشاورهای که هر جلسه صورت میگیره از من به عنوان جایزه و تشویق ستاره خواستند! مدتی بود دلمون میخواست احساسمون رو وقتی که خوشحالی رو توی صورت مراجعه کنندهها میدیدیم با یه چیزی نشون بدیم و چی بهتر از برچسب ستاره که به قول یکی از مراجعه کنندههای گلمون، ستارههای جادویی! از اون روز توی دفترچه یادداشتهای روزانه ستاره می چسبونیم و شاهد خیلی اتفاقات قشنگ هستیم! به طوری که خانوم مسنی وقتی ستاره گرفتند خیلی خوشحال شدند و گفتند من توی دوران بچگیم آرزو داشتم جایزه بگیرم و تشویق بشم اما همیشه جام ته کلاس بود و حالا خیلی خوشحالم که با این سن و بعد از مدتها دارم تشویق میشم و ستاره میگیرم!
خوشحالم که می بینم سیبیتا جاییه که میشه احساس راحتی کرد و راحت خوشحال شد و آرزوها رو نقاشی کرد و به اهداف رسید…بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
قبل و بعد از سیبیتا
امروز یکی از مراجعان قدیمیمان با شوق و ذوق تمام، تعریف کردند که:
"قبل از آشنایی با سیبیتا:
موقع عصبانیت هر چیزی دستم میرسید میخوردم، طوری که انگار فردی که ناراحتم کرده بود رو زیر قروچ قروچ دندونهایم خرد میکنم، حرف میزدم و میخوردم!
بعد از آشنایی با سیبیتا:
موقع عصبانیت فقط راه میروم، این دفعه عقدههامو با کوبیدن پاهایم روی زمین خالی میکنم و دیگه هیچی نمیخورم، عصبانیتم را با غذا قورت نمیدهم!"فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
اینجا جاش نیست
نوشتن آنچه میخوریم نشان میدهد چه چیزهایی را باید تغییر دهیم در واقع به ما کمک میکند تا نگاه جامعتری روی عادتهای غذایی خود داشته باشیم و بهتر فرق بین گرسنگی عاطفی و گرسنگی جسمی رو تشخیص بدهیم و آگاهانهتر سمت غذا برویم…
وقتی داخل اتاق شدند و دفترچه یادداشتهای روزانه رو دستم دادند خیلی خوشحال بودند انگار که کشف بزرگی کرده باشند! کنجکاو بودم هر چه سریعتر با این کشف جدید آشنا بشم که خودشون توضیح دادند و گفتند من اصلا نمیدونستم که اینقدر سمت یخچال و کابینتی که محل تنقلاته میرم! مثلا دارم جاروبرقی میکشم یا با تلفن حرف میزنم یا کارهای دیگه ولی بدون این که حواسم باشه میدیدم نزدیک یخچالم و طبق عادت میخوام چیزی بخورم بدون اینکه نیازی داشته باشم! از وقتی این موضوع رو کشف کردم یه برچسب بزرگ روی در یخچال و کابینت زدم که “اینجا جاش نیست دنبال چی میگردی" و از این بابت خیلی خوشحال بودند…بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
باز کردن قفل ذهن
وقتی از در وارد شدند با وجود لبخندی که به لب داشتند، ناراحتی رو در اعماق چشمانشان احساس کردم. سعی کردم با روی خوب به استقبالشان بروم. وجودشون پر از هیجان بود تا ببینند واقعاً چه اتفاقی افتاده! گفتند: "من این هفته همهی تلاشمو کردم و از هیچی کم نگذاشتم."
سعی کردم از اتفاقات این هفتهاش نکات مثبتاش رو پیدا کنم.
با روحیهای که آمده بودند، میدونستم که نباید منتظر خبر خاصی باشم. ترازو نشان داد که وزنشان ثابت مانده است. چون ذهنشون روی کلمهی نمیتونم و نمیشه قفل شده بود. کم کم سعی کردم قفل ذهنشون رو با کلیدهای خودشون باز کنم. در نهایت که میخواستند بروند، برق شادی رو در چشماشون دیدم و محکم گفتند: "میتونم."
جلسه بعد با کاهش وزن فوقالعادهای آمدند. من مطمئن بودم که میتوانند!(کارشناس تغذیه)
چاقی سنگساز است
چاقی و افزایش وزن، بهویژه افزایش دور کمر با افزایش خطر تشکیل سنگهای کلیه ارتباط دارد. به نظر میرسد، تأثیر چاقی بر افزایش خطر سنگ کلیه در زنان بیشتر است.
سنگ کیسه صفرا هم در زنان چاق بیشتر است.
بنابراین در خانوادههایی که احتمال سنگ کلیه یا کیسه صفرا وجود دارد، یک اقدام مهم در پیشگیری از بروز این مساله، کاهش وزن میباشد.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
دختران و صبحانه
حذف وعدههای اصلی غذایی به ویژه صبحانه در دختران نوجوان شایع است. حذف صبحانه با افزایش احتمال چاقی، ضعف در تمرکز و انجام تکالیف درسی همراه است. از طرفی دخترانی که در سن هجده سالگی اضافه وزن دارند، در مقایسه با همسالان خود در میانسالی بیشتر در معرض بیماریهای قلبی، سرطان و فرسایش مفاصل هستند.
خب دخترهای سرزمین من، همینها کافی نیست تا صبحها کمی زودتر بیدار شده و خودمان را به صرف یک صبحانه کامل دعوت کنیم؟فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
لبنیات و لاغری
افزایش مصرف لبنیات به میزان دو واحد در روز میزان خطر افزایش وزن را حدود هفتاد درصد کاهش میدهد. هر سیصد میلیگرم کلسیم که به طور مداوم به مقدار مصرف روزانه فرد افزوده شود(معادل یک لیوان شیر، یک لیوان ماست، یک و نیم قوطی کبریت پنیر) در کودکان با حدود یک کیلوگرم چربی بدنی کمتر و در بزرگسالان با حدود دو و نیم تا سه کیلوگرم وزن بدنی کمتر همراه است.
آیا همین خبر کافی نیست، تا از همین امروز یک لیوان شیر یا یک لیوان ماست بیشتر را در برنامه غذایی خود بگنجانیم؟فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
بارداری و چاقی
به ازای هر بارداری، دو و نیم کیلوگرم بر وزن مادر افزوده میشود، اما این با چیزی که من از مراجعهکنندگان خانم در کلینیک میشنوم، یکی نیست!
وقتی از اکثر مراجعین میپرسم: "چی شد که اضافه وزن پیدا کردید؟" اکثریت آنها انگشت اتهام را به سمت بارداریهای خود نشانه می روند و آن را مقصر میدانند. اما تمام مطالعات علمی معتقد هستند که اگر فرد میزان اضافه وزن صحیحی در دوران بارداری داشته باشد(تحت نظر متخصصین و کارشناسان تغذیه)، به درستی میتواند این دوران شیرین زندگی را سپری کند، بدون هیچ خاطره بدی که بعداً از دست دادن تناسب اندام خود را گردن آن بیاندازد.
اگر مادر باردار با توجه به توصیهها برنامه غذایی منظمی داشته باشد، علاوه بر داشتن فرزندی سالم تناسب اندام خود را نیز حفظ میکند.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
آگاهانه خوردن
چقدر برام لذتبخشه وقتی میبینم آگاهانه خوردن چه تاثیر عمیقی روی ذهن مراجعهکنندهها و بیشتر شدن آرامششون داره… مراجعهکنندهای میگفتند همیشه عادت داشتند توی مهمونیها یا هر جایی خیلی شیرینی بخورند و با این که شیرینی رو میخوردند ولی باز هم احساس نارضایتی میکردند اما حالا که با آگاهانه خوردن آشنا شدند و کوچک کوچک، آروم آروم، مزمزه می خورند، خوردن یک شیرینی هم براشون کافیه و لذتی که میبرند خیلی بیشتر شده… و برام جالبه که مراجعهکننده دیگهای میگفتند که حتی از آگاهانه خوردن به آگاهانه رفتار کردن هم رسیدند و روی طرز تفکرشون خیلی اثر گذاشته…
خوشحالم که درست خوردن میتونه سرآغازی برای درست فکر کردن درباره خودمون باشه…بیتا نافعی (کارشناس تغذیه)
خوردن به روش سیبیتا
هیچ وقت فکر نمیکردم آهسته و با تمرکز خوردن اینقدر لذتبخش باشد، اولین صبحانهای که به روش سیبیتا خوردم خوشمزهترین صبحانه عمرم بود.
خانم ن ح (از مراجعین)
قرص جادویی یا سبک زندگی سالم
جایی خواندم "دارودرمانی قرص جادویی برای درمان چاقی نیست." از این جمله خیلی خوشم آمد.
ما آدمها همیشه میخواهیم از راه میانبر و سریع به خواستههای خود برسیم و یادمان میرود که همیشه یادمان دادهاند: عجله کار شیطونه!
در مورد کاهش وزن هم که حرف و خواسته اول خیلی از افراد امروزی شده است، نباید فراموش کنیم که حتی اگر دارو درمانی هم به مقدار ناچیزی اثر داشته باشد(به همراه عوارض جانبیاش)، بدون اصلاح شیوه زندگی، تأثیر و ماندگاری کمتری خواهد داشت. مطالعه تحقیقاتی نشان داد، افرادی که دریافت دوز معمول اورلیستات همراه با اصلاح شیوه زندگی دارند تنها به مقدار سه چهار کیلوگرم کاهش وزن بیشتری را در مقایسه با گروه شاهد که فقط اصلاح شیوه زندگی داشتند، تجربه میکنند. در صورتی که عوارض جانبی این دارو مربوط به ناراحتی دستگاه گوارش، از جمله: مدفوع چرب، بی اختیاری در مدفوع و نفخ است.
حالا انتخاب با شماست از همان اول میخ را محکم بکوبید و اصلاح شیوه زندگی را انتخاب کنید و یا با انتخاب مسیری که امتحانش را پس داده و چندان نمره خوبی هم نگرفته، بخواهید که دور باطل بزنید.
فراموش نکنید؛ شما آنقدر توانایید که به هر چه بخواهید میرسید، اما این بار بخواهید که با انتخاب مسیری مطمئن قدم در راه سالمی بگذارید.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
سلولهای عصبی و تیامین
کاهش شدید مصرف کربوهیدراتها مانند: برنج و غلات سبوسدار برای کاهش وزن سریعتر، علت اصلی مشکلات عصبی، خستگیها و پرخاشگریها میباشد.
سبوس غلات، حاوی ویتامین تیامین(ب یک) است که در غشای سلولهای عصبی نقش دارد و کمبود آن منجر به آسیب و مرگ نورونها میشود.
آنتیتیامین موجود در چای نیز باعث تخریب این ویتامین میشود، در نتیجه استفاده بلافاصله چای بعد از غذا نیز میتواند این عوارض را به دنبال داشته باشد.
فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
حقیقی است! بیا و صبحانهات را بخور!
"بعد از رژیمهای مختلف و سیزده سال گرسنگی کشیدن و رنج کشیدن وقتی در بین تبلیغات روزنامه، آگهی شما را دیدم، ترکیب و طرز نگارش آن، مرا به خودش جذب کرد. فکری در وجودم نهیب میزد، که این هم مثل بقیه است. اما اعتنایی نکردم، گوشی را برداشتم و شماره را گرفتم.
پشت تلفن خانمی که با من صحبت کرد، اجازه داد تمام عقدههایی که از رژیم داشتم، پیش او بازگو کنم. اجازه داد تمام دق و دلیهایم را نسبت به رژیم به او بگویم.
سبک شدم، واقعا سبک. او کاملا مرا درک میکرد و گفت این دفعه راه درست، آسان و با لذت، وزن کم کردن را به شما یاد میدهیم. این اطمینان او مرا به شوق آورد و تعیین وقت کردم. با اینکه خانهام نزدیک کلینیک بود، اما چند ساعتی زودتر حاضر شدم که مبادا دیر برسم.
وقتی وارد کلینیک شدم، صمیمیت و مهربانی بود که موج میزد، تمام پرسنل شاد و سرحال. انرژی آنها مرا هم گرفت.
با اطمینان برنامه مناسبم را انتخاب کردم.
روز اول آشنایی من با سیبیتا:
به یمن ورود سیبیتا به زندگیام صبح زود از خواب بیدار شدم(من که تا لنگ ظهر میخوابیدم) و رفتم نان تازه خریدم. میز صبحانه را به زیبایی تمام چیدم. چند شاخه گلی را هم که در مسیر خریده بودم، روی میز گذاشتم. پنجرهها را باز کردم، پردهها را کنار کشیدم، شروع به خواندن نامه روزانهام کردم تا افراد خانواده هم بیدار شوند.
باورم نمی شد! چه مزهای داد خواندن نامه روزانه، در کنار سفره رنگارنگ صبحانه، با عطر گلها و نسیم بهاری!
جواب نامهام را که دادم، خانوادهام هم تازه از خواب بیدار شدند. همسرم فکر میکرد، خواب میبیند.
یک میز صبحانه رویایی! ولی من گفتم: "حقیقی است، بیا و صبحانهات را بخور!"فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
یک اتفاق جالب
با عجله سوار تاکسی شدم. کمی دیر شده بود. باید زودتر میرسیدم. آدرس را بلد بودم. اما دفعه اول بود که میرفتم. هر چه نگاه کردم محل مورد نظر را پیدا نکردم، تاکسی با سرعت حرکت میکرد. احساس کردم که محل مورد نظرم را رد کردهام. از راننده خواهش کردم مرا پیاده کند. پانصد تومان هم کرایه گرفت.
کم کم متوجه شدم که خیلی دور شدهام. از چند نفر که پرسیدم مطمئن شدم که، هم کلی راه زیاد آمدهام و هم دویست تومان بابت این زیاد آمدن کرایه پرداخت کردهام.
به خودم گفتم: "پیاده میروم تا حواسم را جمع کنم!" میخواستم خود را تنبیه کنم. قدم زدن را آغاز کردم، هوا هم ملایم بود.
چند دقیقه که راه رفتم، یک فکری به سرم زد. چه خوب! با دویست تومان یک فرصت پیادهروی پیدا کردم. چه کار ارزشمندی را با قیمت خوبی خریدم! خیلی سود کردم.
حالا گاهی وقتها که تاکسی سوار میشوم، یاد آن روز میافتم و دویست تومان پیادهروی میخرم!(روانشناس)
کدو
همیشه از کدو متنفر بودم. تصور میکردم طعم بدی دارد. من واقعاً طعمش رو حس نکرده بودم.
یک روز یکی از همکاران در کلینیک ترکیب خوشرنگی از غذاها رو تفت داده بودند.
کدو، سیب زمینی، پیاز، گوجه فرنگی، فلفل دلمهای، تن ماهی و ادویه.
شکل غذا جذبم کرد. یادم رفت از کدو بدم میآید. یک قاشق در دهانم گذاشتم و با ذوق و توجه تمام ترکیب آن را چشیدم. همه برایم آشنا بود. اما انگار یک مزه جالب کشف کرده بودم، که برام تازگی داشت و قبل تجربهاش نکرده بودم.
یک دفعه یادم آمد کدو هم در دهان گذاشتهام، با دقت بیشتر جویدم تا این طعم را از میان مزههای دیگر تفکیک کنم.
گفتم شاید مزه کدو با این مواد دیگر است که برایم دلنشین شده است.
به امتحانش میارزد! یک تکه کدو در دهانم گذاشتم. درست حس کرده بودم، مزه آن عالی بود! اما من همیشه از آن غافل بودم.
امروز آگاهانه خوردن به من کمک کرد تا آن را درست بچشم، مزه کنم و با او آشتی کنم.(روانشناس)
غذای دلچسب
در این دوره عطر و طعم غذا برایم به گونهای دیگر بود، تازه متوجه شدم که من تا به حال فقط به این فکر میکردم که تا میتوانم بخورم، فکر میکردم تنها راه لذت بردن از غذا این است. در این مدت غذاها برایم شخصیت پیدا کرده و به آنها فکر میکنم، به جزء جزء غذا و تازه متوجه شدم چقدر غذای کم اما مناسب، دلچسب است.خانم ف ب (از مراجعین)
پذیرایی
تصور کنید به مهمانی دعوت شدهاید. میزبان شما، هنگام پذیرایی، به جای اینکه ظرف میوهای را برایتان بیاورد، دست شما را میگیرد و میبرد سر یخچال و به شما میگوید: "حالا از خودت پذیرایی کن." و همین کار را هنگام صرف شام یا ناهار نیز میکند، شما را میبرد سر اجاق گاز و میگوید: "حالا بخور."
چه حالی پیدا خواهید کرد؟ چه احساسی خواهید داشت؟
احساس حقارت توأم با عصبانیت شدید! حس میکنید به شما توهین شده و میزبانتان ارزش و احترامی برایتان قائل نیست.
حالا برمیگردیم به خانه خودتان.
دقت کنید! در خانه چطور از خودتان پذیرایی میکنید؟ درست به شیوه میزبانتان، مگر نه؟
شما با خوردن مستقیم از یخچال همانطور که ایستادهاید، یا خوردن از قابلمهی روی اجاق گاز، عملاً به خود توهین میکنید! شما این پیام را میدهید که آنقدر مهم نیستید، که از شما پذیرایی شود یا غذایتان آراسته و زیبا سر میز برایتان سرو شود.
وقتی مثل یک مهمان از خودتان پذیرایی میکنید، وقتی برای خودتان و شیوه تغذیهتان احترام قائلید، احساس ارزشمندی حاصل از آن به مراتب لذیذتر از غذایی است که میخورید!(روانشناس)
مهربانی با خود
با صحبت با مراجعان متعددی که در کلینیک کاهش وزن سیبیتا داشتم، متوجه شدم اکثر افرادی که به نوعی دچار انواع چاقیها هستند، کسانی هستند که دیگران را در اولویت قرار میدهند و خودشان همیشه، آخر لیست توجه قرار میگیرند!
این افراد معمولاً مادران و پدرانی بسیار مهربان، خواهران و برادرانی دلسوز هستند که برآورده کردن نیازهای اطرافیانشان، به مراتب برایشان مهمتر از برآورده کردن نیاز خودشان به عنوان یک انسان، یک مادر، یک پدر و... است!
آنها به عزیزانشان سرویس میدهند، برایشان وقت میگذارند، از برنامههای خود میگذرند تا بتوانند خواستههای آنها را برآورده کنند. آنها انسانهای بسیار مهربانی هستند ولی با دیگران نه با خودشان! و وقتی میخواهند از خودشان برای فداکاریهایشان تشکر کنند، یا احساس کنند که دیگران از آنها ممنون هستند! هنگامی که گرسنه نیستند؛ غذا، شیرینی، شکلات، بستنی یا هر چیز دیگری که بدنشان در آن لحظه واقعا به آن احتیاج ندارد، میخورند! خوردن تسلایی است برای تمام آنچه به خاطر دیگران از دست دادهاند!
شاید اولین چیزی که میتواند به این افراد برای لاغر شدن کمک کند، این است که با خودشان، به لحاظ عاطفی مهربان باشند!
مهربان بودن با خود در درجه اول به این معناست که شما هم مانند تمام عزیزانتان، خواستهها و امیال و نیازهایی دارید که باید برآورده شوند، و هیچ کسی بهتر از خود شما این نیازها و راه برآورده شدنشان را نمیداند. شما هم در طول روز نیاز دارید، زمانی را استراحت کنید، زمانی را به سکوت بگذرانید. نیاز دارید برای خودتان خرید کنید با دوستانتان تفریح کنید و... در کل از زندگی لذت ببرید.
مطمئناً وقتی این کار را کردید. وقتی خودتان را، خواسته هایتان و شادیتان را از انجام این امور در نظر گرفتید. دیگر نیازی به خوردنهای بیمورد برای مهربانی و لطف به خودتان ندارید. چون دیگر خلأیی در شما وجود ندارد که بخواهید، با خوردن آن را پر کنید.
پس بیائید به خواستههای خود هم مثل دیگران، احترام بگذارید.
خود را در اولویت قرار دهید و با خود مهربان باشید.
(روانشناس)
زنان فرانسوی
زنان فرانسوی جزو لاغرترین و متناسبترین زنان دنیا هستند. یکی از علتهایی که زنان فرانسوی چاق نمیشوند این است که به کیفیت غذا اهمیت میدهند نه کمیت آن. آنها چند نوع غذا را در ظروف مختلف با حجم کم تهیه میکنند و با لذت کامل دستپخت خود را میل میکنند. اما ما چطور؟ انگار هنوز کودک ماندهایم و سریع میخوریم که بگیم “دیدید من اولم" و نفهمیده و بدون هیچ احساس لذتی و بدون این که حس کنجکاویمان برای درک طعم غذا ارضا شود از سر سفره بلند میشویم.
برای همین هنوز گرسنهایم!
فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
وقتی نامرئی هستید
همه ما میدانیم؛ یکی از عواملی که باعث اضافه وزن میشود، ریزهخواری و ناخنکزدن است.
اگر یک ظرف آجیل روی میز دیدیم، دو سه تا مغز از آن را در دهانمان میگذاریم، بعد یک تکه از شکلات فرزندانمان را میخوریم. هنگام پخت غذا، قاشق قاشق غذا را میچشیم به بهانه اینکه چقدر نمک دارد، چه مزهای شده است!
هر وقت در یخچال را باز کردیم، یک تکه کوچک(در حد یک بند انگشت) از هر خوراکیای که در یخچال هست، بر میداریم و میخوریم و بعد یک جرعه شربت پرتقال و...
این کار تا شب ادامه دارد!
بعد وقتی وزن خود را در ترازو میبینیم، با تعجب به خود میگوئیم: "من که خیلی کم ناهار یا شام میخورم. غذای من از غذای فرزندم هم کمتر است، ولی نمیدونم چرا چاق میشم"!
واقعاً چه چیزی پشت این ناخنکزدنها وجود دارد؟
واقعیت این است که، اگر بخواهید تمام آن ریزهخواریها را -که وقتی جمع شوند از تمام وعدههای غذای شما بیشتر هستند- یکجا بخورید، خجالت میکشید! احساس گناه میکنید!
چون میدانید اینها شما را چاق میکنند، ولی وقتی این حجم خوراکی را با ناخنک زدن میخورید، در حقیقت خودتان را نامرئی فرض میکنید! علاوه بر این به ذهنتان این پیام را میدهید که، این خوراکی چون خیلی کوچک است، کالری ندارد. اصلاً این غذا نیست!
ولی آیا واقعاً شما نامرئی هستید؟ یا آن خوراکی غذا نیست؟
پس بیائید؛ چیزهایی را بخورید که، زمانی که مرئی هستید، از خوردن آن احساس گناه نمیکنید!(روانشناس)
غذای معنوی
چند روز پیش آقای «ک» برای ارزیابی روز سومشان به کلینیک آمده بودند. چون اولین بار بود که میدیدمشان برای آشنایی بیشتر از ایشان خواستم در باره برنامهشان صحبت کنند. شروع کردند به تعریف تجربیات خوبشان در طی سه روزی که پشت سر گذاشته بودند. ایشان که دندانپزشک هستند در مطب خود اتاقی را برای غذا خوردن اختصاص داده بودند تا بدون هیچ مزاحمتی از غذا خوردن لذت ببرند. با توجه، کوچک کوچک خوردن، آرام آرام خوردن و مزمزه کردن. ایشان به آگاهانه خوردن در همان جلسه اول رسیده بودند و از رسیدن به این تجربه، درآسمانها پرواز میکردند. از این که چنین احساسی داشتند خوشحال بودند و اشک شوق در چشمانشان حلقه زده بود، چون به گفته خودشان این تجربه را یک جور راز و نیاز با خدا دیده بودند.
فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
آدم چاق درون
وقتی مراجع از در وارد شد احساس کردم موجی از ناراحتی اتاق را پر کرد. با بیرمقی وسایلشان را روی مبل کناری گذاشتند و روبروی من نشستند. در نگاهشان خستگی ناشی از یک کشمکش موج میزد، مثل این که از یک جنگ برگشته باشند.
پرسیدم: حالتون چطوره؟
به سنگینی جواب دادن: خوب نیستم!
ازشون خواستم “خوب نیستم" رو برام توضیح بدن.
گفتن: “امروز یکی از روزهاییست که از صبح حالم خوب نیست. یاد اون موقعها افتادم که لباسهای زیبایی میپوشیدم، یاد اون کاپشن سرمهای که هر وقت میپوشیدم حس میکردم زیباتر از همیشه به نظر میام… حالا هیچکدوم نیستن! حالا من ماندهام و این لباسهای گشاد که سه تا آدم معمولی توش جا میشن. از صبح یکی در درونم میگه چاقی دیگه جزئی از من شده و هیچ وقت لاغر نمیشم… میگه چقدر زشت شدهام… میگه دیگه همینه که هست! تو چاقی! لاغری خوبه ولی تو از عهدهاش برنمیآیی."
پرسیدم همیشه این احساس رو دارین؟
گفتن: “نه، یک روزایی بیشتر میشه. مثل یک حمله است. یکهو میاد ولی کل روز حال من رو میگیره. مدام باید بهش بگم به این یا اون دلیل اشتباه میکنه. باید باهاش کلنجار برم. بعضی مواقع سرش داد میزنم که ساکت باشه. ولی نمیشه و با من میمونه و من از پسش برنمیام."
احساسشونو درک میکردم. چقدر حس بدی میتونه باشه که یکی از درون خودت بهت بگه زشتی! خواستنی نیستی! و بدتر از اون از عهده تصمیمی که گرفتی برنمیآیی! نمیتونی! تو چاقی و همیشه چاق میمونی و نمیتونی به آرزوی لاغری برسی! من ایشان را درک میکردم ولی چون فردی را که در درون ایشان باعث این همه رنجش و آزردگی شده بود میشناختم متوجه شدم که عدم شناخت همین آدم درونشان موجب همه این آزردگیها شده، این خستگی را به بار آورده و ایشان را ناامید کرده است.
این فرد درون ما که هر از چند گاهی به ما حمله میکند و مولد احساس چاقی، زشتی، ناتوانی و بیکفایتی استاسم دارد و اسمش آدم چاق درون است. آدم چاق درون مثل هر کس دیگری وظایفی دارد! وظیفه او این است که شما را متقاعد کند ناتوان و زشتید! متقاعد کند از عهده چاقی خود برنمیآیید و هیچ وقت به اندام دلخواهتان نمیرسید! او عاشق خوراکی است و هیچ چیزی مثل پرخوریهای بیهوده برایش خوشایند نیست! مسلماً وقتی شما تصمیم میگیرید درست و به اندازه مناسب غذا بخورید او را از لذتهایش محروم میکنید. بنابراین او تمام تلاشش را میکند که شما را منصرف کند و از آنجایی که در درون شماست و شما را بهتر از هر کسی میشناسد، میداند چطور با شما صحبت کند که متقاعد شوید!
وقتی اینها را برای مراجعم توضیح دادم مثل این بود که دریچهای را به رویش باز کرده باشم که مناظر آشنایی را با رنگ و شکل جدید به او نشان میداد. ابروهایشان که به هم گره خورده بود باز شد. در چشمهایشان میدیدم خیلی از موقعیتهایی را که در دام آدم چاق درونشان گرفتار شده بودند را به یاد میآورند.
با اشتیاق پرسیدند: “چکار کنم که در دامش نیفتم؟ اون میدونه منو چطور به دام بندازه. من حالا شناختمش، ولی چکار کنم که گولم نزنه؟"
گفتم: “راه حل سادهای داره. همه ما فیلم سینمایی میبینیم. یک فیلم هر قدر هم زیبا و جذاب باشه باز فقط یک فیلمه! شما ممکن است آنچنان جذب فیلم شوید که در بعضی لحظات فکر کنید بازیگر نقش اول آن شمایید! ولی اگر تلفنتان زنگ بخورد یا کسی صدایتان بزند به زندگی عادی برمیگردید. شما مسلماً با شخصیتهای فیلم وارد بحث نمیشوید. کلنجار نمیروید. نمیخواهید آنها را متقاعد کنید. فقط آنها را مشاهده میکنید… شما از فیلمی که میبینید جدا هستید!
با آدم چاق درونتان مثل یک فیلم برخورد کنید. او هنرپیشهایست که نقشش را خوب بازی میکند، ولی از شما جداست. شما فقط دارید یک فیلم میبینید، همین! با او کلنجار نروید، برایش توضیح ندهید، حتی میتوانید صدایش را کم کنید که مزاحمتان نشود. او وقتی زمانش به پایان برسد مثل یک فیلم تمام میشود! حتی میتوانید خاموشش کنید.
آدم چاق درون شما مثل یک دوست مزاحم است که از همصحبتی با او لذت نمیبرید. چطور میشود از شر چنین دوستی خلاص شد؟ مسلماً “بیاعتنایی" بهترین راه دور کردن اوست.
وقتی با آدم چاق درونتان کلنجار نمیروید، وقتی فقط مشاهدهاش میکنید و بهش گوش نمیدهید، در اصل به او بیاعتنایی کردهاید و ممطمئن باشید کمکم او هم مثل همان دوست مزاحم از شما خداحافظی میکند! وقتی آدم چاق درونتان به شما حمله میکند خود را از او جدا کنید و به کارهای معمولتان بپردازید. او کلی حرف میزند و میرود و شما حتی رفتنش را هم متوجه نمیشوید!(روانشناس)
چاقی کودکان
چاقی در ۱۳ سالگی پیشگویی کننده قوی چاقی در بزرگسالی است. بنابراین مطلوبترین زمان برای پیشگیری از اضافهوزن کودکی که به چاقی در دوران بزرگسالی میانجامد فاصله هفت تا دوازده سالگی است. اما متاسفانه در جامعه، این دوره سنی همراه با داشتن پول توجیبی و خرید خوراکیهای ناسالم از بوفههای مدارس و بازیهای کامپیوتری و چاقتر شدن آنهاست.
از طرفی تبدیل چاقی نوجوانی به چاقی بزرگسالی در دختران سه برابر بیشتر از پسران است. پس دختران عزیز سرزمین من در زمان بلوغتان به وزنتان هم توجه کنید. شما شایسته اندامی زیبا هستید.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
شکلات
یکی از مراجعین ما نوجوان پانزده سالهای است که مثل تمام نوجوانها به ظاهر و زیبایی خودش بسیار توجه دارد و چون بیش از ۲۰ کیلو اضافهوزن دارد از این قضیه بسیار رنج میبرد. وقتی با هم صحبت میکردیم با همان معصومیتی که در چشمهایش بود گفت میداند که اگر شکلات نخورد وزن کم میکند ولی اصلاً نمیتواند چلوی خودش را بگیرد. وقتی شکلات میبیند آب دهانش راه میافتد، بیاختیار به طرف آن میرود ، سریع پوستش را جدا میکند، در دهان میگذارد و میبلعد!
به او گفتم در سیبیتا همهچیز میتواند بخورد حتی شکلات! ولی باید واقعاً از خوردنش لذت ببرد. اینطوری شکلات میتوند لاغرش کند نه این که باعث افزایش وزنش شود.
با تعجب مرا نگاه میکرد. برایش توضیح دادم که یک تکه کوچک شکلات وقتی با توجه و تمرکز مکیده شود، گرمایش در دهان احساس شود و بعد خورده شود میتواند لذت بهمراتب بیشتری از خوردن یک تخته بزرگ شکلات به ما بدهد!
وقتی چطور خوردن شکلات را برایش توضیح دادم خیلی خوشحال شد، چون الآن میتوانست هم خوراکی مورد علاقهاش را بخورد و هم لاغر شود.(روانشناس)
سبکی جسم و روح
مهمترین کار سیبیتا کار بر روی انگیزه و روحیه آدمهاست. برام خیلی جالبه که گاهی وقتها مراجعینمون با حالت روحی بدی میان اما در نهایت با لبخند از اینجا خارج میشن. خوشحالم که با گروهی پر از انرژی مثبت کار میکنم. وقتی همه آفراد یک مجموعه بتونند خوب فکر کنند، این انرژی به کل مجموعه و در نهایت به تکتک مراجعین منتقل میشه.
کاش ما آدما یاد بگیریم هر وقت مشکلی پیش میاد با آرامش خاطر بگیم “این هم میگذرد" و واقعاً هم میگذره و یه روزی به یه خاطره و یه تجربه تبدیل میشه.
سیبیتا در کنار سبکی جسم، واقعاً به آرامش روح آدما کمک میکنه.
(کارشناس تغذیه)
آشتی با خود
کاش میشد این تعبیر غلط از ذهنها پاک شود که لاغر شدن مساوی کم خوردن است. واقعاً برام عجیبه که بیشتر مراجعینم تنها روش لاغری رو همیشه این میدونستن. آنقدر به این بدن بیچارهشون سخت گرفتن که به اصطلاح بدنشون هنگ کرده و دیگه باهاشون همراهی نمیکنه… وقتی بهشون میگم هرچی میخواید بخورید میگن اینطوری که چاق میشیم! در صورتی که تنها اینطوریه که میتونن با جسمشون آشتی کنن.
حالا یه چیز جالب دیگه این که آقایون کمتر این کارو با خودشون کردن! آقایون در زمینه کاهش وزنشون خیلی بهتر عمل میکنند چون دید مثبتتری دارند و قبلاً هم با بدنشان این همه بدرفتاری نکردن.
همه باید به ارزش وجودیمون پی ببریم و برای خودمون ارزش بیشتری قائل باشیم.
(کارشناس تغذیه)
آرامش
همیشه در زندگی به دنبال آرامش بوده و هستم. این شیوه غذا خوردن که هر روز آن را رعایت کردهام، آرامش بیشتر و احساس رضایت بیشتری برایم به ارمغان آورده است و خودم را بیشتر دوست دارم.خانم ن د (از مراجعین)
نامههای روزانه
امروز چقدر خوشحال شدم از صحبت با یکی از مراجعین که روز اول دیدارمان، تمام جلسه به گریه ایشان گذشته بود.
بعد از چند جلسه مشاوره با ایشان، الان وقتی که با هم صحبت میکنیم، جز موج مثبت و شادی از ایشان چیزی نمیشنوم و نمیبینم .
ایشان گفتند: دیدشان نسبت به زندگی عوض شده. انگار دوباره متولد شدهاند، مثل این که در حال رشد کردن هستند. نامههای روزانه برایشان لذتبخش شده و آنها را جور دیگری میبینند.
ایشان که معلم هستند، هر روز نامه روزانه خودشان را به مدرسه میبرند و برای شاگردانشان میخوانند و به بچهها میگویند: “اینها چیزهایی است که من اکنون یاد گرفتهام، شما از این سن یاد بگیرید تا زودتر از من رشد کنید!"(روانشناس)
صبور باش دوست من!
اولین مراجع امروز صبح آقای ع بودند. مثل همیشه سروقت و مرتب آمده بودند و یک و نیم کیلو کاهش وزن داشتند، اما ناراضی بودند و احساس میکردند باید بیشتر از اینها باشد.
مرتب میگفتند من یک برنامه شش ماهه بستم که هر ماه پنج کیلو وزن کم کنم و الان از این برنامه عقب هستم.
البته نکته جالب و بسیار قشنگ صحبتهاشون این بود که مرتباً تاکید میکردند: میدانم هیچ کس مقصر نیست و من خودم مسئول کارهایم هستم.
وقتی ایشان این صحبتها را میکردند در دل احساس غرور خوبی نسبت به سیبیتا داشتم و جداً و عمیقاً این همه آگاهی را تحسین میکردم، خوشحال بودم که دوستان خوب ما تا این درجات عالی در دروننگری و بهتر زیستن پیش رفتهاند.
وقتی خوب تمام صحبتها، گلایهها و قدردانیها تمام شد، سکوتم را شکستم و ابتدا تمام نقاط مثبت و عالی و آگاهانه صحبتهاشان را تحسین کردم، سپس گفتم:
آقای ع عزیز، آیا شما از بدنتان پرسیدهاید که مایل است هر ماه پنج کیلو کم کند یا خیر؟
ایشان کلی متعجب شدند، توضیح دادم بدن ما هم شعور و شخصیت دارد و باید طبق میل و سلامت آن وزن کم کنیم، ضمن این که طبق تجربههای خودتان، هر بار کاهش وزن سریعی داشتهاید خیلی سریع برگشته است.
آیا مایلید چند ماه دیگر دوباره برای لاغری به ما یا دیگران مراجعه کنید؟
ایشان بعد از کمی فکر گفتند: نه… میخواهم لذت ببرم، لاغر شوم و لاغر بمانم.
گفتم: پس لطفاً صبور باشید، هر آنچه به راحتی به دست میآید، به راحتی هم از دست میرود.
هر هدف مهمی بهایی دارد، بهای کاهش وزن را بپردازید، صبوری کنید و لذت ببرید!(روانشناس)
تغییر
آقای ف یکی از مراجعان ما هستند که دو ماه پیش برای لاغر شدن به کلینیک ما آمدند. آن روز ایشان بسیار ناراحت بودند.
وقتی مشاوره روانشناسی با ایشان انجام شد، خواستند آنچه را که گفتم به صورت تیتروار برایشان روی کاغذ بنویسم که همیشه همراه داشته باشند. سه روز بعد که برای پشتیبانی تماس گرفتم، از هیجانی که در صدای ایشان بود شوکه شدم! اصلاً باورم نمیشد ایشان همان فرد سه روز پیش باشه!…
با موفقیت در طول اولین دورهشان دو و نیم کیلو وزن کم کردند و روند کاهش وزنشان خیلی خوب و سالم پیش میرود.
ایشان بعد از هر جلسه مشاوره، با دقت و کامل به توصیهها عمل میکنند. در همین جلسه اخیر، ایشان تقاضا کردند که جلسات مشاورهشان هر هفته باشد. وقتی دلیل را پرسیدم گفتند: هیچوقت فکر نمیکردم که که مطالب روانشناسی و آموزشها، اینقدر برایشان کاربرد داشته باشد، از همان جلسه اول، مثل این که کسی ایشان را از خواب بیدار کرده باشد، روز جدیدی را شروع کردند و دریچهای به رویشان باز شده است که از زندگی تصاویر دیگری را نشانشان میدهد، کیفیت زندگیشان تغییر کرده و در کنار کاهش وزنشان، روابطشان با خانواده و همکاران در مسیر بسیار خوبی افتاده است. احساس میکنند، اینجا موقعیتی را برایشان فراهم کرده که میتوانند هم مشکل اضافه وزن و هم عادات نادرستشان را، به طور ریشهای حل کنند.
خیلی خوشحال شدم ، آقای ف واقعاً شخص دیگری شده است. این را همه افراد کلینیک متوجه شدهاند. همه ما وقتی ایشان را میبینیم خوشحال میشویم و پشتیبانی ایشان برای من و همکارانم بسیار لذت بخش است.(روانشناس)
پیام نور
امروز خانم ر که آمدن خیلی خوشحال بودند از نامههای روزانه، چون به ایشون یاد داده بود اولویت را خودش قرار بده و محبت و مهربانی را بیمنت انجام بده.
ایشون قبلاً تمام زندگیشان شده بود نگرانی برای فرزند، همسر، خانواده و…
همیشه عادت کرده بودند به درگیر بودن ذهنشان ولی با آموزشهای گرفته و خواندن نامهها، حالا فهمیدهاند که باید اولویت را به خود بدهند.
بنابراین حالا در سن ۴۰ سالگی، با داشتن خانه و زندگی و همسر، تصمیم به شرکت در دورههای پیام نور گرفتهاند. آن هم رشته حقوق!
هرچند که مادرشان تو ذوقشان زده بودند ولی همسرشان خوشحال شده بودند که خانم ر ارادهای از خودشان نشان دادهاند.
خوشحالم.
خوشحالم که سیبیتا باعث شده افراد به خود فکر کنند، به خواستههایشان، به آرزوهایی که داشتهاند و در زندگی و مرور زمان فراموش شده بود.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
کاهش وزن مثل یک مسافرت است
یکی از مراجعان دارای اضافهوزن زیادی هستند.
ایشان سابقه طولانی در گرفتن رژیمهایی دارند که تنها نتیجهای که در بر داشته برگشت وزن کم کردهشان با اضافهوزن بیشتر بوده است. همیشه در مدت زمان کمی، وزن زیادی را از دست دادهاند و در مدتی کمتر از آن، نه تنها وزنشان برگشته، که همراه خود وزن بیشتری را هم آورده است!
وقتی اصول سیبیتا را برایشان توضیح دادم و این مساله مطرح شد که به طور سالم و اصولی دو تا چهار کیلو در ماه وزن کم میکنند، منطق برنامه را پذیرفتند و ما را ترک کردند، چند روز بعد طی پشتیبانی تلفنی روانشناسی که با هم داشتیم، ایشان این نکته را مطرح کردند که با وجود پذیرش منطق دوتا چهار کیلو سالم وزن کم کردن، حس میکنند که این همه اضافهوزن، مدت زمان زیادی برای برطرف شدن لازم دارد و وقتی تصور میکنند که چندین ماه طول میکشد تا به وزن ایدهآل برسند، بیانگیزه میشوند و از طولانی بودن و زمان زیاد، احساس دلسردی میکنند! من به ایشان حق میدادم! احساس نگرانی ایشان و احساس خستگی کردن در راهی که تازه یک هفته است وارد آن شدهاند، با چنین دیدگاهی طبیعی بود…
حال تصور کنید قصد مسافرت با دوستانتان را دارید، مقصد شما جایی است که از شما فاصله زیادی دارد ولی ضروری و لازم است که به آنجا بروید!…
یکی از دوستانتان از زمانی که وارد جاده میشوید، به مناظر اطراف توجه میکند، پیچ و خم جاده برایش جالب است، به کوهها، دشتها، آب و هوا، شهرهای بین راه توجه دارد.
از موسیقی لذت میبرد، با شما صحبت میکند و غذاهایی که دوست دارد را میخورد.
دیگری، از همان ابتدا مدام میگوید: پس کی میرسیم؟! چرا مقصد اینقدر دور است؟! در طول راه مدام اخم میکند و گلایه میکند. این دوستتان یک دوربین دارد، مدام با آن جاده را نگاه میکند و میگوید: هنوز خیلی مانده برسیم!
به نظر شما کدام یک از همراهان شما از این سفر بیشتر لذت برده است؟ کدام یک وقتی به مقصد میرسد، شادابتر و راضیتر بوده است؟
مقصد شما و راهی که باید طی کنید مشخص است. زمانی که باید به مقصد برسید، بسته به رانندگی شما، کمی زودتر یا کمی دیرتر است ولی به هرحال خواهید رسید!
لاغر شدن ، مثل مسافرت کردن در یک جاده است! لازم است شما به مقصد برسید! این چیزیست که واقعا آن را میخواهید. این سفر جزو آرزوهای شماست!
حال میخواهید چطور به این مسافرت بروید؟ از آن لذت ببرید، بهره ببرید و وقتی به مقصد رسیدید، آنقدر جالب بوده باشد که متوجه زمان و مسافت نشده باشید و این سفر به یکی از خاطرات شیرین شما تبدیل شود، یا با تجسم مداوم طول راه با غر زدن و… احساس خستگی و ناتوانی کنید؟
لاغر شدن سالم ، میتواند برنامهای بسیار لذتبخش و مفرح باشد، زمانی که شما، از هر کاهش وزنی در هر جلسه لذت ببرید، زندگی کنید، تغییر کنید و نگران نباشید.
شما قطعاً به مقصد خواهید رسید، فقط از مسافرت خود لذت ببرید!(روانشناس)
خانم م به سفر میرودامروز خیلی خوشحالم، الان با خانم م صحبت کردم. باورم نمیشه چی شنیدم: “میخوام سه چهار روز تنهایی برم سفر!"
سفر! تنها! اونم خانم م که اونقدر واسه همسر و فرزنداشون وقت میگذاشتن و انرژی که اکثر جلسات رو به سختی میاومدن، چون یا باید میرفتن جلسه مدرسه دخترشون، یا ماشینو میبردن تعمیرگاه و یا لوله مشکلدار منزلو تعمیر میکردن!
بهم گفتن: دیروز به پسرم گفتم خودت اتاقتو تمیز کن، من نمیکنم!
وای خدای من یه انرژی مثبت دیگه، یه اتفاق خوب دیگه، یه پیام مثبت دیگه.
از تک تک جملاتشون داشتم این پیامو میشنیدم “من خودمو دوست دارم"
خیلی خوشحال بودم ،اونقدر که فکر کنم هیجان و شادیم بیشتر از خانم م بود و باعث تعجب ایشون شد.
وقتی تلفنو قطع کردم با لذت یه لیوان آب خوردم و یه نفس عمیق کشیدم.
تو دلم گفتم: “ممنون سیبیتا"(روانشناس)
آنوقت و حالا!
امروز خانم ص مطلب جالبی رو برام تعریف کردند. میگفتند که:
در شروع برنامه تمام افراد فامیل مسخرهام میکردند که تا حالا کی رو دیدی که اینجوری بتونه لاغر بشه، سر کار گذاشتی خودتو! اما حالا که در مدت ۲ ماه ۷ کیلو لاغر شدم اول همه مادر شوهرم اومده و ازم راز موفقیتم رو پرسیده… منم هرچی بلد بودم یادشون دادم…(پشتیبان)
فرق کلم سفید و کلم قرمز
امروز که خانم پ اومده بود برای من از اتفاقاتی گفت که توی این دو هفته براش افتاده، از مهمونیهایی که رفته و آخر سر رسید به سیبیتا.
گفت سیبیتا شده تمام ذهن و روح من، تمام فکر و ذکر من.
با تعجب پرسیدم یعنی چی؟
جواب داد: یعنی وقتی به من میگید مزه غذا رو بفهمم، ناهار من میشه چهل دقیقه.
گفتم : واقعاً؟
با افتخار گفت: بله، مثلا من دیگه فرق کلم سفید و کلم قرمز را از هم تشخیص میدم؛ در حالی که قبلاً برام مهم نبود.
وقتی به حس و حالم نگاه میکنم و به نشاطی که سیبیتا به من داده، احساس خیلی خوبی پیدا میکنم، تازه تمام اینها رو به خانوادهام هم آموزش میدم.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
تو اگر بخواهی کوه را هم میتوانی جابجا کنیخانم م یکی از مراجعه کنندههای قدیمی ماست که خانمی میانه سال، مهربان و خوش برخورد است. هر دفعه که میآیند کلینیک شادی را با خودشان میآرن. با انگیزه بالایی که دارن واقعاً ما رو هم شارژ میکنن.
چون با ایشون کمی صمیمی هستم ازشون پرسیدم خانم م با توجه به این که شما تا حالا بیشتر از بیست جلسه اومدین در مورد هزینهها واقعاً نگران نبودین؟
گفتند: واقعیتش چرا که نه! من با هزار سختی این هزینه رو میپردازم.
باورم نمیشد چون همیشه فکر میکردم مرفه باشند.
گفتم : چطور؟
گفتند: همسرم با هزینه مشکل داشتند و همون دفعه اول گفتند نه، من هم که مشاورهها را کامل دیده بودم و قانع شده بودم که این برنامه همونی هست که من میخوام پس با جدیت گفتم که من میخوام برم. ولی ایشان حاضر به قبول نبودند و هزینه را زیاد میدانستند.
من هم بغضم ترکید و شروع به بحث کردم که تو همه هزینهها را به هزینههای من اولویت میدهی، هزینه فامیلت، هزینه بچهها و حتی هزینه ماشینت.
تو ماهی یک بار ماشینتو برای سرویس میبری، هزار جور خرجش میکنی ولی برای من هر وقت صلاح بدونی خرج میکنی و به خواستههای خودم توجه نداری. میگفتم و گریه میکردم.
اون هم میگفت من هزینه برای اینها میکنم چون لازمه ولی برای تو لازم نیست.
من دیگه طاقت نیاوردم و چادر سرم کردم و زدم بیرون.
نمیدونستم کجا باید برم فقط میدونستم که خونه پدر و مادرم نمیرم.
رفتم با گریه تا سر خیابون رسیدم. فقط لب جو نشستم و زدم زیر گریه. تمام رنجهایی که توی این زندگی کشیده بودم رو جلوی چشمام آوردم. باورم نمیشد که هیچ سهمی از این زندگی ندارم.
تو حال خودم بودم که دیدم شوهرم بالای سرم ایستاده و میگه پاشو بریم خونه.
گفتم : نه.
گفت : بگو چی میخوای؟
گفتم: یک مقرری ماهیانه که مال خودم باشه و ازم نپرسی باهاش چی کار میکنی تا هرکاری دلم خواست بکنم.
فکر کرد و گفت: باشه.
*** سیبیتا ازت متشکرم به خاطر این که به من فهموندی چقدر مهم هستم و شخصیتم رو بهم برگردوندی.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
بارداری و چاقی
پنجاه درصد زنان دارای اضافهوزن، افزایش وزن بیشتر از مقادیر توصیه شده در طی بارداری دارند.
وقتی این مطلب را خوندم، اول فکر کردم پنج درصد است دوباره دقیق شدم دیدم نه بابا! واقعاً هیچ وقت اینطور فکر نمیکردم، یعنی اینقدر بالا نمیدونستم.
ادامه مطلب رو خوندم.
خطر دیابت بارداری، پرفشاری خون ناشی از بارداری و سزارین در زنان چاق بیشتر است. چاقی و اضافهوزن زنان حامله باعث افزایش احتمال سقط جنین میشود. خطر تولد نارس کودک و نوزادانی با مشکلات قلبی و عصبی در زنان دارای اضافهوزن و چاق بیشتر است.
پیشتر فکر میکردم چاقی مادر فقط باعث اضافه وزن نوزاد میشود. اما این مطلب نشان میداد حتی با مصرف اسید فولیک، احتمال مشکلات عصبی در نوزادان زنان چاق دو برابر بیشتر از زنان با وزن نرمال است.فریده محتشم (کارشناس تغذیه)
رژیم شیرین
امروز مطلب خیلی جالبی از یکی از افراد بسیار موفقمون شنیدم.
برنامه ایشون غیر حضوری و راهشون از ما خیلی دوره. میگفتن که خیلی دوست دارن بیان تهران و به کلینیک مراجعه کنند و خاطرات و تجربههای شیرین خودشونو تو دفتر مخصوص ما بنویسن. وقتی از علت این اشتیاق پرسیدم گفتن که: “روز اولی که اومدم کلینیک که برنامه رو ارزیابی کنم، دفتر یادداشتهای مراجعینتون رو که میخوندم، تو دلم گفتم اینا رو ببین چه حرفایی زدن. مگه میشه رژیم شیرین باشه یا به آدم خوش بگذره؟! من که هیچ وقت نمیتونم مثل اینا فکر کنم… و بعد تصور کردم یعنی میشه منم یه روزهمین احساساتو داشته باشم و توی این دفتر مطلب بنویسم؟!
حالا که تونستم این همه وزن کم کنم و واقعا همه چیز عالیه، دوست دارم منم بنویسم تا همه بخونن، با این فرق که من باور کردم که میشه یه رژیم زندگی آدمو متحول کنه و همه چیز شیرین بشه…(پشتیبان)
ادامه بدید!
با مراجعه کنندهای تماس گرفتم که در مراجعه قبلی وزن کم نکرده بودند. اولین حرفی که از ایشان شنیدم این بود:
“در هفته گذشته بیشتر از یک کیلو وزن کم کردم و از راهنمایی شما خیلی ممنونم. مشکلم رو پیدا کردم و با حل اون باز هم دارم با سرعت خوب لاغر میشم. توصیه دیگهای بهم میکنید؟"
من هم پاسخ دادم: بله، توصیه من اینه که هرکاری که این هفته انجام دادید رو ادامه بدید!
مراجعه کننده عزیزمون از این حرف من خیلی خندهشون گرفت و خاطره جالبی رو بازگو کردند. گفتند که مادربزرگ هشتاد و چند سالهای دارند که خیلی سالم و سرحال هستند. چند وقت پیش به پزشک مراجعه میکنند و از دکتر راهنمایی میخواهند که دچار مشکلات طبی نشوند. دکتر در جواب ایشان میگویند: هر کاری تو این هشتاد سال میکردی ادامه بده!(پشتیبان)
تجربهها و توصیههای یک سیبیتایی موفقپنج- استفاده موثر از ذهن نیمه هشیار
الان که دارم این یادداشت را مینویسم خیلی خوشحالم که پس از طی نه ماه توانستم با کمک همراهان بسیار عزیز سیبیتا به وزن مطلوب برسم. من طی این مدت بیست و چهار کیلوگرم وزن کم کردم. در ابتدا هدف من از کاهش وزن، فائق آمدن بر چربی خون بود ولی پس از طی چند جلسه و آشنایی با اصول سیبیتا هدفم را عوض کردم و هدف جدیدم را اینگونه تعریف کردم: میخواهم صحیح و سالم زندگی کردن را یاد بگیرم. این باعث شد کاهش وزن به عنوان مسئله دوم در ذهن ناهشیارم ضبط شود و ذهنم بر روی آن کار کند و خودم را از این درگیری ذهنی فارغ و تمام همت خودم را در یادگیری هدفی که برای خودم تعیین کرده بودم بگذارم. من در این راه به تجربههای خوبی رسیدم و دوست دارم اهم آنها را در میان بگذارم:
یک- هدفگذاری
دو- پایبند بودن و تلاش در جهت رسیدن به هدف
سه- آموزش و به کارگیری اصول صحیح و سالم زندگی کردن
چهار- مثبت اندیشیدن و دوری از افکار و گفتار منفی
احت
منبع:لاغری برای همه پشیمون نمیشید شما می توانید - قشنه............. خيلي
آشنایی بیشتر با زیباتنی ها
پاسخ به رایج ترین سوالات کاربران
اطلاعیه مدیریت سایت