زندگی کنیم نه اینکه فقط زنده باشیم!

[mariami]

دوستای خوبم بیایم توی این بخش راههای شاد زندگی کردن، بهتر زندگی کردن و زیباتر زندگی کردن رو به همدیگه یاد بدیم.
میتونیم از تجربیات خودمون بگیم یا از نکات آموزنده و تجربیات دیگران. بیایم در کنار اینکه داریم جسممون رو به سمت زیبایی و کمال میبریم روحمون رو هم پرورش بدیم و به کمال برسونیم. بیایم کاری کنیم که زیباتن برامون نه تنها جایی برای حرف زدن از مسایل جسمی و فیزیکی باشه بلکه سعی کنیم به همدیگه یاد بدیم خودمون رو و اطرافیانمون رو دوست داشته باشیم و به همه صادقانه و پاک عشق بورزیم و سعی کنیم یه زندگی سالم و پر از شور و نشاط و شادابی داشته باشیم.
توی این تاپیک به همدیگه یاد بدیم زندگی کنیم نه اینکه فقط زنده باشیم.

[IMG][/IMG]

[fereshteh]

واقعا چی میشد اگه...


چی میشد اگه خدا امروز وقت نداشت به ما برکت بده چرا که دیروز ما وقت نکردیم از او تشکر کنیم!
چی میشد اگه خدا فردا دیگه ما را هدایت نمی کرد چون امروز اطاعتش نکردیم!
چی میشد اگه خدا امروز با ما همراه نبود چرا که امروز قادر به درکش نبودیم!
چی میشد دیگه هرگز شکوفا شدن گلی را نمی دیدیم چرا که وقتی خدا بارون فرستاده بود گله کردیم!
چی میشد اگه خدا عشق و مراقبتش را از ما دریغ میکردچرا که ما از محبت ورزیدن به دیگران دریغ کردیم!
چی میشد اگه خدا فردا کتاب مقدسش را از ما می گرفت چرا که امروز فرصت نکردیم آنرا بخوانیم!
چی میشد اگه خدا در خانه اش را می بست چون ما در قلب های خود را بسته ایم!
چی میشد اگه خدا امروز به حرف هایمان گوش نمی داد چون دیروز به دستوراتش خوب عمل نکردیم!
چی میشد اگه خدا خواسته هایمان را بی پاسخ می گذاشت چون به یادش نبودیم!
و چی میشد اگه...

منبع:مجله پیام شادی

- - - Updated - - -

[gol andam]

فقط ميتونم بگم فوق العاده زيبا بودن.دلمو للرزوندن و چشمهامو تر كردن.ممنونم.همه ما ادما هر چند وقت يك بار به يك ياداوري نياز داريم.

[soniya]

خیلی جالب بودن همه اون چیزایی هستن که میدونیم اما بهشون توجه نمیکنیم بهر حال مرسی که برامون تداعی شد

[gol andam]

مهم نيست كه دراين دنيا چه كاره ايد
مهم نيست چقدر درامد داريد
مهم نيست خانه تان چند متري است يا مبلمانتان از چه مارك و مدلي است
مهم نيست كه شبها سرتان را روي چه بالشي ميگذاريد
مهم نيست جنس لباستان از كدام برند شناخته شده است
مهم نيست در ماه چند وعده غذاي گوشتي ميخوريد
مهم نيست مسافرتهاي خارجي يا داخلي تان چه رقمي باشد
مهم نيست در كيف پولتان چند تراول چك درشت خوابيده باشد
مهم نيست هم تيپ بهترينهاي هاليوود باشيد
مهم نيست كرمهاي شب و روز و دور چشمتان را به موقع بزنيد..............................
------------------------------------------------
تا زماني كه قدر زندگي را درك نكرده ايد
تا زماني كه سپاس گذار تك تك نفسهاي بي دغدغه اي نيستيد كه به ارامي مسير ششها و نايژه هايتان را ميرود و ميايد
تا زماني كه دستتان را روي سينه تان نگذاريد و با حس تپش قدرتمند قلبتان چشممهايتان را نبنديد و لبخند نزنيد
تا زماني كه رويش و حيات را در گلدان كوچك كنار پنجره نبينيد
تا زماني كه نوازش نسيم ملايم را روي پوست صورتتان حس نكنيد
تا زماني كه نغمه هاي رايگان بهشتي پرندگان را نشنويد
تا زماني كه فرزندتان را در اغوش نكشيد،موهايش را نبوييد،پوست لطيفش را با عشق لمس نكنيد.....تا زماني كه او را نبوسيد
تا زماني كه با عشق به عشق زندگيتان چشم ندوزيد و از ديدنش سير نشويد
تا زماني كه خنكاي ابي را كه مينوشيد تا اعماق بدنتان حس نكنيد
تا زماني كه لذت برخواستن از خواب شبانه را درك نكنيد
-------------------------------------------
تا زماني كه در حال زيستن را نياموزيد
تا زماني كه زيستن را نياموزيد

[mariami]

چند نکته ی تجربی برای داشتن زندگی ای سالمتر، شادتر و با انرژی تر در زندگی های آپارتمانی و در دنیای ماشینی این روزها:

1- تا جایی که میشه خونه و محیط کارمون رو تمیز و مرتب نگه داریم و وسایلی که کمتر نیاز داریم رو از جلوی دست و پا برداریم و داخل کمدها و کشوها مرتب بذاریم تا محیط دور و برمون خلوت تر باشه. خلوت بودن محیط باعث آرامش روانی بسیار بالایی میشه

2- وسایل کهنه، قدیمی، خراب شده، غیر قابل تعمیر و به طور کلی وسایلی رو که مدتهاس ازشون استفاده نکردیم و نمیکنیم رو توی خونه نگه نداریم و اگه برای کسی قابل استفاده هست بدیم بهش و گرنه دور بریزیم. مطمئنن همونطور که مثلن طی این این مدت گذشته ازشون استفاده نکردیم بعدن هم استفاده نمیکنیم. اگه فکر میکنین از این وسایل ندارین حتمن یه سری به کمد لباسهای خودتون و بقیه اعضای خونواده بزنین و همینطور یه سری به انباری خونه! گاهی از اینکه یه وسیله به درد نخور رو سالها نگه داشتین به امید روزی که شاید ازش استفاده بشه تعجب میکنین! همه اشون رو دور بریزین مطمئن باشین تنها اتفاقی که بعدش میوفته یه آرامش روانی خوبه که میاد سراغتوت و اینکه حس میکنین سبک شدین!

3- برای زیباتر کردن خونه اتون همه اش دنبال خریدن وسایل لوکس و گرون قیمت که هیچ ربطی به هم ندارن نباشین به جاش سعی کنین چند تا گلدون خوشگل در اندازه ها و رنگهای متنوغ بخرین و جاهای مختلف خونه بذارین باورتون نمیشه که این گلدونا چطور زندگی آدم رو متحول میکنن. سعی کنین گیاهانی رو بخرین که برای تصفیه هوا و محیط خونه اتون هم مفید باشن که علاوه بر زیباییشون از خواص مفیدشون هم استفاده کنین. (یه تاپیک در همین خصوص توی سایت هست حتمن بخونینش)

4- سعی کنین در اولین فرصت ممکن چند تا سی دی موسیقی بی کلام از این مدلهای آرامبخش برای خودتون بخرین. تنوع زیادی دارن موسیقی های طبیعت موسیقی های ربلکسیشن در انواع خارجی و ایرانی. هر وقت تنهایین یه دونه اشون رو بذارین و گوش بدین انقدر بهتون آرامش میدن که حد نداره. تازه واسه رشد گیاها و یا آروم کردن بچه های کوچولو هم خیلی خوبه

5- روزهای آفتابی همه ی پرده های پنجره ها رو کنار بزنین تا نور آفتاب به همه ی وسایل خونه بتابه و همه ی خونه اتون انرژی گرم و مثبت خورشید رو به خودش جذب کنه و کم کم اینو به وجود خودتون و اهل خونواده منتقل کنه.

6- روزهای بارونی تمام در و پنجره ها رو باز کنین تا هوای تمیز و سالم همراه بوی خوش بارون به همه ی خونه اتون وارد بشه و بازم از انرژیش و عطرش خونه اتون رو پر کنه.

7- سعی کنین برای خوشبو کردن خونه از گیاهان طبیعی استفاده کنین. میتونین یه ظرف داشته باشین پر از گلهای خشک تمیز که روشون چند قطره روغن گیاهی خوش بو و مفید برای سلامتیتون بریزین و بذارین توی خونه. (راجع به این موضوع هم یه تاپیک توی سایت هست که از چه گیاهانی و چطور استفاده کنیم که میتونین اونم مطالعه کنین)

[IMG][/IMG]

[mariami]

در مورد پست قبلی خواستم بگم همه ی مواردی که نوشتم چیزایی بوده که خودم شخصن تجربه کردم و از اثر همه اشون مطمئنم واسه همین به همه توصیه میکنم انجامش بدن و حتمن اثرات خوبش رو میبینن. در ضمن هر کدوم از دوستان هم که تجربیات مشابهی دارن یا کلن تجربیات خوبی دارن که میدونن اثرات مفیدی روی زندگیمون میذاره حتمن بیان بهمون بگن تا با هم استفاده کنیم.

[soniya]

عالی بود و واقعا درسته همشو اجا کنیم تا روحیه شاد توخونمون موج بزنه

[Zenith]

ممنون مریم جان. برای من واقعا همش تاثیر گذاره. بخصوص باز کردن پنجره ها و گذاشتن موسیقی های آرامشبخش(چه بی کلام و چه دارای کلام)

[fereshteh]

انسانها سخنان شما را فراموش می کنند.انسانها عمل شما را فراموش می کنند.اما آنها هیچگاه......

در بیمارستانی دو مرد در یک اتاق بستری بودند مرد کنار پنجره به خاطر بیماری ریوی مجبور بود هر بعد از ظهر یک ساعت در تخت بنشیند تا مایعات داخل ریه اش خارج شود . اما دومی باید طاق باز می خوابید و اجازه نشستن نداشت . آن دو ساعتها در مورد همسر، شغل ،تفریحات و غیره صحبت می کردند . بعدازظهرها مرد اول در تخت می نشست روی خود را به سمت پنجره بر میگرداند و هر انچه را که می دید برای دیگری توصیف می کرد در آن حال بیمار دوم چشمان خود را می بست و تمام جزئیات دنیای بیرون را پیش روی خود مجسم می کرد او با این کار جان تازه ای می گرفت چرا که دنیای بی روح و کسالت بار او با تکاپو و شور و نشاط فضای بیرون پنجره رنگ زندگی می گرفت. پنجره مشرف به پارکی زیبا با دریاچه ای آبی بود که مرغابی ها وقوها در آن شناور بودند ، کودکان قایقهای بادی خود را به حرکت در می آوردند گلهای زیبا و رنگارنگ و افق پهناور از دور دست دیده می شد . در یک بعد از ظر گرم مرد کنار پنجره از رژه ای بزرگ در خیابان خبر داد با اینکه مرد دوم صدایی نمی شنید تمام صحنه را آنگونه که هم اطاقیش وصف می کرد پیش رو مجسم می نمود . روزها وهفته ها به همین صورت سپری شد .یک روز صبح وقتی پرستار به اطاق آمد با پیکر بی جان مرد کنار پنجره که با آرامش به خواب ابدی فرو رفته بود روبرو شد پس از آنکه پرستاران جسد را به خارج از اطاق منتقل کردند مرد دوم درخواست کرد تخت او را به کنار پنجره منتقل کنند به محض اینکه کنار پنجره قرار گرفت با شوق فراوان به بیرون نگاه کرد اما تنها چیزی که دید دیواری بلند و سیمانی بود با تعجب به پرستار گفت جلوی این پنجره که دیواره ! چرا او منظره بیرون را اینقدر زیبا وصف می کرد ؟ پرستار گفت : او که نابینا بود او حتی نمیتوانست این دیوار سیمانی بلند را ببیند شاید فقط می خواسته تو را به زندگی امیدوار کند .

انسان ها سخنان شما را فراموش می کنند. انسان ها عمل شما را فراموش می کنند.اما آنها هیچ گاه فراموش نمی کنند که شما چه احساسی را برایشان به وجود آوردید.

منبع:یکی از سایت های اینترنتی (ببخشید اسمش یادم نیست)

[hamraz]

دو روز مانده به پايان جهان...دو روز مانده به پايان جهان...

دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميده که هيچ زندگي نکرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود، پريشان شد. آشفته و عصباني نزد فرشته مرگ رفت تا روزهاي بيش‌تري از خدا بگيرد.

داد زد و بد و بيراه گفت!(فرشته سکوت کرد)

آسمان و زمين را به هم ريخت!(فرشته سکوت کرد)

جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت!(فرشته سکوت کرد)

به پرو پاي فرشته پيچيد!(فرشته سکوت کرد)

کفر گفت و سجاده دور انداخت!(باز هم فرشته سکوت کرد)

دلش گرفت و گريست به سجاده افتاد!

اين بار فرشته سکوتش را شکست و گفت: بدان که يک روز ديگر را هم از دست دادي! تنها يک روز ديگر باقي است. بيا و لااقل اين يک روز را زندگي کن!

لابلاي هق هقش گفت: اما با يک روز... با يک روز چه کاري مي‌توان کرد...؟

فرشته گفت: آن کس که لذت يک روز زيستن را تجربه کند، گويي که هزار سال زيسته است و آن که امروزش را درنيابد، هزار سال هم به کارش نمي‌آيد و آنگاه سهم يک روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و زندگي کن!

او مات و مبهوت به زندگي نگاه کرد که در گودي دستانش مي‌درخشيد. اما مي‌ترسيد حرکت کند! مي‌ترسيد راه برود! نکند قطره‌اي از زندگي از لاي انگشتانش بريزد. قدري ايستاد، بعد با خود گفت: وقتي فردايي ندارم، نگاه داشتن اين زندگي جه فايده اي دارد؟ بگذار اين يک مشت زندگي را خرج کنم.

آن وقت شروع به دويدن کرد. زندگي را به سرو رويش پاشيد، زندگي را نوشيد و بوييد و چنان به وجد آمد که ديد مي‌تواند تا ته دنيا بدود، مي‌تواند پا روي خورشيد بگذارد و مي‌تواند...

او در آن روز آسمان خراشي بنا نکرد، زميني را مالک نشد، مقامي ‌را به دست نياورد، اما... اما در همان يک روز روي چمن‌ها خوابيد، کفش دوزکي را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آن‌هايي که نمي‌شناختنش سلام کرد و براي آن‌ها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.

او همان يک روز آشتي کرد و خنديد و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد!

او همان يک روز زندگي کرد، اما فرشته‌ها در تقويم خدا نوشتند: او درگذشت، کسي که هزار سال زيسته بود.