مثبت بیندیشیم
گام اول تکرار و استمرار
سلام دوست خوب و قدرتمند من به گام اول تغییر و مثبت اندیشی خوش آمدید …
نمی دونم الان توی چه سنی هستید و الان حضورتون توی این صفحه برای کنجکاوی یا برای شروع یک زندگی جدید که سرشار از سلامتی ، شادی ، نشاط و ثروته ؟
خوب برای شروع گام اول مثبت اندیشی باید اول از همه سن اعتقادات و باور های خودمون رو محاسبه کنیم برای این کار باید بدونیم که چند وقته که به مثبت اندیشی علاقمند شدید و یا شروع کردید به مثبت اندیشی
برای همین ازتون می خوام که این محاسبه آسون رو انجام بدید تا در ادامه صحبت های بنده رو بهتر متوجه بشید ، کار سختی قرار نیست و فقط یه حساب و کتاب خیلی سادست :
سن خودتون رو منهای مدت زمانی که مثبت اندیش شدید و یا به مثبت اندیشی علاقمند شدید کنید و نتیجه این جم وتفریق کوچولو سن اعتقادات و باور های شماست.
سن اعتقادات و باور ها شما = مدت زمان مثبت اندیشی – سن شما
سن باور ها و اعتقادات شما در واقع نمایانگر تعصب و پافشاری شما بر روی باور های منفی درونی شماست .دوست خوب من شما سال زیادی با دیدی خنثی و یا منفی ( و البته گاهی هم مثبت ) به مسائل اطراف و اتفاق های روزانه نگاه کردی و اکثر تجربیات و باور های شما به صورت خنثی و یا منفی در ضمیر ناخود آگاه شما به صورت اتوماتیک ذخیره شده است. شاید بهتر باشه با هم نگاهی به چگونگی ضبط اطلاعات در ضمیر نا خود آگاهمون داشته باشیم …
ما در ابتدای کودکی با ضمیر نا خودآگاهی پاک قدم به دنیا می گذاریم و به لطف اطرافیان ( پدر ، مادر ، خواهر ، برادر ، همسایه ، دوست ، آشنا ، رادیو ، تلویزیون ، ماهواره ، روزنامه ، رسانه های اجتماعی و … ) و به مرور زمان اتفاقات و مسائلی که در زندگی برای ما رخ می دهند با انتخاب و پیگیری خودمان و تکرار اطرافیانمان به باور ها و تعصب هایی غلط و منفی تبدیل می کنیم. تکرار و استمرار دلیل اصلی بسیاری از اطلاعات ثبت شده بر روی ضمیر ناخودآگاه ماست ، برای بهتر متوجه بشید چند مثال برای شما می زنم :
ما با تکرار و استمرار راه رفتن ، در حالت عادی نیازی نداریم به راه رفتن خود دقت کنیم
ما با تکرار و استمرار نفس کشیدن ، در حالت عادی نیازی نداریم به تنفس خود دقت کنیم
ما با تکرار و استمرار رانندگی ، در حالت عادی نیازی نداریم به گاز و تر مز و دنده و کلاچ و … دقت کنیم
ما با تکرار و استمرار آموختن شنا ، در حالت عادی نیازی نداریم به اینکه به شنا کردن دقت کنیم …
و بسیاری از کارهایی که شما دوست خوبم با کمی دقت در زندگی خود خواهید دید و البته بسیاری از این تکرار ها و استمرار ها توسط اطرافیان به ذهن ما تزریق می شود، مثل :
در کودکی : آتیش جیزه …
در کودکی : تاریکی ترسناکه …
در کودکی : هاپو آدمی که کار بد کنه رو می خوره …
در کودکی : آقاهه / خانومه رو می گم بیاد آمپول بزنه …
در کودکی : غذات رو نخوری فرشته ها دوست ندارند …
در کودکی : این بازیها دخترونه نیست …
و افکار منفی خیلی بیشتری که اطرافیان در دوران کودکی و نوجوانی به ما القا کردند و ههمون باهاش آشنا هستیم ، حالا افکار منفی که خودمون و یا باز هم اطرافیان توی دوران بزرگسالی به ماه انتقال دادند …
جواب ابلهان خاموشی است …
رو بدی آسترش هم می خواد …
پول سخت به دست میاد …
قربانی همیشه قربانی است …
خودخواه نباش اول دیگران بعداً خودت …
نادیده گرفتن مشکلات باعث حل شدن آنها می شود …
بی احترامی عذاب آور است …
حرف مرد یکی است …
مرد گریه نمی کنه …
این افکار و باور های سمی چگونه در درون ضمیر نا خودآگاه ما ثبت شده اند ؟ جواب بسیار آسونه دوست قدرتمند من ، با تکرار مکرر این عقاید در جامعه و خانواده باعث شده که این افکار خیلی راحت در ضمیر ناخودآگاه ما جا خوش کند. خوب همه این توضیحات رو دادم تا متوجه بشید تغییر باور ها و عقاید کاری زمان بر و نیازمند حوصله است ، اگه قرار با ما همراه باشی انتظار نداشته باش یک شبه تبدیل بشی به یک آدم مثبت اندیش بدون هیچ خطاو فکر منفی … نه اینجا با هم و صبورانه گام به گام جلو خواهیم رفت و افکار و عقاید منفی خودمون رو با افکار و عقاید مثبت جایگزین می کنیم. و فقط نیاز داریم که خیلی صبورانه و با حوصله با ما همراه باشید و مثل یک باغبون که مراقب گل و گیاهاشه شما هم مراقب ذهن و فکرتون باشید چون قرار از اینجا به بعد ذهن و فکرمون رو به جای تغذیه با افکار مفی با افکار و اطلاعات مثبت برنامه ریزی کنیم … زمانبره ولی شیرین..
یادتون باشه دوستان قدرتمند من که همینطور که عقاید و باور های منفی در ناخودآگاه شما با تکرار و استمرار ذخیره شدند ، عقاید و باور های مثبت هم برای جایگزینی نیاز به استمرار و تکرار شدن دارند ولی این بار با ۹۰% تلاش و فعالیت خود شما دوست خوبم و چیزی که می تونه امید بخش باشه این موضوع است که قدرت یک فکر مثبت به مراتب بالا تر از قدرت یک فکر منفی است ، پس به آینده امیدوار باشید که هممون قرار تغییرات شیرینی رو در ضمیر ناخودآگاهمون ثبت کنیم.