تمام مطالب وبلاگ

بچه ها شنیدین که میگن از هرچه بدت آید سرت آید؟
من همیشه از بیماری های معده می ترسیدم چون دیده بودم کسایی را که از این بیماری رنج می برن چه حالی دارن . حالا خودمم دچار این بیماری شدم نمی دونم شاید زخم معده شاید هم سوء هاضمه
دیشب اونقدر حالم بد بود که رفتم بیمارستان کلی قرص داد ...

از همین لحظه تمرکز میکنم روی وزنم
من سالمم و بدنم رو دوست دارم

همش باید جملات تاکیدی و مثبت بگیم به خودمون تا در ذهنمون حک بشه، این باعث میشه ناخودآگاه بدنمون با اون چیزی که ثبت شده خودش رو وفق بده

مثلا: من نرمین 55 کیلو هستم!
و کم کم باورمون میشه که هستم و باید ظاهرش رو به اون چیزی که هست برسونم


من توانا هستم، شماها هم همینطور:bliss:

خوب تنبیه بدنی من دیشب با موفقیت انجام شد . شام فقط دوتا دونه هویج خوردم . صبح پاشدم بازم نوشیدنی معروف زنجفیل ، دارچین ، عسل و آب رو خوردم .صبحانه هم چند تیکه ماهی بود . ترازو هم عدد 88 رو نشون می داد که می دونم وزن واقعیم نیست و باید کمتر باشه . شب قبل خبر رسید که ما فردا ، یعنی امروز ...

امروز ناهار يه ليتر آبميوه با ماست بود كه دقيقا نقطه عطف رژيم هم بود. قبلش چهاركيلومتر پياده روي كردم و سعي كردم به مدت يك ساعت و نيم آروم آب ميوه رو كه فقط آب نارگيل بود رو بخورم. البته اين نوع آب نارگيل هم ارگانيكه و هم از اون آب نارگيل قهوه اي ها و حتي آب هويج كم كالري تره و هر ليوانش ...