یک قاشق غذا مانده ته ظرف!!
سلام دوستان خوبم
چطورین عشقا
امیدوارم همیشه سالم و پر انرژی باشید.
امروز ظهر خونه خواهر شوهرم دعوت بودیم و من یک تجربه عالی پل مکنایی داشتم.
برنجم رو خواهر شوهرم کشید.بسیاااار زیاد. خواهش کردم مقداری ازش برداره. برنج رو گذاشتم جلوم و آروم شروع ب خوردن کردم.
ب عطر و طعم غذا توجه داشتم و ... تا دیدم دیگه سیر شدم.برنجم نصفش مونده بود و یک تکه کوچک از کبابم.
در گذشته در مواجهه با چنین حالتی با خودم میگفتم بقیه غذاتو بخور دیگه حالا ک دستخورده شده.یا اون ی تکه کباب چیه آخه؟ همونم بخور دیگه.
اما حالا فهمیدم اینا همه تلاشهای ذهنم برای گول زدنم بوده تا منو وادار کنه غذای اضافی بخورم.
از خودم پرسیدم واقعا گرسنه ام؟ ب اون ی تکه احتیاج دارم؟؟
پاسخ منفی بود!!
و اون ها رو همونجا ته ظرفم رها کردم.
از همسرم خواستم برام نوشابه بریزه . خواهش کردم لیوانو پر نکنه. یهو دیدم ی لیوان پر نوشابه جلومه.گفتم: هممممممسر!!
گفت باور کن نصفش یخه!!
گفتم لطفا دوباره بریز!
اون لیوان سهم یکی دیگه از مهمونا شد و همسر برای من لیوان دیگری ریخت.
نوشابه نوشیدم.جرعه جرعه.در حالی ک ب رنگ زیبای نارنجیش نگاه میکردم و طعم پرتقالیشو با تمام وجود حس میکردم.
من همه ی لذتمو برده بودم.نگاه کردم دیدم کمی نوشابه ته لیوانم مونده.دیگه تمایلی ب خوردنش نداشتم. همسرم ک دید لیوان رو گذاشتم کنار و نمیخورم با تعجب نگاه کرد و گفت اینو نمیخوری؟ با لبخند گفتم نه!! خودش تو یک ثانیه سر کشید!!
عصر بود هوای داخل خونه گرم شد بود منم ک گرمایی.
دلم خنکای یک ژله ی زعفرونی میخواست.احساس کردم بدنم با همه وجودش اون ژله سرد خوش رنگ رو از من میخواد.منم بهش نه نگفتم!!
آروم آروم مزه مزه اش کردم و کیف کردم
یک قاشق هنوز مونده بود ته ظرفم.
دیگه مث اول بهم مزه نمیداد.نیاز بدنم برطرف شده بود. منم اون یک قاشق رو ته ظرف گذاشتم و باز البته نصیب همسر شد.
هیچ کس تو این مهمونی نفهمید ک من رژیم هستم.هیچ کس بهم اصرار نکرد ک ای بابا حالا یک روز اومدی مهمونی بخور دیگه.
چون من رژیم نبودم. برنج خوردم.کباب خوردم.نوشابه خوردم و ژله.
و هرچیزی خوردم دیر تر از دیگران تموم کردم. چون آروم تر و آگاهانه تر و با لذت تر از دیگران غذا خوردم.
به اندازه و فقط در پاسخ ب حس نیاز و گرسنگی بدنم.
امروز خیلی راضی بودم خیلی خوشحال بودم.
میدونم بدنم هم از من راضیه
میدونم به زودی دستهای مهر و محبتش رو به روی من باز میکنه و منو ب تناسب و تعادل میرسونه.
دوستت دارم خودم![]()