دلم گرفته

[asal]

سلام دوستان ببخشید ولی واقعا احتیاج دارم حرفم را بگویم من کلا ادم خندهرویی هستم ولی خوب هرکی یه مشکلی داره من مادر دوتا دختر 6 و 4 ساله هستم.البته دختر بزرگ من دختر برادر شوهرمه که فوت شده ومن بزرگش می کنم اخه توی یه تصادف برادر شوهرم فوت شد ان زمان 5 ماهه بود مادرشم نخواست دادن مادرشوهرم بزرگش کنه اونم میزدش سر هرچی می گفت حوصلشو ندارم ان سر ÷سرمو خورد دخترم شبا گریه میگرد بردیم دکتر گفت دلش تنگه اوردم با همه دعوا کردم و من مادرش شدم الان امادگی میره وبه من مامان میگه منم عاشقشونم و با دخترمم نمی توانن از هم دور باشن. اما مشکل من اینه تازگیها مادرشوهرم چون همه فامیل دعواش کردن می خواد دوباره خودش بزرگش کنه. کارهای عجیبی می کنه به خدا س÷ردم مثلا دهنش افت کوچک زده بود قطره گرفته بودم می زدم همه را جمع کرد گفت زبانش داغ گذاشته:08:
خیلی عصبانی شدم دادم بردن دکتر و شوهرم برگه افت گرفت و باهاش دعوا کرد دیگه کار به جایی رسیده که دخترم میگه مامان ناراحت نباش من به همه راستشو می گویم من دوست دارم.دیگه داشتم طلاق می گرفتم گریه کرد نذاشتن بروم دلم طاقت نیاورد.
اما اعصابم خورده فامیلای نزدیک همه دعواش می کنن همه دورا می گن شاید راسته این بار اولش نیست خستم کردنویعنی افترازدن انقدر راحته ÷س تقاص ÷س نمی دن؟
ببخشید اگه طولانی بود اخه دلم بدجوری گرفته اینجاهم محیط خیلی صمیمی داره:45:

[hamraz]

عسل جون منم از ته دل به خاطر این دل آسمونیت بهت تبریک می گم.واقعا باور اینکه تو این زمونه هنوزم اینجور آدمایی پیدا بشن برام سخت شده بود و چقدر خوشحالم یه همچین کسی رو بین دوستام دارم.
منم با دوستان موافقم و به نظرم بهتره که به حرفاشون توجه نکنی و عکس العمل نشون ندی اینجوری اگه ببینن کارا و حرفاشون برات مهم نیس کم کم خودشون ازت دور میشن.

[asal]

راست می گی عزیزم از دیروز که باهاتون در میان گذاشتم راحتترم ارامشم تو خانه هم معلومه راست می گین زمان خودش حل می کنه من کاری را که درسته کردم و÷یش وجدانم ارامم ولی خوب چی کار میشه کرد اطرافیان نمی زارن خیلی خوشحالم که اینجا عضو شدم مرسی از راهنماییهاتون

[*الهام*]

سلام عسل جان خوش به حالت که خدا اینقدر دوست داره نمی دانم خدا کجای بهشت را واست کنار گذاشته ؟ به نظر من از مادر شوهرت تشکر کن بابت حرفاش اینجوری اجر کار تو را زیاد می کنه و نه تنها نباید ناراحت باشی بلکه باید خوشحال باشی که باعث ثواب بیشتر تو هم میشه هم کار خیر می کنی هم حرف درشت می شنوی دیگه خدا ثواب توی ثواب بهت می ده مخصوصا که شما جواب مادر شوهر را هم با درشتی نمی دی بابا بهت حسودیم شد خوششششششششششش به حالت برو حالشو ببر عزیزم بیخیال ابلهان باش تو با خدا معامله کردی پس از خدا هم جواب بخواه ولی راست می گی تحمل ابله خیلی سخته

[asal]

ممنونم عزیزم هرکی یه جور امتحانی داره اینم امتحان منه که خیلی شادم می کنه اخه من عاشق بچم ولی واقعا حرفهات درسته ممنونم به حرفهاتون خیلی فکر کردم راست می گی:37:

[nedayi]

عسل عزیزم!
شما انسان خیلی بزرگی هستی
خدا خودش بهت کمک می کنه
کاری که شما کردی از هر کسی بر نمیاد
مطمئن باش اونایی که آزارت میدن گرفتار عدالت خداوند میشن...

[asal]

عزیزان مرسی از لطفتون.ولی من فکر می کنم اکثر امها می توانن خوبی انجام بدهن اگه فقط به دلشون مراجعه کنن.چرا ادمها به جای کمک خار جلوی ادم می زارن حق با شماست ندا جان انها هم روزی ÷شیمان می شوم مرسی عزیزم

[Zenith]

عسل جان منم الان که اولین پست تاپیکت رو خوندم جا خوردم. واقعا مگه میشه تو این دوره زمونه(6 سال پیش خیلی دور نیست) یه نفر چنین کار بزرگی بکنه؟ میگن هر آدمی تو زندگیش شانس هایی داره. الان من حس میکنم این یکی از شانس های توئه که خدا چنین فرصتی برای تو قرار داده. برای اینکه به عنوان یه انسان خاص نشون داده بشی.
ندا جان دنیا پر از آدم هایی با سطح فکری و خصلت های متفاوته. از گرگ صفت تا آهو صفت. دور و بر تمام ما هم این ادم ها وجود دارن. اگر بخوای به برخورد و حرف هر کدوم از این افراد توجه کنی همیشه ی زندگیت در نوسانات روحیه و زمان کمی برای خودت بودن می مونه. خیلی زود هم تا چشم باز کنی میبینی در عین اینکه خوب و مهربونی اما دیگه صاف نیستی. قلبت سنگین شده. از کینه ها. از فکر کردن به کارهای نادرستشون. از حرف هاشون. و دل آدمی وقتی از صاف بودن گذشت، خیلی زود همین روحیه شاد رو هم از تو میگیره...
به نظر من اینکه تو بخوای با این حرف ها بشکنی یعنی پایین آوردن خودت تا سطح این آدما. تو که کار به این بزرگی که یه مهر افتخار بزرگ رو پرونده ی زندگیته رو انجام دادی نباید خودت رو تا سطح هر آدمی بیاری پایین. همیشه باید تو دلت بگی من از نظر شناختی و معرفتی در حد این حرفا نیستم. و بعد در عین ساده گرفتن و احترام گذاشتن به اون آدما کار خودت رو انجام بدی.
در مورد اینکه حتی به قیمت اجاره نشین شدن میخوای از اینجا برین هم کار خوبی کردین. الان این فکرا رو میکنی که شاید با این کار رو حرفاشون صحه بیشتری بذارن اما وقتی رفتی آروم آروم زندگیت میفته رو روال بهتری و دیگه برات مهم نیستن. تو در مقابل این بچه مسئولی عسل جان. تا اینجای ماجرا به ای خوبی همه چی رو پیش بردی. باید از اینجابه بعد هم با درایت و مدیریت همه چی رو پیش ببری.
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری و بهترین راه ها رو خدا برات فراهم کنه

[asal]

مرسی عزیزمو حرفهات حرفهای دلم بود بله ادم بعد یه مدت خیلی احساس سنگینی میکنه تو دلش از خندیدنم خسته میشه واقعا راست راسته اما نباید بزارم این اتفاق برای منم بیافته حق با تو اگه از این محیط دور بشوم برامون خیلی بهتر .من مسئولیت 2 تا دختر را دارم مرسییییییییی

[مریم ---]

دوست مهربونم-یکی از اشناهای من بچه برادر شوهرش رو به خاطر طلاق پدر و مادر بزرگ کرد و امشب عروسیشه...باور کن و باور کنیم کائنات در هر لحظه صدای ما را میشنوند به دستان امن خداوند بسپار...

[مامان نگین]

سلام دوستان ببخشید ولی واقعا احتیاج دارم حرفم را بگویم من کلا ادم خندهرویی هستم ولی خوب هرکی یه مشکلی داره من مادر دوتا دختر 6 و 4 ساله هستم.البته دختر بزرگ من دختر برادر شوهرمه که فوت شده ومن بزرگش می کنم اخه توی یه تصادف برادر شوهرم فوت شد ان زمان 5 ماهه بود مادرشم نخواست دادن مادرشوهرم بزرگش کنه اونم میزدش سر هرچی می گفت حوصلشو ندارم ان سر ÷سرمو خورد دخترم شبا گریه میگرد بردیم دکتر گفت دلش تنگه اوردم با همه دعوا کردم و من مادرش شدم الان امادگی میره وبه من مامان میگه منم عاشقشونم و با دخترمم نمی توانن از هم دور باشن. اما مشکل من اینه تازگیها مادرشوهرم چون همه فامیل دعواش کردن می خواد دوباره خودش بزرگش کنه. کارهای عجیبی می کنه به خدا س÷ردم مثلا دهنش افت کوچک زده بود قطره گرفته بودم می زدم همه را جمع کرد گفت زبانش داغ گذاشته:08:
خیلی عصبانی شدم دادم بردن دکتر و شوهرم برگه افت گرفت و باهاش دعوا کرد دیگه کار به جایی رسیده که دخترم میگه مامان ناراحت نباش من به همه راستشو می گویم من دوست دارم.دیگه داشتم طلاق می گرفتم گریه کرد نذاشتن بروم دلم طاقت نیاورد.
اما اعصابم خورده فامیلای نزدیک همه دعواش می کنن همه دورا می گن شاید راسته این بار اولش نیست خستم کردنویعنی افترازدن انقدر راحته ÷س تقاص ÷س نمی دن؟
ببخشید اگه طولانی بود اخه دلم بدجوری گرفته اینجاهم محیط خیلی صمیمی داره:45:

عسل جون من تازه وارد قسمت روانشناسی شدم .چون خودم دل گرفته .اسم دفتر چه ات جلبم کرد .هنوز تا اخر نرفتم ببینم مشکلت حل شده یا نه .فقط میگم تو خدا رو داری همین وبس.