شما در حال مشاهده سایت در حالت ریسپانسیو(سازگار با موبایل و تبلت) هستید. در صورت تمایل به مشاهده سایت با نسخه اصلی "ایـنـجـا" کلیک کنید.

آشنایی بیشتر با زیباتنی ها

پاسخ به رایج ترین سوالات کاربران

اطلاعیه مدیریت سایت

در حال حاضر اطلاعیه جدیدی وجود ندارد
  • صفحه 2 از 3
  • نخستنخست
  • 123
  • آخرینآخرین
    نمایش نتایج: از 11 به 20 از 23

    موضوع: چنین گذشت بر من!

    1. #1
      Smooth آواتار ها
      کاربر تازه وارد

      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      آذر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      45
      میانگین پست در روز
      0.01
      سن
      20
      قد
      170
      وزن شروع
      65
      وزن هدف
      50
      وزن فعلی
      63
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Badhal

      چنین گذشت بر من!

      به نام خدا.
      سلام به همگی.:7165:
      شکیبا هستم..20 سالمه و دانشجوئم.
      بچه که بودم لاغر بودم اما با اصرارهای اطرافیان و تشویق های بی جاشون دچار اضافه وزن شدم و طوری بودم که تفریحی غذا میخوردم.
      پدر و مادرم زیادی به "قوی بودن" بچه اهمیت میدادن واسه همین به هر زوری به من غذا میخوروندن و من و مدام از غذا نخوردن میترسوندن!
      مثلا :"اگه صبحونه نخوری جلو بقیه غش میکنی و اگه شام نخوری ضعف میکنی و...".
      چون بچه اول هم بودم تمام وقتشونو روی من میداشتن!
      من از بچگی دچار اضافه وزن شدم اما چاق به حساب نمیومدم تا برای کنکور که خیلی یکجا نشین شده بودم...
      قد من 170 سانت هست و سال 90 که کنکور دادم وزتم به 104 کیلو رسیده بود..به سفارش خونواده به دکتر تغذیه مراجعه کردم.
      از رژیم گرفتن خوشم نمیومد..واسه همین خود خونواده برنامه غذایی منو به دست گرفتن و توصیه های مشاور تغذیه رو برام رعایت میکردن.
      بهمن 91 بود که وزنم حدود 83 شده بود..راستشو بخواین حالم از خودم بهم میخورد و افسرده بودم.
      با وبلاگ یکی که رژیم داشت آشنا شدم و به این فکر افتادم که یک بار برای همیشه خودمو از شر اضافه وزن خلاص بکنم!
      دیگه دلم نمیخواست کسی منو تپل صدا بکنه!
      خوشم نمیومد همه فکر کنن که من پر خورم و عاشق غذام (من واقعا این طوری نبودم و نیستم!)
      خوشم نمیومد یه مشت به اصطلاح دوست به من نیشخند بزنن و شوخی شوخی مسخره ام بکنن!
      از این که خونوادم بهم سرکوفت میزدن..همونایی که خودشون باعث بدبختی من شدن..متنفر بودم!
      از این بدم میومد که هیچ وقت لباس مورد علاقمو نپوشیدم و چیزی رو پوشیدم که "اندازم" بشه.
      خلاصه سعی کردم هر طور شده حداقل ماهی 4 کیلو رو کم بکنم!
      اوایل از کالری چیزی نمیدونستم اما کم کم مطالعاتم رفت بالا و کالری شماری هم میکردم.
      هدفم این بود که 49 کیلو بشم...وزنی که یکی از دوستام داشت و بنظرم خوشتیپ میومد!
      من تیر ماه 92 به 49 کیلو رسیدم..اما ماه رمضان نزدیک بود و منم میخواستم حتما روزه بگیرم بخاطر ثوابش.
      راستش رو بخواین تو این مدت لاغری خیلی حساس شده بودم و مدام به این فکر میکردم که بقیه ممکنه منو چشم بزنن و وزنم برگرده..خیلی عصبی بودم...خودمو از همه قایم میکردم.
      با تمام دوستام و اشناهام قطع رابطه کردم..هر وقت کسی منو میدید و میگفت وااااااااااای چه لاغر شدی حسابی باهاش دعوا میکردم و میگفتم من از همون اول همین بودم!
      بعد میرفتم کلی دعا و ... میخوندم که منو چشم نکرده باشه!!!
      چون همیشه تو سایتا خونده بودم که کسی که رژیم میگیره اخرش برمیگرده و 90 درصد اونایی که رژیم میگیرن چاق تر از قبل میشن!
      ترس عجیبی تو جون من رفته بود..همش میترسیدم چاق بشم و همه دوباره منو مسخره بکنن که نتونست لاغریشو حفظ بکنه!
      ماه رمضون 30 روز کامل روزه گرفتم (عادت ماهیانه از اردیبهشت قطع شده بود) وزنم رسید به 45.
      خلاصه بگم مهر ماه بود که به 38 کیلو رسیدم.
      طوری شدم که دیگه نمیتونستم بدوم..نمیتونستم بپرم..وقتی حرف میزدم نفسم بند میومد..سرمو نمیتونستم بلند کنم و نمیتونستم زیاد یه جا بشینم چون استخون هام درد میگرفت!
      حتی شب روی تشک هم راحت نبودم و تشک به استخون هام فشار میوورد و باعث درد میشد!
      صبح که از خواب بلند میخواستم بشم بدنم کلی خشک میشد و حسابی درد میکرد.
      ولی انرژی خوبی داشتم و اصلا احساس خستگی نداشتم..احساس گرسنگی هم نمیکردم!
      اطرافیان خیلی به من فشار میاوردن که این چه قیافه ایه درست کردی و... منم که فوق العاده روی این موضوع حساس شده بودم و بارها و بار ها به خونوادم گفته بودم حق ندارن درباره این موضوع حرفی بزنن و چاقی من تقصیر اونا بوده به شدت با خونوادم درگیر میشدم.
      بعد از دادن ازمایش خون به اصرار مادرم فهمیدم کلسترول خونم 495 شده!!!طوری که خود دکتر هم کلی تعجب کرده بود!!
      بدنم شروع کرد به ورم کردم و من خودمم روی پر خوری افتاده بودم (ماه آخر کالری روزانه من 150-200 بود و موقع پر خوری 500-600)
      من از ترس افزایش وزن بعد هر پرخوری خودمو یه فصل کتک میزدم و سعی میکردم بالا بیارم ولی نمیشد و تا چند ساعت فقط ورزش میکردم و گریه میکردم و به همه پرخاش میکردم.
      وزن من عرض 1 هفته رسید به 43 (خودمم نفهمیدم واسه ورم بود یا واسه پرخوری!!)
      پر خوری من زیاد شده بود طوری که روزانه تا 3-4 هزار کالری رو با لج بازی و با گریه و یه فصل کتک زدن خودم میخوردم و با تمام خونواده درگیر بودم.
      بخاطر ورم هام بیمارستان بستری شدم..2 هفته بستری بودم..انواع ازمایش ها رو انجام دادم از سونو گرفته تا 100 بار ازمایش خون و سی تی اسکن و ام ار ای و اکو و... .
      تشخیص ندادن..تا دیروز همچنان بدن من ورم داره و بالاخره بعد از 100 تا دکتر رفتن و 2 میلیون خرج دکتر و ازمایش فهمیدن که همه این مشکلات بخاطر قطع عادت ماهیانه بوده و بهم قرص پروژسترون دادن.
      البته 2 هفته پیش هم 2 تا امپولشو زدم که زیاد اثری نداشت..جدیدا دکتر متوجه شده کلیه هام دفع پروتئین دارن.
      وزنم حدود 60 کیلو شده..از خودم متنفرم.
      ترممو بخاطر غیبت های زیاد و افسردگی حذف کردم..البته بخاطر این اضافه شدن وزنم هم بود..دلم نمیخواد کسی منو این جوری ببینه و مسخره بکنه که من نتونستم وزنمو حفظ بکنم!هر چند روی خودم خیلی کار کردم که کاری به حرف دیگران دیگه نداشته باشم.
      هر شب قرص اتورواستاتین 20 میخورم و کلسترولمو به زیر 200 تونستم برسونم.
      از خدا و ... به کل دور شدم و نمازمو ترک کردم (چون فکر میکنم با این که این همه دعا کردم واسه حفظ وزنم خدا کمکم نکرده!).
      رابطه م با خونوادم بدک نیست چون دیگه جرات نمیکنن درباره وزن من حرف بزنن:دی
      میدونن با کوچیکترین اظهار نظری هر عکس العملی ممکنه از من سر بزنه!
      اما تصمیم گرفتم از امروز تا عید وزنمو به همون 35 برسونم و تا اخر عمر حفظ کنم.
      به گفته خیلیا من انورکسیا دارم و پرخوری (بولیمیا) هم در اثر این ایجاد شده اما من گوشم به هیچی بدهکار نیست.
      من این توانایی رو دارم که هیچی نخورم برای همیشه و میخوام بر این ترس که تو جونم کردن که اگه چیزی نخوری غش میکنی و میمیری و... غلبه کنم و هیچ نخورم تا وزنم کم بشه.
      من هیچ وقت و هیچ وقت و هیچ وقت دیگه نمیخوام چاق باشم..حتی متوسط هم نمیخوام باشم..میخوام لاغر ِ لاغر باشم!

      به امید پیروزی!



      به همگی پیشنهاد میکنم لطفا دست از کالری شماری و فکر مدام به غذا بردارین..به خدا وسواسی میشین.
      کسی که مدام لقمه میشماره و کالری حساب میکنه و مدام تو فکر غذا هست "لاغر" نمیشه.
      سعی کنین بدون فکر کردن به غذا لاغر بشین...تو چاهی که من افتادم نیفتین.
      من خودم متوجه شدم که انورکسیک هستم اما تصمیم گرفتم فقط تا 35 کیلو خودمو برسونم و کمتر نشم.
      وظیفه خودم دونستم که بقیه رو از تجربیاتم اگاه بکنم.

      برای همگی آرزوی موفقیت و پیروزی دارم...یلداتون مبارک.












    2. 20 کاربر، ارسال Smooth را لایک کرده اند:

      **mahsa** (08 آذر 1393),eliha (01 دی 1392),khanoom_vakil (06 آذر 1393),khatereh58 (12 بهمن 1393),lila a (23 بهمن 1392),mahbobe (27 تیر 1397),maryam12 (17 مرداد 1393),nasimkh (13 دی 1392),nassim (05 تیر 1393),parchami7 (13 دی 1392),sara (16 بهمن 1392),takhteshasi (31 تیر 1394),tanya (15 بهمن 1392),فاطمه47 (18 بهمن 1393),محبوبه ف (25 دی 1392),نیلو (01 دی 1392),نیک اهنگ (21 بهمن 1392),WinterGirl (26 اسفند 1392),حوراء (17 دی 1394),دلنواز (18 بهمن 1392)

    3. # ADS
      تبلیغات در مدار
      تاریخ عضویت
      همیشه
      نوشته ها
      بسیاری
       

    4. #11
      Mehregan1986 آواتار ها
      کاربر محبوب

      امتیاز زیباتنی
      70
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مرداد 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      4,546
      میانگین پست در روز
      1.17
      سن
      29
      قد
      170
      وزن شروع
      110
      وزن هدف
      60
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Khoshhal
      وبلاگ زیباتنی من
      1
      نقل قول نوشته اصلی توسط Smooth نمایش پست ها
      سلام دوستان.
      از همه تون ممنونم .. صحبت هاتون روم تاثیر مثبت گذاشت . البته 2-3 جلسه هم پیش روانشناس دانشگاهمون رفتم.
      تصمیم گرفتم وزنمو با ورزش و برنامه غذایی مناسب آروم آروم به 45 کاهش بدم و حفظ کنم.
      ایشالا که بتونم همراه شما و با کمک هاتون به وزن دلخواهم برسم.
      خوشحالم عزیزم
      امیدوارم این روند ادامه داشته باشه
      رسیدن به سایز 36,38 تا اسفند 94

    5. 3 کاربر، ارسال Mehregan1986 را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),sara (16 بهمن 1392),Smooth (30 دی 1392)

    6. #12
      tuti آواتار ها
      کاربر اخراجی

      امتیاز زیباتنی
      124
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مهر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر محروم
      نوشته ها
      5,482
      میانگین پست در روز
      1.44
      سن
      28
      قد
      151
      وزن شروع
      97
      وزن هدف
      80 ( تا آخر 92)
      وزن فعلی
      83
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Ghamgin
      نقل قول نوشته اصلی توسط Smooth نمایش پست ها
      سلام دوستان.
      از همه تون ممنونم .. صحبت هاتون روم تاثیر مثبت گذاشت . البته 2-3 جلسه هم پیش روانشناس دانشگاهمون رفتم.
      تصمیم گرفتم وزنمو با ورزش و برنامه غذایی مناسب آروم آروم به 45 کاهش بدم و حفظ کنم.
      ایشالا که بتونم همراه شما و با کمک هاتون به وزن دلخواهم برسم.


      سلام
      دوست عزیزم پست شما رو و نظر دوستان رو خوندم. خیلی خوبه که به حرفای دوستان فکر میکنی. دوست گلم از قدیم گفتن در دورازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نه!! این ینی چی؟؟ ینی اینکه تو این همه زجر میکشی تا بشی 35 کیلو بعدش
      همون آدمایی که بهت می خندیدن و میگفتن چاق حالا می شینن می خندن میگن فلانی مشکل روانی پیدا کرده یا فلانی معتاد شده!!
      اینو یادت باشه توی این دنیا فقط و فقط این خودتی که مهمی نه چیز دیگه.. هیچ وقت به این فک کردی که تو در آینده میخوای زندگی مشترک داشته باشی؟؟قراره مادر بشی؟؟؟ میخوای همه اینا رو از خودت بگیری که چی؟؟؟؟ که به همه ثابت کنی من از همه لاغرترم؟؟؟
      خب هیچ وقت به این فک کردی که چه اهمیتی داره این موضوع؟؟ گیرم که اثبات کردی اینو بعدش چی؟؟؟ انگیزه ت برا زندگی چیه؟؟؟ نمیگی همین مردم پس فردا میگن فلانی شد 40 سالش انقد لاغر و زشت بود هیچ پسری حاضر نشد باهاش ازدواج کنه؟؟؟؟ ببین اینایی که میگم مثال هست ها. میخوام به جنبه های دیگه ی موضوع هم فکر کنی
      یادت باشه خانوم گل هیچ چیز تو دنیا بهتر از تعادل نیست. من خودم کالری شماری میکنم و به هیچ وجه هم وسواس به خوردن و نخوردن و وزن کردن ندارم. بهت توصیه میکنم برای اینکه روی خوردنت آگاهانه کنترل داشته باشی یه سری به این لینک بزنی و از اول مطالعه ش کنی: http://www.forum.zibatan.ir/%D8%A7%D...BE%DB%8C-4814/
      دلیل اخراج کاربر: توهین به کاربران و مدیر زیباتن علی رغم هشدارهای مکرر

    7. 3 کاربر، ارسال tuti را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),sara (16 بهمن 1392),Smooth (30 دی 1392)

    8. #13
      Smooth آواتار ها
      کاربر تازه وارد

      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      آذر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      45
      میانگین پست در روز
      0.01
      سن
      20
      قد
      170
      وزن شروع
      65
      وزن هدف
      50
      وزن فعلی
      63
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Badhal
      نقل قول نوشته اصلی توسط Mehregan1986 نمایش پست ها
      خوشحالم عزیزم
      امیدوارم این روند ادامه داشته باشه
      ایشالا..مرسی.

      نقل قول نوشته اصلی توسط tuti نمایش پست ها


      سلام
      دوست عزیزم پست شما رو و نظر دوستان رو خوندم. خیلی خوبه که به حرفای دوستان فکر میکنی. دوست گلم از قدیم گفتن در دورازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نه!! این ینی چی؟؟ ینی اینکه تو این همه زجر میکشی تا بشی 35 کیلو بعدش
      همون آدمایی که بهت می خندیدن و میگفتن چاق حالا می شینن می خندن میگن فلانی مشکل روانی پیدا کرده یا فلانی معتاد شده!!
      اینو یادت باشه توی این دنیا فقط و فقط این خودتی که مهمی نه چیز دیگه.. هیچ وقت به این فک کردی که تو در آینده میخوای زندگی مشترک داشته باشی؟؟قراره مادر بشی؟؟؟ میخوای همه اینا رو از خودت بگیری که چی؟؟؟؟ که به همه ثابت کنی من از همه لاغرترم؟؟؟
      خب هیچ وقت به این فک کردی که چه اهمیتی داره این موضوع؟؟ گیرم که اثبات کردی اینو بعدش چی؟؟؟ انگیزه ت برا زندگی چیه؟؟؟ نمیگی همین مردم پس فردا میگن فلانی شد 40 سالش انقد لاغر و زشت بود هیچ پسری حاضر نشد باهاش ازدواج کنه؟؟؟؟ ببین اینایی که میگم مثال هست ها. میخوام به جنبه های دیگه ی موضوع هم فکر کنی
      یادت باشه خانوم گل هیچ چیز تو دنیا بهتر از تعادل نیست. من خودم کالری شماری میکنم و به هیچ وجه هم وسواس به خوردن و نخوردن و وزن کردن ندارم. بهت توصیه میکنم برای اینکه روی خوردنت آگاهانه کنترل داشته باشی یه سری به این لینک بزنی و از اول مطالعه ش کنی: http://www.forum.zibatan.ir/%D8%A7%D...BE%DB%8C-4814/
      سلام عزیزم..ممنونم بابت حرف هات..
      حق با شماست..
      من خودمم همین رو تجربه کردم..
      مثلا خود خونوادم که مرتبا تشویقم میکردن به خوردن...اولین نفرایی بودن که منو بابت چاقی مسخره کردن!
      و جالب این جاست وقتی که لاغر شدم...اولین کسانی بودن که باز مسخره کردن!
      من در رسیدن به اهدافم دیگه به حرف مردم و تمسخر هاشون کاری ندارم...
      در پی بدست اوردن رضایت خونواده یا اطرافیان هم نیستم و دیگه خودم رو با حرف هاشون بازی نخواهم داد...
      از اون جایی که اندامم رو تو وزنای مختلف دیدم...وزن 45 رو برای خودم مناسب دیدم.
      البته میخوام با ورزش بهش برسم و اروم که تناسب اندام داشته باشم.
      بازم ممنون از کمکت خانومی :)
      نامم را پدرم انتخاب کرد...
      نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم...
      دیگر بس است!
      راهم را خودم انتخاب خواهم کرد... .

      دفترچه من:http://www.forum.zibatan.ir/showthread.php?t=5435&goto=newpost

    9. 2 کاربر، ارسال Smooth را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),sara (16 بهمن 1392)

    10. #14
      silda آواتار ها
      کاربر سایت

      امتیاز زیباتنی
      60
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      دی 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      313
      میانگین پست در روز
      0.08
      سن
      19
      قد
      155
      وزن شروع
      72.8
      وزن هدف
      50
      وزن فعلی
      67.3
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      ShadOsarhal
      سلام دوست عزیز وخوشگلم :balloons:اصلا مهم نیس ک از همه لاغرتر باشی مهم اینکه از همه خوش اندام تر باشی ایزابلو ک دیدی اصلا دوسندارم سرنوشتت مث اون باش ببخشید این حرفو میزنم گوربابای بقیه خودت مهمی فقط به این فکر کن ک خوش اندام باشی بالاغری محض نمیتونی بدرخشی بلکه بسیارم زشتی ولی وقتی خوش اندام باشی فک همه مییوفته .......خوشگلم خوبه ک از 35 به 45 ارتقا پیدا کردی فقط و فقط به فکر سلامتیت باش عزیزم
      گاهی اوقات برای رسیدن به موفقیت باید،ریســـــــــــک کرد!
      .
      .
      .
      .
      .
      .
      من به چشمهای بی قرار تو
      قول می دهم
      ریشه های ما به آب
      شاخه های ما به آفتاب می رسد
      ما دوباره ســـــــــــــــبز می شویم

    11. 3 کاربر، ارسال silda را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),sara (16 بهمن 1392),Smooth (30 دی 1392)

    12. #15
      Smooth آواتار ها
      کاربر تازه وارد

      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      آذر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      45
      میانگین پست در روز
      0.01
      سن
      20
      قد
      170
      وزن شروع
      65
      وزن هدف
      50
      وزن فعلی
      63
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Badhal
      نقل قول نوشته اصلی توسط silda نمایش پست ها
      سلام دوست عزیز وخوشگلم :balloons:اصلا مهم نیس ک از همه لاغرتر باشی مهم اینکه از همه خوش اندام تر باشی ایزابلو ک دیدی اصلا دوسندارم سرنوشتت مث اون باش ببخشید این حرفو میزنم گوربابای بقیه خودت مهمی فقط به این فکر کن ک خوش اندام باشی بالاغری محض نمیتونی بدرخشی بلکه بسیارم زشتی ولی وقتی خوش اندام باشی فک همه مییوفته .......خوشگلم خوبه ک از 35 به 45 ارتقا پیدا کردی فقط و فقط به فکر سلامتیت باش عزیزم
      سلام عزیزم..مرسی
      ایشالا تو هم به وزن هدفت میرسی و حسابی میدرخشی.
      نامم را پدرم انتخاب کرد...
      نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم...
      دیگر بس است!
      راهم را خودم انتخاب خواهم کرد... .

      دفترچه من:http://www.forum.zibatan.ir/showthread.php?t=5435&goto=newpost

    13. 2 کاربر، ارسال Smooth را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),sara (16 بهمن 1392)

    14. #16
      60kg آواتار ها
      مدیر ارزشمند پیشین

      امتیاز زیباتنی
      245
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      شهریور 1392
      عنوان کاربر
      مدیر ارزشمند پیشین
      نوشته ها
      2,794
      میانگین پست در روز
      0.73
      سن
      33
      قد
      170
      وزن شروع
      85 (94-12-16)
      وزن هدف
      اول 75كيلو گرم
      وزن فعلی
      85 كيلو گرم
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      ShadOsarhal
      منم با اليحا و مهرگان موافقم
      اول از همه : اصلاً باورم نميشه اصلاً نميتونم باور كنم عكساتم نديدم تو تصاوير لاغري الان رفتم چيزي نبود و هنوزم فكر ميكنم شوخي كردي
      دوم اينكه اگه راست ميگي و قدت 170 هستش يعني هم قد مني يعني حتي اگه استخوناتم فقط باقي بمونه وزنش بيشتر از 35 كيلو ميشه يعني تو زماني كه به 45 برسي نه عضله داري نه تو بدنت آبي باقي مونده و احتمالاً حتي مغز استخونتم تحليل رفته
      نمي خوام بهت توهين كنم ولي به نظر من شما به شدن به روانشناس نياز داري و كلاً بيخيال رژيم و لاغري و چاقي شو سطح فكرت اضلاً شبيه يه آدم نرمال نيست
      تو قد ما 63 كيلو عاليه اصلاً اضافه نداره ولي خوب تا 55 هم برسي ديگه رسماً مانكني و البته كاهش وزنم داري كه خيلي خطرناك نيست اماااااااااا كمتر از 55؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدا شفات بده دختر رفتي يه سري اسم قلمبه سلمبه ياد گرفتي هي ميگي من اينم من اونم؟؟؟؟؟
      عكسايي كه شهرزاد جوون گذاشته رو ديدي؟؟؟؟؟ اونا زيبان؟؟؟ اون از همه لاغرتره ولي خوب كه چي؟؟؟؟ ببخشيد ناراحت نشو ولي خدا رسماً شفات بده
      وقتـي كاري را انجام دهيد كه واقعاً آن را دوست داريد ديگر حتي يك روز هم به زحمت دچار نخواهید شد.(برايان تريسي)

    15. 2 کاربر، ارسال 60kg را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),Smooth (17 بهمن 1392)

    16. #17
      somy آواتار ها
      مدیر ارزشمند پیشین

      امتیاز زیباتنی
      185
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      فروردین 1392
      عنوان کاربر
      مدیر ارزشمند پیشین
      نوشته ها
      3,869
      میانگین پست در روز
      0.97
      سن
      30
      قد
      166
      وزن شروع
      73
      وزن هدف
      55وزن هدف سوم
      وزن فعلی
      57.7
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      BaAngizeh
      وبلاگ زیباتنی من
      2
      دوست عزيزم من عكساتو ديدم خودت داري مي گي موقعه اي كه خيلي لاغر بودي حتي تختخواب هم بدنتو بدرد مياورد اين چه كاريه عزيزم لاغري به چه قيمتي گلم از دستم ناراحت نشو ولي اصلا لاغريت زيبا نبود تو با وزن 55 حتما مثل يه مانكن زيبا خواهي بود نه با وزن 36 كه مثل يك بيمار رنجور به نظر بياي گلم ماها خيلي دوستت داريم و اصلا دلمون نمي خواد اينهمه ناراحتيتو ببينيم

    17. 2 کاربر، ارسال somy را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),Smooth (17 بهمن 1392)

    18. #18
      Smooth آواتار ها
      کاربر تازه وارد

      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      آذر 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      45
      میانگین پست در روز
      0.01
      سن
      20
      قد
      170
      وزن شروع
      65
      وزن هدف
      50
      وزن فعلی
      63
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Badhal
      نقل قول نوشته اصلی توسط 60kg نمایش پست ها
      منم با اليحا و مهرگان موافقم
      اول از همه : اصلاً باورم نميشه اصلاً نميتونم باور كنم عكساتم نديدم تو تصاوير لاغري الان رفتم چيزي نبود و هنوزم فكر ميكنم شوخي كردي
      دوم اينكه اگه راست ميگي و قدت 170 هستش يعني هم قد مني يعني حتي اگه استخوناتم فقط باقي بمونه وزنش بيشتر از 35 كيلو ميشه يعني تو زماني كه به 45 برسي نه عضله داري نه تو بدنت آبي باقي مونده و احتمالاً حتي مغز استخونتم تحليل رفته
      نمي خوام بهت توهين كنم ولي به نظر من شما به شدن به روانشناس نياز داري و كلاً بيخيال رژيم و لاغري و چاقي شو سطح فكرت اضلاً شبيه يه آدم نرمال نيست
      تو قد ما 63 كيلو عاليه اصلاً اضافه نداره ولي خوب تا 55 هم برسي ديگه رسماً مانكني و البته كاهش وزنم داري كه خيلي خطرناك نيست اماااااااااا كمتر از 55؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدا شفات بده دختر رفتي يه سري اسم قلمبه سلمبه ياد گرفتي هي ميگي من اينم من اونم؟؟؟؟؟
      عكسايي كه شهرزاد جوون گذاشته رو ديدي؟؟؟؟؟ اونا زيبان؟؟؟ اون از همه لاغرتره ولي خوب كه چي؟؟؟؟ ببخشيد ناراحت نشو ولي خدا رسماً شفات بده

      نقل قول نوشته اصلی توسط somy نمایش پست ها
      دوست عزيزم من عكساتو ديدم خودت داري مي گي موقعه اي كه خيلي لاغر بودي حتي تختخواب هم بدنتو بدرد مياورد اين چه كاريه عزيزم لاغري به چه قيمتي گلم از دستم ناراحت نشو ولي اصلا لاغريت زيبا نبود تو با وزن 55 حتما مثل يه مانكن زيبا خواهي بود نه با وزن 36 كه مثل يك بيمار رنجور به نظر بياي گلم ماها خيلي دوستت داريم و اصلا دلمون نمي خواد اينهمه ناراحتيتو ببينيم


      سلام..
      ممنونم دوستای خوبم.
      نه شوخی نکردم.
      عکسام رو دوباره اپلود کردم.
      قبول دارم طرز فکرم نرمال نیست...البته تقصیر خودمم نیست.
      نمیدونم شاید برای بعضی ها این که باهاشون شوخی بکنن یا حتی لباس گیرشون نیاد و هر چیز دیگه ای...شاید هیچ وقت به اندازه من ناراحت نشن...
      شاید واقعا طرز فکرم عجیب باشه...نمیدونم.
      فقط اینو میدونم تو زندگی زجر زیادی کشیدم و به هر چیزی که خواستم نرسیدم و خیلی چیزایی که دوستشون داشتم رو از دست دادم.
      تو زندگیم هیچ نقطه مثبت ندیدم بهش دل خوش کنم.
      بخاطر همین بسیار زود رنج شدم.
      از نظر روانپزشک افسردگی شدید دارم...
      زندگیم بسته شده به چند تا قرص ضد افسردگی...متاسفانه نمیخورم یه مدته.
      از مدام خوابیدن و خوشحالی ای که به قرص وصل باشه خوشم نمیاد.
      یه مدت فقط دوست دارم تنها باشم...لاغری برای من یه هدفه...هدفی که وقتی بهش برسم احساس انرژی میکنم.
      خوشحالی ای بدون قرص افسردگی.
      احساس پیروزی و هدف مند بودن.
      راستش برای من این که نمیتونستم بدوم یا ظاهر زشتی داشتم یا حتی برای بالا رفتن از پله اتوبوس هم باید دستمو به 100 جا میگرفتم مهم نبود...
      مهم این بود که بتونم به هدفی برسم...حداقل تو زندگیم به یه هدف برسم.
      دوست دارم تو زندگیم حداقل به همین یکی برسم..
      روانشناس فقط از من میخواد بیخیال باشم...بیخیال چیزایی که از دست دادم ...بیخیال وزن...بیخیال زجر هایی که کشیدم...قرص ها هم با ادم همین کار رو میکنن
      بی خیال میکنن!
      اما من نمیتونم بیخیال باشم...و نمیخوام باشم...عمرم داره میره اما من از خودم راضی نیستم.
      دوست دارم از حداقل یک چیز راضی باشم.
      هنوزم دوست دارم از همه لاغر تر باشم...حتی اگه زشت باشم....
      ببخشید اگر زیاد صحبت کردم.
      نامم را پدرم انتخاب کرد...
      نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم...
      دیگر بس است!
      راهم را خودم انتخاب خواهم کرد... .

      دفترچه من:http://www.forum.zibatan.ir/showthread.php?t=5435&goto=newpost

    19. 2 کاربر، ارسال Smooth را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),somy (18 بهمن 1392)

    20. #19
      Mehregan1986 آواتار ها
      کاربر محبوب

      امتیاز زیباتنی
      70
      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      مرداد 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      4,546
      میانگین پست در روز
      1.17
      سن
      29
      قد
      170
      وزن شروع
      110
      وزن هدف
      60
      وزن فعلی
      78
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Khoshhal
      وبلاگ زیباتنی من
      1
      نقل قول نوشته اصلی توسط Smooth نمایش پست ها
      سلام..
      ممنونم دوستای خوبم.
      نه شوخی نکردم.
      عکسام رو دوباره اپلود کردم.
      قبول دارم طرز فکرم نرمال نیست...البته تقصیر خودمم نیست.
      نمیدونم شاید برای بعضی ها این که باهاشون شوخی بکنن یا حتی لباس گیرشون نیاد و هر چیز دیگه ای...شاید هیچ وقت به اندازه من ناراحت نشن...
      شاید واقعا طرز فکرم عجیب باشه...نمیدونم.
      فقط اینو میدونم تو زندگی زجر زیادی کشیدم و به هر چیزی که خواستم نرسیدم و خیلی چیزایی که دوستشون داشتم رو از دست دادم.
      تو زندگیم هیچ نقطه مثبت ندیدم بهش دل خوش کنم.
      بخاطر همین بسیار زود رنج شدم.
      از نظر روانپزشک افسردگی شدید دارم...
      زندگیم بسته شده به چند تا قرص ضد افسردگی...متاسفانه نمیخورم یه مدته.
      از مدام خوابیدن و خوشحالی ای که به قرص وصل باشه خوشم نمیاد.
      یه مدت فقط دوست دارم تنها باشم...لاغری برای من یه هدفه...هدفی که وقتی بهش برسم احساس انرژی میکنم.
      خوشحالی ای بدون قرص افسردگی.
      احساس پیروزی و هدف مند بودن.
      راستش برای من این که نمیتونستم بدوم یا ظاهر زشتی داشتم یا حتی برای بالا رفتن از پله اتوبوس هم باید دستمو به 100 جا میگرفتم مهم نبود...
      مهم این بود که بتونم به هدفی برسم...حداقل تو زندگیم به یه هدف برسم.
      دوست دارم تو زندگیم حداقل به همین یکی برسم..
      روانشناس فقط از من میخواد بیخیال باشم...بیخیال چیزایی که از دست دادم ...بیخیال وزن...بیخیال زجر هایی که کشیدم...قرص ها هم با ادم همین کار رو میکنن
      بی خیال میکنن!
      اما من نمیتونم بیخیال باشم...و نمیخوام باشم...عمرم داره میره اما من از خودم راضی نیستم.
      دوست دارم از حداقل یک چیز راضی باشم.
      هنوزم دوست دارم از همه لاغر تر باشم...حتی اگه زشت باشم....
      ببخشید اگر زیاد صحبت کردم.
      شکیبا جون چرا هدفی انتخاب نمیکنی که مفید باشه؟؟
      مشکل رسیدن به هدف داری؟بشین درس بخون تا دکتری
      برو یه هنر رو حرفه ای یاد بگیر..
      چرا میخوای خودتو بکشی دختر؟
      تو دقیقا داری خودکشی میکنی ..اره فکرت مسمومه/الودس
      جالبه که خودت هم یدونی ولی بازم داری راهت رو ادامه میدی..این یعنی یه تو امیدی نیست واسه برگشتن
      کسی که گوشاشو بسته و راهنمایی هیچ کس رو نمیشنوه منو امثال من نمیتونیم براش کاری کنیم
      تو اگه واقعا رسیدن به هدف واست مهمه برو چیزایی رو انتخاب کن که بتونی ازشون لذت ببری/انرژی بگیری...مگه چند سال سن داری که اینجوری افسرده شدی
      فکر کردی توی دنیا همه هر هره خندشون به راهه و فقط تو یکی زجر کشیدی؟نه خانوم...همه به اندازه ی خودشون زجر کشیدن..همه غم دارن...
      حالا یکی خیلی قویه و از زجراش عبرت میگیره و میشه ادم موفق
      یکی اول ضعیفه و شکست میخوره و دوباره پا میشه و بسم الله میگه که اونم میشه موفق ولی بعد از یه شکست
      یکی هم 10 بار بخوره زمین بازم راه اشتباهشو پیش میگیره....به نظرت اسم این افسردگیه؟نه گلم.اسم این حماقته...کسی که میدونه راهش اشتباهه و داره بازم جلو میره واقعا بدترین اشتباه زندگیشو داره میکنه
      ماها اینقدر دوست داریم که اینجا داریم راهنماییت میکنیم.بدون اگه مهم نبودی واسمون اینجوری اعصابمون بهم نمیریخت.اینجوری التماست نمیکردیم که به جوونیت رحم کن.به خودت رحم کن...
      میتونسیتم بی تفاوت رد بشیم و فقط توی دلمون بگیم عجب دختریه ها
      شکیبا تو مثل خواهر نداشته ی من/به خدا قسم..به همین وقت عزیز که اذانه دارم گریه میکنم که چرا یه دختر جوون اینجوری میخواد واسه یه هدف پوچ خودشو نابود کنه...
      در هر صورت تو که گوش شنوا نداری..از خدا میخوام راهنماییت کنه
      رسیدن به سایز 36,38 تا اسفند 94

    21. 3 کاربر، ارسال Mehregan1986 را لایک کرده اند:

      khatereh58 (06 آذر 1393),Smooth (17 بهمن 1392),somy (18 بهمن 1392)

    22. #20
      نگار باربی آواتار ها
      کاربر تازه وارد

      گروه وزنی
      گروه وزنی

      برای آشنایی بیشتر با من اینجا کلیک کنید

      تاریخ عضویت
      خرداد 1392
      عنوان کاربر
      کاربر سایت
      نوشته ها
      34
      میانگین پست در روز
      0.01
      سن
      25
      قد
      161
      وزن شروع
      52
      وزن هدف
      47
      وزن فعلی
      47
      جنسیت
      خانم
      حالت من
      Khoshhal
      عزیزم پست رو دیدم یه کم قدیمی بود. امیدوارم الان بهتر باشین. یه سری اطلاعات راجع به انورکسیا و بلومیا می دم که لطفا هم خیلی جدی بگیرین و حتما حتما پیش دکتر روانپزشک برید.
      اول از همه انورکسیا و بلومیا معمولا درمان نداره و مستقل از وزنتون این مساله ادامه پیدا می کنه. فقط با روان درمانی و کمک به خودتونه که می تونین این مشکل رو کنترل کنین.
      خیلی از قربانیان انورکسیا و بلومیا که متاسفانه فوت شدند حتی وزنشون کاملا طبیعی بوده.
      بلومیا باعث فشار به قلب و معده می شه و خوردن های عصبی و دوباره تخلیش در خیلی از موارد باعث پاره شدن معده و ضعیف شدن شدیدش می شه. انورکسیا هم به شدت روی کلیه و کبد تاثیر می ذاره
      به نظر من شما به جای کنترل وزن حتما سعی کنین تحت نظر یه دکتر خوب روانپزشک باشین. با یه برنامه اصولی سعی کنین یه وزنی رو حفظ کنین.
      دفع پروتین و قطع پریودتون در زمان خیلی لاغریتون هم احتمالا عارضه همین مساله بوده. اگه جلوش رو نمی گرفتین ممکن بود باعث نازاییتون بشه.


      من راستش وقتی که مثل شما خیلی لاغر کردم تو ازمایشام دفع پروتیین شدید نشون داد ولی من زود به دادش رسیدم و مشکل جدی نشد. من از نخوردن لذت می برم از این که حس کنم که توانایی اینو دارم که نخورم وقتی همه میخورن لذت می برم ولی می دونم که باید بخورم و سعی می کنم از غذا خوردن منطقی لذت ببرم. حتما یه ازمایش از استخون هاتون هم بدین. خیلی از افرادی که انورکسیا دارن استخون هاشون پیرتر از سن واقعیشونه. تورو خدا مراقب خودتون باشین و سعی کنین حتما با دکتر روانپزشک مشورت کنین.


      در ضمن یه مشکلی که انورکسیا داره اینه که هدف ها به مرور زمان تغییر می کنه. یعنی مثلا اول هدفتون اینه که بشین ۵۰ کیلو. بعد که می شین ۵۰ می گین چرا ۴۰ کیلو نه. بعد سعی می کنین به ۳۵ برسین. و حتی اون خانوم مدلی که چند وقت پیش براثر انورکسیا مرد به وزن ۲۷ کیلو رسیده بود و حتی با این که می دونست باید نرمال شه دیگه نمی تونست و دیر شده بود. وزن پایین معمولا عضلات قلب رو تحت فشار قرار می ده و معمولا ضربان قلب بالا می ره و تپش قلب میاره. حتی موارد زیادی بوده که شخص با وزن بالای ۵۰ کیلو براثر بلومیا یا انورکسیا فوت شده.


      (من خودمم البته وضعم بهتر از شما نیست. ولی سعی کردم به خودم بقبولونم که این مساله لاغری تو اولویت هام باید اخری باشه و هدف نشه هیچ وقت برام. من الان اگه اراده کنم تا ۳۰ کیلو یه ضرب می رم ولی به هیچ وجه نمی خوام همچین اراده ای کنم و زندگیم رو خراب کنم و عمرم رو کوتاه). شمام بیشتر از لاغری به سلامتیتون برسین

      راستی کلینیک روزبه بهترین متخصصای کشور رو در زمینه روانپزشکی و روان درمانی داره و به خصوص در زمینه انورکسیا بلومیا و سلف هارم (کتک زدن خود) خیلی می تونه کمک کنه
      خواهش می کنم پیگیری کنین.اگه خواستین با هم صحبت کنیم بهم مسیج بدین.



      نقل قول نوشته اصلی توسط Smooth نمایش پست ها
      به نام خدا.
      سلام به همگی.:7165:
      شکیبا هستم..20 سالمه و دانشجوئم.
      بچه که بودم لاغر بودم اما با اصرارهای اطرافیان و تشویق های بی جاشون دچار اضافه وزن شدم و طوری بودم که تفریحی غذا میخوردم.
      پدر و مادرم زیادی به "قوی بودن" بچه اهمیت میدادن واسه همین به هر زوری به من غذا میخوروندن و من و مدام از غذا نخوردن میترسوندن!
      مثلا :"اگه صبحونه نخوری جلو بقیه غش میکنی و اگه شام نخوری ضعف میکنی و...".
      چون بچه اول هم بودم تمام وقتشونو روی من میداشتن!
      من از بچگی دچار اضافه وزن شدم اما چاق به حساب نمیومدم تا برای کنکور که خیلی یکجا نشین شده بودم...
      قد من 170 سانت هست و سال 90 که کنکور دادم وزتم به 104 کیلو رسیده بود..به سفارش خونواده به دکتر تغذیه مراجعه کردم.
      از رژیم گرفتن خوشم نمیومد..واسه همین خود خونواده برنامه غذایی منو به دست گرفتن و توصیه های مشاور تغذیه رو برام رعایت میکردن.
      بهمن 91 بود که وزنم حدود 83 شده بود..راستشو بخواین حالم از خودم بهم میخورد و افسرده بودم.
      با وبلاگ یکی که رژیم داشت آشنا شدم و به این فکر افتادم که یک بار برای همیشه خودمو از شر اضافه وزن خلاص بکنم!
      دیگه دلم نمیخواست کسی منو تپل صدا بکنه!
      خوشم نمیومد همه فکر کنن که من پر خورم و عاشق غذام (من واقعا این طوری نبودم و نیستم!)
      خوشم نمیومد یه مشت به اصطلاح دوست به من نیشخند بزنن و شوخی شوخی مسخره ام بکنن!
      از این که خونوادم بهم سرکوفت میزدن..همونایی که خودشون باعث بدبختی من شدن..متنفر بودم!
      از این بدم میومد که هیچ وقت لباس مورد علاقمو نپوشیدم و چیزی رو پوشیدم که "اندازم" بشه.
      خلاصه سعی کردم هر طور شده حداقل ماهی 4 کیلو رو کم بکنم!
      اوایل از کالری چیزی نمیدونستم اما کم کم مطالعاتم رفت بالا و کالری شماری هم میکردم.
      هدفم این بود که 49 کیلو بشم...وزنی که یکی از دوستام داشت و بنظرم خوشتیپ میومد!
      من تیر ماه 92 به 49 کیلو رسیدم..اما ماه رمضان نزدیک بود و منم میخواستم حتما روزه بگیرم بخاطر ثوابش.
      راستش رو بخواین تو این مدت لاغری خیلی حساس شده بودم و مدام به این فکر میکردم که بقیه ممکنه منو چشم بزنن و وزنم برگرده..خیلی عصبی بودم...خودمو از همه قایم میکردم.
      با تمام دوستام و اشناهام قطع رابطه کردم..هر وقت کسی منو میدید و میگفت وااااااااااای چه لاغر شدی حسابی باهاش دعوا میکردم و میگفتم من از همون اول همین بودم!
      بعد میرفتم کلی دعا و ... میخوندم که منو چشم نکرده باشه!!!
      چون همیشه تو سایتا خونده بودم که کسی که رژیم میگیره اخرش برمیگرده و 90 درصد اونایی که رژیم میگیرن چاق تر از قبل میشن!
      ترس عجیبی تو جون من رفته بود..همش میترسیدم چاق بشم و همه دوباره منو مسخره بکنن که نتونست لاغریشو حفظ بکنه!
      ماه رمضون 30 روز کامل روزه گرفتم (عادت ماهیانه از اردیبهشت قطع شده بود) وزنم رسید به 45.
      خلاصه بگم مهر ماه بود که به 38 کیلو رسیدم.
      طوری شدم که دیگه نمیتونستم بدوم..نمیتونستم بپرم..وقتی حرف میزدم نفسم بند میومد..سرمو نمیتونستم بلند کنم و نمیتونستم زیاد یه جا بشینم چون استخون هام درد میگرفت!
      حتی شب روی تشک هم راحت نبودم و تشک به استخون هام فشار میوورد و باعث درد میشد!
      صبح که از خواب بلند میخواستم بشم بدنم کلی خشک میشد و حسابی درد میکرد.
      ولی انرژی خوبی داشتم و اصلا احساس خستگی نداشتم..احساس گرسنگی هم نمیکردم!
      اطرافیان خیلی به من فشار میاوردن که این چه قیافه ایه درست کردی و... منم که فوق العاده روی این موضوع حساس شده بودم و بارها و بار ها به خونوادم گفته بودم حق ندارن درباره این موضوع حرفی بزنن و چاقی من تقصیر اونا بوده به شدت با خونوادم درگیر میشدم.
      بعد از دادن ازمایش خون به اصرار مادرم فهمیدم کلسترول خونم 495 شده!!!طوری که خود دکتر هم کلی تعجب کرده بود!!
      بدنم شروع کرد به ورم کردم و من خودمم روی پر خوری افتاده بودم (ماه آخر کالری روزانه من 150-200 بود و موقع پر خوری 500-600)
      من از ترس افزایش وزن بعد هر پرخوری خودمو یه فصل کتک میزدم و سعی میکردم بالا بیارم ولی نمیشد و تا چند ساعت فقط ورزش میکردم و گریه میکردم و به همه پرخاش میکردم.
      وزن من عرض 1 هفته رسید به 43 (خودمم نفهمیدم واسه ورم بود یا واسه پرخوری!!)
      پر خوری من زیاد شده بود طوری که روزانه تا 3-4 هزار کالری رو با لج بازی و با گریه و یه فصل کتک زدن خودم میخوردم و با تمام خونواده درگیر بودم.
      بخاطر ورم هام بیمارستان بستری شدم..2 هفته بستری بودم..انواع ازمایش ها رو انجام دادم از سونو گرفته تا 100 بار ازمایش خون و سی تی اسکن و ام ار ای و اکو و... .
      تشخیص ندادن..تا دیروز همچنان بدن من ورم داره و بالاخره بعد از 100 تا دکتر رفتن و 2 میلیون خرج دکتر و ازمایش فهمیدن که همه این مشکلات بخاطر قطع عادت ماهیانه بوده و بهم قرص پروژسترون دادن.
      البته 2 هفته پیش هم 2 تا امپولشو زدم که زیاد اثری نداشت..جدیدا دکتر متوجه شده کلیه هام دفع پروتئین دارن.
      وزنم حدود 60 کیلو شده..از خودم متنفرم.
      ترممو بخاطر غیبت های زیاد و افسردگی حذف کردم..البته بخاطر این اضافه شدن وزنم هم بود..دلم نمیخواد کسی منو این جوری ببینه و مسخره بکنه که من نتونستم وزنمو حفظ بکنم!هر چند روی خودم خیلی کار کردم که کاری به حرف دیگران دیگه نداشته باشم.
      هر شب قرص اتورواستاتین 20 میخورم و کلسترولمو به زیر 200 تونستم برسونم.
      از خدا و ... به کل دور شدم و نمازمو ترک کردم (چون فکر میکنم با این که این همه دعا کردم واسه حفظ وزنم خدا کمکم نکرده!).
      رابطه م با خونوادم بدک نیست چون دیگه جرات نمیکنن درباره وزن من حرف بزنن:دی
      میدونن با کوچیکترین اظهار نظری هر عکس العملی ممکنه از من سر بزنه!
      اما تصمیم گرفتم از امروز تا عید وزنمو به همون 35 برسونم و تا اخر عمر حفظ کنم.
      به گفته خیلیا من انورکسیا دارم و پرخوری (بولیمیا) هم در اثر این ایجاد شده اما من گوشم به هیچی بدهکار نیست.
      من این توانایی رو دارم که هیچی نخورم برای همیشه و میخوام بر این ترس که تو جونم کردن که اگه چیزی نخوری غش میکنی و میمیری و... غلبه کنم و هیچ نخورم تا وزنم کم بشه.
      من هیچ وقت و هیچ وقت و هیچ وقت دیگه نمیخوام چاق باشم..حتی متوسط هم نمیخوام باشم..میخوام لاغر ِ لاغر باشم!

      به امید پیروزی!



      به همگی پیشنهاد میکنم لطفا دست از کالری شماری و فکر مدام به غذا بردارین..به خدا وسواسی میشین.
      کسی که مدام لقمه میشماره و کالری حساب میکنه و مدام تو فکر غذا هست "لاغر" نمیشه.
      سعی کنین بدون فکر کردن به غذا لاغر بشین...تو چاهی که من افتادم نیفتین.
      من خودم متوجه شدم که انورکسیک هستم اما تصمیم گرفتم فقط تا 35 کیلو خودمو برسونم و کمتر نشم.
      وظیفه خودم دونستم که بقیه رو از تجربیاتم اگاه بکنم.

      برای همگی آرزوی موفقیت و پیروزی دارم...یلداتون مبارک.











      - - - Updated - - -

      در ضمن اینم بگم که منم وزنم به ۴۳ رسید و پریودم قطع شد و دفع پروتیین پیدا کردم (البته به دلیل مصرف ملین )

      نقل قول نوشته اصلی توسط نگار باربی نمایش پست ها
      عزیزم پست رو دیدم یه کم قدیمی بود. امیدوارم الان بهتر باشین. یه سری اطلاعات راجع به انورکسیا و بلومیا می دم که لطفا هم خیلی جدی بگیرین و حتما حتما پیش دکتر روانپزشک برید.
      اول از همه انورکسیا و بلومیا معمولا درمان نداره و مستقل از وزنتون این مساله ادامه پیدا می کنه. فقط با روان درمانی و کمک به خودتونه که می تونین این مشکل رو کنترل کنین.
      خیلی از قربانیان انورکسیا و بلومیا که متاسفانه فوت شدند حتی وزنشون کاملا طبیعی بوده.
      بلومیا باعث فشار به قلب و معده می شه و خوردن های عصبی و دوباره تخلیش در خیلی از موارد باعث پاره شدن معده و ضعیف شدن شدیدش می شه. انورکسیا هم به شدت روی کلیه و کبد تاثیر می ذاره
      به نظر من شما به جای کنترل وزن حتما سعی کنین تحت نظر یه دکتر خوب روانپزشک باشین. با یه برنامه اصولی سعی کنین یه وزنی رو حفظ کنین.
      دفع پروتین و قطع پریودتون در زمان خیلی لاغریتون هم احتمالا عارضه همین مساله بوده. اگه جلوش رو نمی گرفتین ممکن بود باعث نازاییتون بشه.


      من راستش وقتی که مثل شما خیلی لاغر کردم تو ازمایشام دفع پروتیین شدید نشون داد ولی من زود به دادش رسیدم و مشکل جدی نشد. من از نخوردن لذت می برم از این که حس کنم که توانایی اینو دارم که نخورم وقتی همه میخورن لذت می برم ولی می دونم که باید بخورم و سعی می کنم از غذا خوردن منطقی لذت ببرم. حتما یه ازمایش از استخون هاتون هم بدین. خیلی از افرادی که انورکسیا دارن استخون هاشون پیرتر از سن واقعیشونه. تورو خدا مراقب خودتون باشین و سعی کنین حتما با دکتر روانپزشک مشورت کنین.


      در ضمن یه مشکلی که انورکسیا داره اینه که هدف ها به مرور زمان تغییر می کنه. یعنی مثلا اول هدفتون اینه که بشین ۵۰ کیلو. بعد که می شین ۵۰ می گین چرا ۴۰ کیلو نه. بعد سعی می کنین به ۳۵ برسین. و حتی اون خانوم مدلی که چند وقت پیش براثر انورکسیا مرد به وزن ۲۷ کیلو رسیده بود و حتی با این که می دونست باید نرمال شه دیگه نمی تونست و دیر شده بود. وزن پایین معمولا عضلات قلب رو تحت فشار قرار می ده و معمولا ضربان قلب بالا می ره و تپش قلب میاره. حتی موارد زیادی بوده که شخص با وزن بالای ۵۰ کیلو براثر بلومیا یا انورکسیا فوت شده.


      (من خودمم البته وضعم بهتر از شما نیست. ولی سعی کردم به خودم بقبولونم که این مساله لاغری تو اولویت هام باید اخری باشه و هدف نشه هیچ وقت برام. من الان اگه اراده کنم تا ۳۰ کیلو یه ضرب می رم ولی به هیچ وجه نمی خوام همچین اراده ای کنم و زندگیم رو خراب کنم و عمرم رو کوتاه). شمام بیشتر از لاغری به سلامتیتون برسین

      راستی کلینیک روزبه بهترین متخصصای کشور رو در زمینه روانپزشکی و روان درمانی داره و به خصوص در زمینه انورکسیا بلومیا و سلف هارم (کتک زدن خود) خیلی می تونه کمک کنه
      خواهش می کنم پیگیری کنین.اگه خواستین با هم صحبت کنیم بهم مسیج بدین.

      - - - Updated - - -

      دوست عزیز متاسفانه کامنتتون خیلی خودخواهانه است. بیماری انورکسیا دست خود شخص نیست. این مساله تصویر ذهنیه. کسی که این بیماری رو داره خودش رو لاغر نمی بینه حتی اگه ۲۰ کیلو بشه. کسانی بودند که به خاطر این مساله بیه وزن ۲۷ کیلو هم رسیدند. و مطمان باشین این دوستمون برای جلب توجه این مسایل رو ننوشته چون من که خودم تحقیق کردم راجع به این مساله و خودمم احساس خطر می کنم کاملا می تونم درکشون کنم. تورو خدا انقدر با بی مهری صحبت نکنین
      نقل قول نوشته اصلی توسط 60kg نمایش پست ها
      منم با اليحا و مهرگان موافقم
      اول از همه : اصلاً باورم نميشه اصلاً نميتونم باور كنم عكساتم نديدم تو تصاوير لاغري الان رفتم چيزي نبود و هنوزم فكر ميكنم شوخي كردي
      دوم اينكه اگه راست ميگي و قدت 170 هستش يعني هم قد مني يعني حتي اگه استخوناتم فقط باقي بمونه وزنش بيشتر از 35 كيلو ميشه يعني تو زماني كه به 45 برسي نه عضله داري نه تو بدنت آبي باقي مونده و احتمالاً حتي مغز استخونتم تحليل رفته
      نمي خوام بهت توهين كنم ولي به نظر من شما به شدن به روانشناس نياز داري و كلاً بيخيال رژيم و لاغري و چاقي شو سطح فكرت اضلاً شبيه يه آدم نرمال نيست
      تو قد ما 63 كيلو عاليه اصلاً اضافه نداره ولي خوب تا 55 هم برسي ديگه رسماً مانكني و البته كاهش وزنم داري كه خيلي خطرناك نيست اماااااااااا كمتر از 55؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدا شفات بده دختر رفتي يه سري اسم قلمبه سلمبه ياد گرفتي هي ميگي من اينم من اونم؟؟؟؟؟
      عكسايي كه شهرزاد جوون گذاشته رو ديدي؟؟؟؟؟ اونا زيبان؟؟؟ اون از همه لاغرتره ولي خوب كه چي؟؟؟؟ ببخشيد ناراحت نشو ولي خدا رسماً شفات بده

    23. کاربر زیر پست نگار باربی را لایک کرده است:

      khatereh58 (06 آذر 1393)

  • صفحه 2 از 3
  • نخستنخست
  • 123
  • آخرینآخرین

    مجوز های ارسال و ویرایش

    • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
    • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •  
    عکس تاپیک

    افزایش چربی سوزی در ورزش و بدنسازی با 12 روش

    افزایش چربی سوزی
    برای مشاهده کلیک کنید
    عکس تاپیک

    کوچک کردن شکم در یک ماه با ۵فرمول

    کوچک کردن شکم
    برای مشاهده کلیک کنید
    عکس تاپیک

    رژیم خروج از استاپ وزن یک روزه و کاملا رایگان

    رژیم خروج از استاپ وزن
    برای مشاهده کلیک کنید
    عکس تاپیک

    کوچک کردن باسن و فرم دهی با 9 راهکار

    کوچک کردن باسن
    برای مشاهده کلیک کنید