لاغري لاغري لاغري لاغري لاغري ...
سلام دوستاي خوب
من امروز خيلي دلم گرفته. چونكه ديشب يه بار ديگه به خاطر هيكلم دلمو شكستن. اونقدر ديشب گريه كردم كه امروز خيلي از همكارام از حالت چشمام فهميدن كه شب بدي رو گذروندم. ولش كن مهم نيست... فكر مي كنم اين داستان رو خيلي از ماها كه اينجاييم تجربه كرديم. ولي با اين قلب شكسته عزم و اراده م بيشتر از قبل شده و با حرص و ولع خاصي ميخوام كه لاغر بشم. امروز صبح ناشتا دو ليوان آب خوردم. صبحانه 1 تخم مرغ آب پز+چاي تلخ. الانم اصلا گرسنه نيستم اصلا هم به غذاهاي خوشمزه فكر نميكنم. غروب كه رفتم خونه موقع آشپزي به ويترين مغازه هاي كه خيلي وقتا با حسرت از جلوشون رد شدم فكر ميكنم تا بتونم يه كمي جلو اين اشتهاي لعنتي رو بگيرم.
قرار نبود اينقدر دلگير بشم خدايا...