.
اقاااااا من اومدم یه خبر خوب بدم
ینی انقدر ذوق مرگم گفتم بنویسم هم انگیزه طوره هم در یاد و خاطره ها ثبت شه
داستان اینه ک اومدم دراز شم رو زمین ( بعد مدت ها) آقا نشد
ینی انقدر حس خوبی بوووود
رو به شکم ک این استخونای زیرشکم میخوردزمین دردم میومد اومدم برعکس شم دیدم استخونای کتفم میخوره زمین دردم میاد، شاکی پاشدم یه مدت بعد دقت کردم دیدم من قبلا همچین داستانی نداشتم
بیشتر دقت کردم دیدم حتما لاغر شدم wow
خلاصه ک دردی بس زیبا بود