PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تا حالا کسی مسخرتون کرده



مبینا.ب
11 بهمن 1392, 22:43
سلام بچه ها تا حالا شده کسی ما رو مسخرتون کرده باشه؟
من به شخصه باید بگو عموم منو هی مسخره می کنه یعنی تا منو می بینه همه میاد مسخره می کنه دیگه عادت کردم خودم رو به نشنیدن می زنم ولی گاهی اوقات دوست دارم برم سرشو بکنم

paniz93
11 بهمن 1392, 22:51
منم زیاد تمسخر شنیدم از خانواده و فامیل گرفته تا هم کلاسیو عشق دوست خیلی سخته

new life
11 بهمن 1392, 23:48
http://uploadax.com/images/60855362480546266583.gif

هستی.a
12 بهمن 1392, 00:13
آرررررررررررررررررررههههه هه فررررراااوووون/خیییییییییییلی سخته ولی مهم نیست/همین مسخره کردن باعث شد تا الان نزدیک 14 کیلو وزنمو کم کنم فقط واسه رو کم کردن

3pd
12 بهمن 1392, 02:44
سلام دوست من
من از وقتی خودم رو شناختم چاق بودم اضافه وزنم از 2 3 کیلو شروع شده تا به الان رسیدم همیشه از وقتی فهمیدم مدرسه چیه؟ همون دوران ابتدایی مورد تمسخر بودم گامبو بشکه تنه درخت خرس و....
رفتم دانشگاه تمسخر پسر ها هم بهش اضافه شد...
تو مهمونی بدترین تمسخر ها رو تجربه کردم از دختر عمه و دختر خاله عمه عمو دایی بگیر برو تا اخر....
حتی تو خانواده خواهرم تو دعواها سر چاقی خیلی مسخرم میکنه...
دوستی نداشتم که سر چاقی نرجونده باشتم..حتی اگر کارش تمسخر هم نبوده باشه حرف هایی شنیدم که از تمسخر بدتره...
درصورتی که الان وزنمو نگاه کنی تو ذهنت یه قول بی شاخ و دم ممکنه بیام ولی واقعا اینجوری نیستم نه غپغپ دارم نه هیکل ناجور هرکسی واقعا دوستم بوده بهم گفته که واقعا تو هیکلت تو چاقیم قشنگه و بدهیکل نیستی ولی خوب چاقم چاقیم یعنی منشا همه بیماری ها و نداشتن اعتماد به نفسو عدم قدرت انتخاب...
بزار یک نمونه از تممسخرایی که شدم رو بگم...
صمیمی ترین دوستم که عشقمه واقعا خیلی دختره ماهیه رفتیم با هم موبایل بخرم ویترینو نگاه میکردم پسری رد شد گفت خانوم قد هیکلت موبایل بخر دوستم خندید چیه اسم این؟ اگر واقعا دوستم بود برمیگشت جوابشو میداد نه اینکه بخنده...
چیزایی هستن خیلی بدتر از این که بارها تو دفترچه های بچه ها و خودم گفتم ولی مهم نیست عزیزم...
من انقدر خودمو خانوادم شخصیتمو بالا میدونم نه اینکه مغرور باشم نه اصلا ارزش واسه خودم قایلم و حرف ادم های بی شخصیت واسم ذره ای اهمیت نداره اصلا عزیزم..
تو فکر کردی کسی که تورو تمسخر میکنه انسانه؟ نه اصلا اگر هم باشه ادمی هست که وحودش سرشار از عقده هست و با این کارها خودشو تخلیه میکنه و به ارامش روحی روانی میرسه...
کلا اگر الانم شدیدا میخوام زودتر به هدف لاغریم برسم بزرگترین انگیزم سلامتیمه چون داشت به خطر میوفتاد کبد چربو کلسترول و قند که همشون ارثیمونه داشتم دچار میشدم ولی به خودم اومدم الان همشون کنترل شده...
دومین انگیزم زیباییمه اینکه اون استایلی رو داشته باشم که دلم میخواد نه اونی که مجبورم باشم...لباس هایی بپوشم که عاشقشونم و بدرخشم..و از خودم لذت ببرم و اعتماد به نفسم رو بدست بیارم....
تو هم باید انگیزت همین باشه نه اینکه دهن ادم هایی رو ببندی که تورو مسخره میکنن یلدا جون تو امضاش یه جمله ای نوشته عالیه واقعا...
میگه ادما همیشه 1 حرفی واسه زدن دارن همین ادمایی که مسخره میکنن اگر لاغر شی دو روز دیگه ممکنه بگن لاغری چقدر زشتت کرده و موهات ریخته و...ممکنه به چیزای دیگه گیر بدن مسخرت کنن...پس همیشه واسه خودت تلاش کن نه ادم های بی ارزش اطرافت...البته بی احترامی به عموت نباشه شاید عموت از روی خیر خواهی مسخره میکنه ولی درکل همیشه خودت باش و واسه بلندیه روح خودت تلاش کن تا واسه خودت بهترین باشی...

Zenith
12 بهمن 1392, 09:52
بچه ها مسخره شدن برای چیزی که دائمی نیست و مربوط به شرایطی قابل حله نباید تا این حد روحتون رو آزار بده. اتفاقا باید تبدیل بشه به یه محرک انگیزه. باید سعی کنید از این حس بد استفاده کنید تا اون شرایط موقت(در اینجا اضافه وزن) رو برطرف کنید تا بعد تو چشم همونایی که مسخرتون کردن، با غرور وافتخار ظاهر بشید

eri
12 بهمن 1392, 10:44
فقط میدونم خیلی بده خیلی بد ولی باید کاری کنیم که ازین به بعد برای ارادمون تحسینمون کنن

somy
12 بهمن 1392, 10:55
بچه ها من خيلي خيلي ممنونم از كسايي كه منو مسخره كردن شايد اگه اونا نبودن من هيچوقت به خودم نميومد و الان خيلي اوضاعم بد بود به خودشونم گفتم كه با مسخره كردنشون لطف خيلي بزرگي بهم كردن اولش ناراحت مي شدم ولي الان مي گم خدا خيرشون بده

ffd
12 بهمن 1392, 11:23
می دونی گاهی اوقات شنیدن بعضی صداها ممکنه خوشایند نباشه اما برای ما یه پیام داره...
پیامی برای تغییر...
من خودم اینجور مواقع اکثراً گارد می گیرم... اما تو تنهایی خودم که با خودم خلوت می کنم و به اون موضوع فکر می کنم به دو نتیجه میرسم یا قابل بررسی هست یا ارزش فکر کردن نداره و باید فراموش بشه....

elahe_65
12 بهمن 1392, 17:04
آره زیادمسخرم کردن گاهی کسایی که مسخرم میکنن رو نفرین میکنم
خسته شدم از اینکه وقتی از کناره کسی عبور میکنم یه نگاه بد بهم میکنه بعد با تمسخر میگه ماشاالله...
اون لحظه دلم میخواد خودمو بندازم زیر ماشین تا دیگه این کلمه رو از کسی نشنوم:4fvgdaq_th:
از خانواده خودمم که گفتن نداره...حسابی با تیکه هاشون آزارم میدن...
بخدا خسته شدم :crysmiley2:

سعیده 2
12 بهمن 1392, 18:11
اره خیلی مسخره ام کردن که منم تصمیم گرفتم کم کنم
اونم کی ؟ نه تو رو خدا کی ؟
مادر شوهرم که 98 کیلو وزنشه به من که بعد زایمانم شده بودم 83 کیلو میگفت شبیه نون ساندویچی گرد شدی :97:
حالا من تو این مدت 8 کیلو کم کردم هر کسی میبینه میگه خیلی اندامت بهتر شده ! طرف میگه : من که هیچ تغییری نمیبینم ! :4fvgdaq_th:

کلا سازمان روحیه دهیه طرف :boredsmiley:

آهو
12 بهمن 1392, 18:20
بله متاسفانه

مامانم بهم میگه صورتت شده مثه دمکنی:34zn0n5:

سعیده 2
12 بهمن 1392, 18:30
:4chsmu1:وای که چقد خندیدم !
پس هم دردیم ! :2:

یلدا
12 بهمن 1392, 19:44
واااااااااااااااااااااااا ااای بچه ها چقدر برام عجیب بوده):2mo5pow:
راستش من تا به حال با 25 سال سنی که از خدا گرفتم این اتفاق برام نیفتاده:169:
نمی دونم چرا شاید چون من اونقدر جدی و حساسم کسی بهم حرفی نزده یا اونقدر مامانم رو بچه هاش حساسه کسی جرات نداشته یا چون همه ی فامیل به هم امید و اعتماد به نفس میدیم و همو دوست داریم و یا چون من هیچ وقت کسی رو مسخره نکردم نمی دونم واالله:boredsmiley:
البته من درسته وزنم تا 95 رفته بود ولی به خاطر عضلات سنگینی که تو پاهام دارم وزنم خیلی بیشتر از ظاهرم هست شاید اونقدر چاق نشده بودم :220:
اینم بگم قبلا هر وقت لاغر میشدم همه ی خانومای فامیل بهم میگفتن وااااااای اینجوری خیلی بهتر شدی یا اینجوری چقدر بهت میاد در همین حد:306:
مامانم هم همش منو کپلم صدا میکنه ولی این لحن مهربونی داره یعنی می خواد نازم بده اینو میگه ولی ابراز نگرانی زیاد میکرد می گفت خطرناکه و همش دوست داشت لاغر شم الانم کلی ذوق می کنه و میگه دیگه بسته خیلی خوب شدی
جهت اطلاع من فقط 12 کیلو کم کردم ینی الان 83-84 هستم:2i1d1co:

یلدا
12 بهمن 1392, 20:09
البته اینم بگم بچه ها حرفهای فامیل از روی محبت و دوست داشتنه ولی خوب خودشونم نمیدونن چقدر این حرفا می تونه کسی روآزرده خاطر کنه وگرنه هدفشون مسخره کردن نیست موفق
باشید

newme
13 بهمن 1392, 10:30
اره خیلی مسخره ام کردن که منم تصمیم گرفتم کم کنم
اونم کی ؟ نه تو رو خدا کی ؟
مادر شوهرم که 98 کیلو وزنشه به من که بعد زایمانم شده بودم 83 کیلو میگفت شبیه نون ساندویچی گرد شدی :97:
حالا من تو این مدت 8 کیلو کم کردم هر کسی میبینه میگه خیلی اندامت بهتر شده ! طرف میگه : من که هیچ تغییری نمیبینم ! :4fvgdaq_th:

کلا سازمان روحیه دهیه طرف :boredsmiley:

اصلا حرفاش برات مهم نباشه . نه ازش نظر بخواه نه موقعی که داره نظر میده بهش توجه کن. ایشالا زود وزن کم می کنی و خوش اندام تر می شی

- - - Updated - - -


سلام بچه ها تا حالا شده کسی ما رو مسخرتون کرده باشه؟
من به شخصه باید بگو عموم منو هی مسخره می کنه یعنی تا منو می بینه همه میاد مسخره می کنه دیگه عادت کردم خودم رو به نشنیدن می زنم ولی گاهی اوقات دوست دارم برم سرشو بکنم

به نظرم یه موقع هایی از روی دوست داشتنه. اما اگه اذیتت می کنه یکبار توی جمع خیلی مودبانه و جدی بهش بگو درسته که می دونم منو دوس دارین و دارین با من شوخی می کنین اما اینکارتون دیگه داره آزاردهنده میشه و منو ناراحت میکنه. وقتی جلوی مامان بابات اینو بهش بگی مطمئن باش تاثیر داره عزیزم.

سعیده 2
13 بهمن 1392, 15:27
مرسی newme جون
:626gdau:

Smooth
13 بهمن 1392, 16:04
کسی جرئت داره مسخره کنه تا به غلط کردن بندازمش ! :4chsmu1:

شوخی کردم...اونقدرا هم خشن نیستم.:slxe1vrr6glin3kty2a

شهرزاد
13 بهمن 1392, 16:26
بله متاسفانه

مامانم بهم میگه صورتت شده مثه دمکنی:34zn0n5:

مامان من هم از این حرف ها بهم می زد حرف مامان باباها که مسخره نیست ناراحتن می گن که به خودمون بیاییم ناراحت نشو از حرفش اصلا قصدش مسخره کردن نیست یکی پشتت این حرف رو بزنه همین مامانت بیشتر از خودت غصه می خوره

حدیث بانو
13 بهمن 1392, 16:34
سلامممممممممم
این اوللین پست من هست تازه عضو شدم
من همیشه برادر شوهرم مسخرم میکرد منم محل نمیدادم و برام مهم نبود
الان خدا یه زن قسمت خودش کرد که من انگشت کوچیکشم از در تو نمیاد دگه جرات نمیکنه به من حرفی بزنه

نیلوفر ارغوانی
25 بهمن 1392, 00:34
منهمیشه اندامم خوب بود حتی وقتی چاق شدم خودم باور نداشتم که چاقم.تا اینکه پسر خالم خیلی رک جلو خانومش برگشت گفت وااااااااااااااااااااااای نیلوفر ب ا س ن ت مثل آنی شده(آنی دختر داییمه که کلا از بچگی به چاقی معروفه)
تلنگر اون اغاز کم کردن بود
و بعدش داداشم که یه سره سر به سرم میگذاشت.الان که کم کردم میگه خیلی خوب شدی.خیلی حمایتم کرد ازش ممنونم


- - - Updated - - -

منهمیشه اندامم خوب بود حتی وقتی چاق شدم خودم باور نداشتم که چاقم.تا اینکه پسر خالم خیلی رک جلو خانومش برگشت گفت وااااااااااااااااااااااای نیلوفر ب ا س ن ت مثل آنی شده(آنی دختر داییمه که کلا از بچگی به چاقی معروفه)
تلنگر اون اغاز کم کردن بود
و بعدش داداشم که یه سره سر به سرم میگذاشت.الان که کم کردم میگه خیلی خوب شدی.خیلی حمایتم کرد ازش ممنونم

parchami7
25 بهمن 1392, 01:17
من همیشه تقریبا چاق بودم ولی چون زیاد اجتماعی و اهل گردش و بازار نیستم کمتر برام پیش اومده کسی از چاقیم حرفی بگه ولی همیشه مامانم چاقیم رو بهم تذکر میداد ولی تا رژیم میگرفتم شکایت داشت که هیچی نمیخورم ، این بار مقاومت کردم و مامانمم راضی شد به رژیمم ؛ البته یه بار که کوچیکتر بودم دخترخاله گرامیم که تقریبا همسنیم و اونم مثه خودم چاق بوده همیشه بهم گفت مثه گاو شدی که منم یه هل حسابی نثارش کردم ، البته از سر بچگی بود و به خیر گذشت و آشتی کردیم ولی خاطره ای شد از چاقی .

rara
25 بهمن 1392, 01:24
منم بچگی تا دبیرستان چاق بودم بعد 20 کیلو لاغرکردم الانم لرای زایمان اضافه وزن دارم
منم با دختر خالم همیشه دعوا داشتیم
اون به من میگفت بوغلطون منم بهش میگفتم نی قلیون وکلی کتک کاری:42::smiley-love037:

مبینا.ب
25 بهمن 1392, 22:27
راه دقیقا هر بار با دختر عموم دعا می کردم می گفت چاقالو
منم می گفتم اسکلت
از اینکه بهش بگن اسکلت بدش میومد
تازه مامان من از کلاس اول یا دوم می گفت دختر همت رو ببین نصف تویه

mahbobe
26 بهمن 1392, 12:56
سلام بدترین:4uboxsmiley: توهین توسط همسر خواهر شوهرم بمن شد در نبودم دوتا بالش گذاشته بود زیر بغلش و راه میرفته و میگفته محبوبه و مادر شوهر و پدر شوهر و خواهرشوهر هام هم از خنده ریسه میرفتند دلم از این میسوزه که این آقا فرهنگیه گمانم داشته کار فرهنگی میکرده ولی خوب یادشون رفته بود اول خوب دور وبرشون رو نگاه کنن پسرم رو ندیده بودن وجالبتر اینکه خودشون اصلا زیبا نیستند تعریف از خود نباشه با اینکه وزنم بالاست خوش تیپم و حالا هم با نیرویی که از شما دوستان میگیرم و یاری خدا دوباره به وزن ایده ال خودم میرسم

somy
26 بهمن 1392, 13:24
واي محبوبه جون چه آدمه بدي بوده بايد بهشون ثابت كني كه مي توني ديگه نبايد اجازه بدي هر كسي به خودش اجازه بده دست بندازت تو مني توني و من مطمئنم موفق ميشي

WinterGirl
26 بهمن 1392, 13:34
سلام بدترین:4uboxsmiley: توهین توسط همسر خواهر شوهرم بمن شد در نبودم دوتا بالش گذاشته بود زیر بغلش و راه میرفته و میگفته محبوبه و مادر شوهر و پدر شوهر و خواهرشوهر هام هم از خنده ریسه میرفتند دلم از این میسوزه که این آقا فرهنگیه گمانم داشته کار فرهنگی میکرده ولی خوب یادشون رفته بود اول خوب دور وبرشون رو نگاه کنن پسرم رو ندیده بودن وجالبتر اینکه خودشون اصلا زیبا نیستند تعریف از خود نباشه با اینکه وزنم بالاست خوش تیپم و حالا هم با نیرویی که از شما دوستان میگیرم و یاری خدا دوباره به وزن ایده ال خودم میرسم


:2mo5pow::boredsmiley::snapoutofit:به نظرم فقط افرادی که از درون احساس کمبود میکنن بقیه رو مسخره میکنن تا با کوچیک جلوه دادن دیگران ضعف خودشون رو بپوشونن. حتی شاید خودشون هم متوجه نباشن که این از ضعف درونیشون هست. یعنی شاید آدم های موفق خوشتیب و خلاصه خوشبختی باشن اما مطمانا ضمیر ناخود اگاهشون از یه ضعف درونی به شدت رنج میبره و این طور خودشون رو خالی میکنن. این موردی که شما اشاره کردی واقعا به یه روانپزشک احتیاج داره.

بگذار بقیه تا میتوانند سنگ باشند تو از نژاد چشمه باش:slxe1vrr6glin3kty2a

rara
26 بهمن 1392, 13:46
سلام بدترین:4uboxsmiley: توهین توسط همسر خواهر شوهرم بمن شد در نبودم دوتا بالش گذاشته بود زیر بغلش و راه میرفته و میگفته محبوبه و مادر شوهر و پدر شوهر و خواهرشوهر هام هم از خنده ریسه میرفتند دلم از این میسوزه که این آقا فرهنگیه گمانم داشته کار فرهنگی میکرده ولی خوب یادشون رفته بود اول خوب دور وبرشون رو نگاه کنن پسرم رو ندیده بودن وجالبتر اینکه خودشون اصلا زیبا نیستند تعریف از خود نباشه با اینکه وزنم بالاست خوش تیپم و حالا هم با نیرویی که از شما دوستان میگیرم و یاری خدا دوباره به وزن ایده ال خودم میرسم

من جای توبودم میرفتم حالشو میگرفتم اصلا مرد زن دار چیکار به زنای دیگه داره

WinterGirl
26 بهمن 1392, 13:49
چیزی رو که من خیلی یادمه ده دوازده سالم بود اوج تپلیم بود. شیرینی خورون دختر خاله م یکی از زن عموهام(که همیشه لاغر و خیلی هم خوشکله) بهم خندید و گفت وای ناهید مثل زن های حامله شدی! رژیم بگیر! اون روز خیلی دلم شکست مخصوصا این که کم سن و سال بودم. از خدا ممنونم که آدم کینه ای نیستم یعنی به هیچ وجه!! الان دوسش دارم. کلا امروز ناراحت بشم فردا میبخشم. :sun:
بچه ها همه حرف هایی رو که میزنن رو فراموش کنید.اعتماد به نفس و عزت نفس شما بالا تر از اونیه که با یه مشت حرف پوچ خدشه دار بشه.به کسایی که شما رو به شدت دوس دارن فکر کنین. مثلا داداشم همیشه به من میگه آبجی خوشکل تپلم!! یا تپل داداش!! اگه یه روز ناراحت باشم هر کاری میکنه تا خوشحالم کنه.:consoling2: خب ما این افراد واقعا جواهر رو ول کنیم به خاطر حرف آدم های کوته فکر غصه بخوریم؟؟؟؟!!!!! :connie_1:

parisima
27 بهمن 1392, 10:29
من وقتي مسخرم ميكردن فشارخونم بالا ميرفت و افسرده ميشدم .يه بار يه آقا همكارم با پرويي هرچه تمام تر گفت خانم ... نمي خواي رژيم بگيري:184:ميخواستم بكوبمش به ديوارررر خودمو به نشنيدن زدم ولي خيلي خيلي از خودم بدم اومد ولي خوب باعث شد بخودم بيام و الانم خيلي بهتر شدم و بهترم خواهم شد .توخيابون يادم پسرا ميگفتن شربت سينه خوردي يا پرس سينه ميري ؟ ؟ يا خواهر رضازاده و اين حرفا البته 90 كيلو واسه قد 170 خيلي بدقواره نميكنه ولي خوب چاق بودم ديگه ولي الان با كمك شما 78 كيلوم و مطمئنم با شما باشم ميرم تو گروه سبز .ولي وقتي لاغر ميشم انقدر تعريف و تمجيد ميشنوم كه نگووووو

پریا65
27 بهمن 1392, 12:49
سلام بچه ها.
من از اول راهنمایی چاق ترین دختر مدرسمون بودم. اما 10 سال پیش توی پیش دانشگاهیم به وزن 102 رسیده بودم. اما بعدش کلی لاغر کردم.
وای پیش دانشگاهیم انقدر اتفاقای بدی برام افتاد که خدا میدونه.
این که خانوادم مدام بهم میخندیدن یا تو عروسیامیگفتن شکل زنای 40 ساله شدم بماند.
بچه ها چندین بار توی خیابون موتوریا از پشت به ب ا س ن م میزدن. از موتوریا بیزارم. یک بار هم که با خواهرم رفته بودیم خرید یه معتاده از پشت خودشو چسبوند بهم. منم از ترس ایستادم هیچی نگفتم. بعد که از جلوم رد شد محکم با مشتم کوبیدم پشتش. بعدش اون تلو تلو خورد ولی اصلا برنگشت پشت نگام کنه. راشو گرفتو رفت.
بعدش خواهرم اونقد خندید که داشت میترکید. میگفت شکل وزنه بردارا شده بودی.
از خواهرو مادرم ناراحت نیستم. خودمم ناراحت میشدم ولی باهاشون میخندیدم. الان که وزن کم کردم. مدام تشویقم میکنن. احساس میکنم حقیقتو بهم میگن.
گاهی وقتا خوبه که خانواده آدم به آدم تلنگر بزنن. بهتر از اینه که فامیلای حسود و غریبه ها و همکلاسی ها و همکارا به آدم بخندن.

sara3
27 بهمن 1392, 13:22
سلام بچه هاجون من تازه عضو شدم والا منم تو خیابون وقتی جنس مذکر از بغلم رد میشد میگف ماشاااااااااااااااااااااا اااااااااااااالله از این کلمه خیلی ناراحت میشدم الان وضعیتم بهتره خدارو شکر

somy
27 بهمن 1392, 13:33
اره پريا جون دقيقا درسته منم براي اولين بار آبجيم شروع كرد به گير دادن بهم كه بايد لاغر كني خيلي چاق شدي حتي مسخره ام مي كرد شايد اون لحظه ازش ناراحت مي شدم ولي واقعا الان ازش ممنونم حتي گاهي اوقات ظرف غذارو از جلوي دستم بر ميداشت ميگفت ديگه بسه عصباني ميشدم ولي حالا مي فهمم چه لذتي داره كه روز به روز خوش تيپ تر بشي

- - - Updated - - -

اره پريا جون دقيقا درسته منم براي اولين بار آبجيم شروع كرد به گير دادن بهم كه بايد لاغر كني خيلي چاق شدي حتي مسخره ام مي كرد شايد اون لحظه ازش ناراحت مي شدم ولي واقعا الان ازش ممنونم حتي گاهي اوقات ظرف غذارو از جلوي دستم بر ميداشت ميگفت ديگه بسه عصباني ميشدم ولي حالا مي فهمم چه لذتي داره كه روز به روز خوش تيپ تر بشي

WinterGirl
27 بهمن 1392, 17:56
سلام بچه هاجون من تازه عضو شدم والا منم تو خیابون وقتی جنس مذکر از بغلم رد میشد میگف ماشاااااااااااااااااااااا اااااااااااااالله از این کلمه خیلی ناراحت میشدم الان وضعیتم بهتره خدارو شکر

​خدا رو شکر. نتیجه تلاش و امید; لطف خداست

- - - Updated - - -




یک بار هم که با خواهرم رفته بودیم خرید یه معتاده از پشت خودشو چسبوند بهم. منم از ترس ایستادم هیچی نگفتم. بعد که از جلوم رد شد محکم با مشتم کوبیدم پشتش. بعدش اون تلو تلو خورد

ناز شستت !

پریا65
28 بهمن 1392, 16:38
​خدا رو شکر. نتیجه تلاش و امید; لطف خداست

- - - Updated - - -





ناز شستت !


قابل شما رو نداشتش:29dz8zk:

- - - Updated - - -




اره پريا جون دقيقا درسته منم براي اولين بار آبجيم شروع كرد به گير دادن بهم كه بايد لاغر كني خيلي چاق شدي حتي مسخره ام مي كرد شايد اون لحظه ازش ناراحت مي شدم ولي واقعا الان ازش ممنونم حتي گاهي اوقات ظرف غذارو از جلوي دستم بر ميداشت ميگفت ديگه بسه عصباني ميشدم ولي حالا مي فهمم چه لذتي داره كه روز به روز خوش تيپ تر بشي

- - - Updated - - -

اره پريا جون دقيقا درسته منم براي اولين بار آبجيم شروع كرد به گير دادن بهم كه بايد لاغر كني خيلي چاق شدي حتي مسخره ام مي كرد شايد اون لحظه ازش ناراحت مي شدم ولي واقعا الان ازش ممنونم حتي گاهي اوقات ظرف غذارو از جلوي دستم بر ميداشت ميگفت ديگه بسه عصباني ميشدم ولي حالا مي فهمم چه لذتي داره كه روز به روز خوش تيپ تر بشي





قربون خواهرامون بشیم ما که انقدر بد تشویقمون کردن. کاش قشنگتر تشویق میکردن.

عاشق خواهرمم:thankyou:

ghazaleh077
12 اسفند 1392, 00:02
مامان منم بهم می گه صورتت مثل دمکنی شده

ترلان خانم
05 اردیبهشت 1393, 16:13
من فکر میکنم بیشتر از همه تو عمرم متلک شنیدم :sad30::sad30:

28 سالمه و 20 سالیه متلک شنیدم فک کنید از همون بچگی دوران دبستان از بچه ها و معلما و ...تا اقوامو و خیابونو و...تو دوران بچگی هم هیچ حمایتی روحی از خانوادم نشدم :consoling2:...مخصوصا تو مهمونیا و تولدا که نسبت بهم اینجوری بودن :pillowtalk:

جالبه که اندام درشتو 4 شونه ای دارم ولی هیچ وقت اونقدا چاقالو و بی ریخت زشت نبودم اما همیشه زشت ترین حرفارو شنیدم...انگار به طرز عجیبی تو دید هستم شاید باورتون نشه اما یه بار بیرون بودم هیچ کس به این همه زنهای چاقو بد قواره هیچ متلکی نمیگفتن اما به من که میرسیدن اوووف یه ماشالایی میگفتن که واقعا خودم متحیر میشدم...:15::15::15:
خدایی منم از لحاظ روحی خیلییی سر خورده شدم و بعضی وقتا فکر میکنم که اگه دوباره لاغر شدم همین بلا رو سر چاقالوهای اطرافم بیارم :245::sad30: شوخیدم من عمرا از این حرفای زشت به کسی بزنم:4fvgdaq_th:
با این وجود یه بار همت کردم و بعد تموم شدن دبیرستانم به وزن ایده الم رسیدم اما زیاد نتونستم مقاومت کنم و وزنم برگشت:cheesecakesmile1:

مرسی دوستان که این این تایپیکو گذاشتین بهانه ای شد منم اینجا یکم درد و دلمو از دوران زشت زندگیم بنویسم:crysmiley2:

امیدوارم همتون به وزن ایده التون برسین تا کسی با حرفاشون اذیتتون نکنه خصوصا کسایی که مثل من روحیه حساسی دارن:thankyou:

barbie 72
05 اردیبهشت 1393, 17:05
ارههههههههههههههههههههههه :sad30:

eli123
05 اردیبهشت 1393, 20:41
ترلان خانم اینا همه از بی شخصیتی شونه
به امید روزی که مانکن شین و چشاشون از کاسه دربیاد:999:
من برای رسیدن به اون رور تلاش میکنم:brunluva:
فردا از آن من است:2uge4p4:

mahrokh
06 اردیبهشت 1393, 20:20
ترلان جون اهمیت نده انشاللله تا اول پاییز مانکن میشی همه تعجب میکینن وشروع میکنن به تحسینت غصه نخور گلممممم
من که از همه بدترم 58 بودم تو چند ماه شدم شدم 100 و بعدش تو 10 سال شدم 119 همه میگن وا یچی بودی الان افتضاحیییییی هرکی میاد هی بهش میگن این بدبخت لاغر وبده الان چاقشده
همینه باید یکار کنیم تمومشه این حرفاااااااااااااااااااااا ااااااا
به امیددددددددددددد لاغرییییییییییییییییییییی یییییییییی

*الیزابت*
15 اردیبهشت 1393, 15:01
منم تا دلتون بخواد شنیدم از فامیل ،دوست ،تو خیابون که دیگه فراوون همچین زل میزنن به آدم انگار تاحالا آدم چاق ندیدن منم کلا خیلی از این نظر حساسم واقعا اذیت میشم دلم میخواد برم طرفو تیکه پاره کنم ولی نمیشه باهمه جنگید که ....:brodkavelarg::crysmiley2:

مملي شيطون
15 اردیبهشت 1393, 15:13
این یشیییییییییییییییم همش منو مسخره می کنه هر قدر لاغر میشم باز بهم میگه ممل تپل :sad30:

ترلان خانم
16 اردیبهشت 1393, 01:56
مممممرررررسیییی ماهرخ مهربونم بابت دلجوییت :16::16::16::thankyou:
ایشالا جشن هدف خودت دوست خوبم:999: :smiley-love059:

امیدوارم همه به وزن ایده آلشون برسن توکل به خدا و همه زیباتنیها از اندامشون راضی باشن :146fs495919::34zn0n5:

mina3617
18 اردیبهشت 1393, 11:56
معمولا با کسی اینقدر راحت نیستم که بخواد مسخرم کنه.معمولا میگن خیلی چاق شدم ولی:
همین چند روز پیش بود که یکی از دوستام اس داد نوشت : صبح بخیر خپلک!
انقده بهم برخورد که نه جوابش رو دادم و نه بعد اون به روی خودم آوردم که همچین اسی دیدم!:balloony:

مبینا.ب
25 مرداد 1393, 03:18
بعد مدت ها می خوام درد و دل کنم
نمی دونم مشکل این عموی من چیه و یا مادرم هر اتفاقی که بشه و یا بیفته می گن لاغر نشی شوهر گیرت نمیاد یعنی واقعا تنها حرفی که مادرم میزنه اینه که شوهر گیرت نمیاد
خیلی حرصی می شم
البته مامانم و عموم همشون صلاحم رو می خوان مامانم که یه عالمه جایزه برام گذاشته ولی کو گوش شنوا تا جایی که یادم میاد یه عالمه قول و قرار گذاشتیم
1- کار نکردن تو خونه (از همه بهتر )
2-وقتی شصتشم سریع چهار تا لباس مجلسی می خرم
3- هر ماه یه مانتو و شلوار و شال(خدایی چه خوب می شد الان که از خرید مانتو بی زارم شلوار سایزم پیدا میشه ولی وقتی مانتو می پوشم نه اصلاخودم هم باورم نمیشه انقد چاقم اعتمادم زیر صفره مخصوصا تو عروسی پسر خالم همون روز یه کت خیل ناز زرد خریدم هی مامانم گفت امتحان کن اندازت بشه گفتم میشه کتش هم فقط یه دکمه داشت وقتی پوشیدمش اصلا فکر نمی کردم انقدر چاق باشم که دکمه به زور بسته شه پشت کت پایینش حریر داره و روش زیپ داشت مثلا برای خوشگلل تر شدنش که باید بسته باشه مجبور شدم تا اخر بازش کنم یا وقتی پاشنه ده سانت می پوشیدم تو اینه بیش تر شبیه غول ها بودم در کل من که عاشق رقصم اصلا دلم نمی خواست با این بازو های گنده برم وسط برقصم یعنی کتم ه حلقه ای بود حالا یه بدبختی دیگه بابام گفته بازو هام خیلی بزرگه و ز این به بعد باید استین لباس هام بازوم رو بپوشونه اگه بازو هام رو کوچیک کنم فقط می تونم لباس حلقه ای بپوشم )
یه اتفاق بد دیگه من یه بلیز خوشگل زرد (عاشق رنگ زردم بیش تر لباسام زرده) حریده بودم خودم در یکنگاه عاشقش شدم مدل خاصی نداشت کلا مثل این بود که یه کت توری روش باشه اومدم خونه پوشیدمش بابام گیر داد که خیلی لختیه خدایا این مامانم هم هی از اون ور می گه تقصیر خودته اینقد چاقی اگه الهه یا مینا بود اشکالی نداشتا ولی تو چااقی
در کل اصلا عروسی بهم خوش نگذشت دلم می خواست لاغر تر بودم دلم خیلی چیزا می خواست
ولی خب از همین امشب تصمیمم جدیه یه عالمه نکته یادداشت کردم می خوام چسب بزنم رو یخچال من می توننننننم
و تو گوشی بیش تر دوستام مبینا خپله مبینا توپولو و هر چی شبیه اینه ذخیره شدم مخصوصا بهترین دوستم
هاه یه بار اون یکی دوستم باعث شد پیش همه مسخره شم البته دخترخوبیه و هی بهم می گه ی رژِیم می گیری رژیم بگیری لاغر تر میشی خوشگل تر و...
حتی پریروز که بهش زنگ زدم هی دعوام کرد که تو که قرار بود از اول تابستون رژیم بگیری و ....
اها خواهرام هر وقت باهام دعوا می کنن کلمه چاق همراهشونه و...

Zenith
29 مرداد 1393, 11:03
بعد مدت ها می خوام درد و دل کنم
نمی دونم مشکل این عموی من چیه و یا مادرم هر اتفاقی که بشه و یا بیفته می گن لاغر نشی شوهر گیرت نمیاد یعنی واقعا تنها حرفی که مادرم میزنه اینه که شوهر گیرت نمیاد
خیلی حرصی می شم
البته مامانم و عموم همشون صلاحم رو می خوان مامانم که یه عالمه جایزه برام گذاشته ولی کو گوش شنوا تا جایی که یادم میاد یه عالمه قول و قرار گذاشتیم
1- کار نکردن تو خونه (از همه بهتر )
2-وقتی شصتشم سریع چهار تا لباس مجلسی می خرم
3- هر ماه یه مانتو و شلوار و شال(خدایی چه خوب می شد الان که از خرید مانتو بی زارم شلوار سایزم پیدا میشه ولی وقتی مانتو می پوشم نه اصلاخودم هم باورم نمیشه انقد چاقم اعتمادم زیر صفره مخصوصا تو عروسی پسر خالم همون روز یه کت خیل ناز زرد خریدم هی مامانم گفت امتحان کن اندازت بشه گفتم میشه کتش هم فقط یه دکمه داشت وقتی پوشیدمش اصلا فکر نمی کردم انقدر چاق باشم که دکمه به زور بسته شه پشت کت پایینش حریر داره و روش زیپ داشت مثلا برای خوشگلل تر شدنش که باید بسته باشه مجبور شدم تا اخر بازش کنم یا وقتی پاشنه ده سانت می پوشیدم تو اینه بیش تر شبیه غول ها بودم در کل من که عاشق رقصم اصلا دلم نمی خواست با این بازو های گنده برم وسط برقصم یعنی کتم ه حلقه ای بود حالا یه بدبختی دیگه بابام گفته بازو هام خیلی بزرگه و ز این به بعد باید استین لباس هام بازوم رو بپوشونه اگه بازو هام رو کوچیک کنم فقط می تونم لباس حلقه ای بپوشم )
یه اتفاق بد دیگه من یه بلیز خوشگل زرد (عاشق رنگ زردم بیش تر لباسام زرده) حریده بودم خودم در یکنگاه عاشقش شدم مدل خاصی نداشت کلا مثل این بود که یه کت توری روش باشه اومدم خونه پوشیدمش بابام گیر داد که خیلی لختیه خدایا این مامانم هم هی از اون ور می گه تقصیر خودته اینقد چاقی اگه الهه یا مینا بود اشکالی نداشتا ولی تو چااقی
در کل اصلا عروسی بهم خوش نگذشت دلم می خواست لاغر تر بودم دلم خیلی چیزا می خواست
ولی خب از همین امشب تصمیمم جدیه یه عالمه نکته یادداشت کردم می خوام چسب بزنم رو یخچال من می توننننننم
و تو گوشی بیش تر دوستام مبینا خپله مبینا توپولو و هر چی شبیه اینه ذخیره شدم مخصوصا بهترین دوستم
هاه یه بار اون یکی دوستم باعث شد پیش همه مسخره شم البته دخترخوبیه و هی بهم می گه ی رژِیم می گیری رژیم بگیری لاغر تر میشی خوشگل تر و...
حتی پریروز که بهش زنگ زدم هی دعوام کرد که تو که قرار بود از اول تابستون رژیم بگیری و ....
اها خواهرام هر وقت باهام دعوا می کنن کلمه چاق همراهشونه و...

اولا که برا شوهر کردن خیلی وقت داری و این خیلی ظالمانه است که به دختر گل 13 ساله که هنوز کلی فرصت برای ایده آل شدن داره، اینظوری بگن
ثانیا گلم این دیگه فکر اشتباه جامعه است. شما که نمیتونی فکر اونا رو عوض کنی. اما چون لاغری برای خودت هم ایده آله با تلاش میتونی حلش کنی
به روزیکه لاغر بشی فکر کردی؟ فکر میکنی اون روز تو گوشی هاشون اسم تو رو چی سیو میکنن؟ فکر میکنی وقت دعوا چی صدات میکنن؟!
به این فکر نکن که امروز چطوره؟ این شرایط گذراست. کاهش وزن موضوع غیر ممکنی نیست. خیلی زود میتونی همه این درد روحی بزرگ رو از بین ببری

Medosa
29 مرداد 1393, 11:22
من اوجش يك بار توي مترو نشسته بودم ...يه زني حدود 120 اومد بزور خودشو جا كرد:17:..بعد به من گفت رژيم بگير سنت كمه و من خودم باشگاه!!! ميرم و كلي روي فرم اومدم:245:...منم گذاشتم زنه حسابي خالي بندي بكنه كه حالشو گرفتم..بهش گفتم پس چرا خودت لاغر نشدي؟ كه خودشو به نشنيدن زد!!!:15: بعد گفتم ميدوني من 26 سالمه و سنم كم نيست!!! گفت من فكر كردم بچه مدرسه اي هستي!!! منم بهش گفتم خانوم من دانشجوي دكتري هستم البته چون شما تا حالا دانشگاه نرفتي فرق دانشجو و دانش آموز نميدوني:6:!!!! يعني تركيد بچه ها..ايستگاه بعدي پياده شد!!! اخه يكي بهش بگه تو 30 كيلو ازم چاقتري بعد ديگران نصيحت ميكني!!!

الینا1
29 مرداد 1393, 11:27
من اوجش يك بار توي مترو نشسته بودم ...يه زني حدود 120 اومد بزور خودشو جا كرد:17:..بعد به من گفت رژيم بگير سنت كمه و من خودم باشگاه!!! ميرم و كلي روي فرم اومدم:245:...منم گذاشتم زنه حسابي خالي بندي بكنه كه حالشو گرفتم..بهش گفتم پس چرا خودت لاغر نشدي؟ كه خودشو به نشنيدن زد!!!:15: بعد گفتم ميدوني من 26 سالمه و سنم كم نيست!!! گفت من فكر كردم بچه مدرسه اي هستي!!! منم بهش گفتم خانوم من دانشجوي دكتري هستم البته چون شما تا حالا دانشگاه نرفتي فرق دانشجو و دانش آموز نميدوني:6:!!!! يعني تركيد بچه ها..ايستگاه بعدي پياده شد!!! اخه يكي بهش بگه تو 30 كيلو ازم چاقتري بعد ديگران نصيحت ميكني!!!





عجب اعتمادبه نفسی داشته خانومه:17:
خوب جوابشودادی خوشم اومد:109:

sachly
01 شهریور 1393, 18:31
من وزنم خوبه ولی خوب چربی زیاد دارم.مامانم همیشه مسخرم میکنه. تا شاید ب خودم بیام لاغر شم.این اخریا واسم شده بود حرف عادی دیگه اصلا ناراحتم نمیشدم.ب مامانم میگم حداقل کمتر بگو رو ادم تاثیر بذاره ن اینکه ک بشه حرف روزمره. ولی ن کسه دیگه ای مسخرم نکرده. ولی خوب تو عروسیا ک با دختر داییم بودم ( اون باربیه) همیشه خجالت میکشیدم

sachly
01 شهریور 1393, 20:59
وای بچه ها کمکم کنید چن وقت دیگه خونه مامانیم دعوتیم . داییام و خونوادها شونم هستن.عاطفه(دختر داییم) هم هست. اگه بفهمن خام گیاه خوارم شرو میکنن ب نصیحت و از این حرفا مامانیم (مامان بزرگم)بام راه اومده ولی هی غر میزنه. میدونم برم مجبورم میکنن غذا بخورم نرمم ک زشته چیکار کنم؟

الی 5530
11 شهریور 1393, 11:38
من تا بخواید شنیدم.من سالها اینقد خوش هیکل بودم که اروپایی تیپت و وای چ اندامی میشنیدم...هی گفتن خوشتیپی من م با خیال راحت هی ی ی ی ی ی خوردم تا اخرین وزنم که87بود...مامانم که دایم النصیحت بود البته جمع خصوصی اینو میگم من تا حالا دقیقا 57تا خاسگار اومده برام از کارخونه دارو وکیل تا ......... منتها همشون وقتی رفتن گفتن ما همچن دخترو خانواده ای میخوایم حیف که هیکلش به پسر ما نمیخوره:4fvgdaq_th:یعنی این دیگه ادمو پودرمیکنه.از اون بدتر دوستم که میگفت 65 بشو تا بیام خاسگاریت :97:خودش 110کیلوووووووووووووووووو..... ...خواهرم به شوخی میگفت بهم شیر ابی نهنگ دریایی و............البته الان 5کیلو تفاوت وزن داریم دیگه:29dz8zk:با 7 سانت اختلاف قد که من بلندترم......اما بگم از خالم که خیلی دوستش دارم اینقد بهم گفت چاقالو چاقالو که خدا ی دختر بهش داد دایره المعارف چاقیییییییییییی مادر نی قلیون دختر هندونه نیم تن.یعنی منایی بد اورد سرش.من که چاقیم عارضی ولی متاسفانه اون زنتیکی....دل شکستن جزا داره هرکی دل بشکنه خدا بدترشو میذاره جلوش

MAHROO
19 شهریور 1393, 23:29
من از دوم دبیرستان چاقیم شروع شد ، پیش دانشگاهیم چاقیم به اوج رسید و وزنم شد 86 ، دوران دبیرستان خیلیییییییییییییییییییییی ییی عموم و پسر عمه ام مسخرم می کردن و حتی پدرم ،همه بهم یه جوری چاقیم رو می گفتن پدرم خیلی از چاقیم ناراحت بود همه ی فامیل به گوش مامانم می رسوندن که حیفه مهرو با این صورت قشنگش چاق باشه ، چهرم تو کل فامیلمون تک بود همه از صورتم تعریف می کرد ن اما هیکل چاقم باعث شده بود اعتماد به نفسم به زیر صفر برسه ، واقعا پشیمونم و صد افسوس می خورم که از اول گذاشتم چاق بشم خیلی ناراحتم که نوجوونیم هدر شد ، بعد از دانشگاه هم همیشه حدود هفتاد کیلو بودم و هیکلم باز قابل تحمل بود و ازون بدی در اومده بود چاقی هم گذشتمو خراب کرد هم ایندمو داره خراب می کنه چون همش به این فکر می کنم نامزدم عکسای دوران دبیرستانمو ببینه ، چند روز پیشا عموم یه سری عکس داشت تو لب تابش ازون دوران دبیرستانم خیلی التماسش کردم پاک کنه خیلیییییییییییییی امامبدجنس پاک نکرد واقعا نمی بخشمش که انقدر بدجنسه :sad30::crysmiley2::crysmiley2::crysmiley2::crysmi ley2:حالا همش نگرانم نامزدم یا خانواده نامزدم اون عکسا رو ببینن هر چند که الانم چاقم ولی با اون موقع قابل مقایسه نیستم بدنم عضله ای تر شده و رو فرم تر وزنمم کمتر شده و کلا هیکلم خیلیییی بهترههه صورتمم دیگه مثل اون موقع ها لپ دار نیست
یه چیزه دیگه من چون چاقیم توی پایین تنمه همش و باسنم بزرگه مردای تو خیابون خیلی اذیتم کردن واسه این موضوع خیلی حرفا بهم می زنن از جنیفرلوپز ، جنیفر ، باسنش مثل جنیفررهه تا خیلی چیزا شنیدم ، به حدی که وقتی چند تا مرد تو خیابون می بینم راهمو کج می کردم از یه جایی دیگه می رفتم
از همه چی متنفرمممممم از همه جی دلم می خواد با تجربه الانم برمی گشتم به قدیما حداقل هیچ عکس و فیلمی از خودم نمی ذاشتم که الان اون فیلما بخوان اذیتم کننن:crysmiley2: ، دلم می خواد خودمو بکشممممم :crysmiley2::tantrumsmiley:همش ازین نگرانم که خانوادم نامزدم یا خوده نامزدم اون فیلما و عکسا رو ببینن ابرو برههه چون اونا خیلی منو خوشگل می دونن اونا رو ببینن ابروم می ره تصورشون بهم می خوره :tantrumsmiley::crysmiley2:
واقعا خاک بر سرمنننننننننننننننننننننن نن که انقدر نادون و احمق بودم دور از جون همه :crysmiley2::crysmiley2: خاطره ی چاقیم هیچ وقت از ذهنم نمی ره حتی اگه لاغره لاغرم بشم بازم گذشته اذیتم می کنه :crysmiley2:

دریا دنیز
20 شهریور 1393, 01:18
منم جدیدا واسه یه مهمونی مادر شوهرم بو کمال وقاهت بهم گفت مشکی بپوش که لاغرنشونت بده....منو میگی... هیچی دیگه رفتم سایت کرمانی دوباره ثبت نام کردم....
واسه عروسیم که 61 کیلو بودم با سایز 38 نمیدونم چرا هیچکی ازم تعریف نمیکرد حالا که چاق شدم هی میگن...

آیلارجون
22 شهریور 1393, 11:57
ببخشید سایت دکتر کرمانی چیه:169::169:

- - - Updated - - -

ببخشید سایت دکتر کرمانی چیه:169::169:

azi110
22 شهریور 1393, 12:47
آخ دست گذاشتی رو دل من داداشم تا منو میبینه پا کامپیوتر میگه بلند شو به جای رفتن تو سایت توپولو 110 کیلویی بیا تو یکم کالری بسوزون مثل توپ قلقلی شدی تو سطح بدون شیبم قل میخوری شما قد که نمیکشی برو یکم وزن زیاد کن خلاصه همش رو اعصاب هست قربون خدا برم نمیدونم چرا به من یکی حیفش اومده یکم قد بده تو خونواده از همه کوتاهترم و از همه توپول تر ،خلاصه نمیدونم کی از بقیه اضافه وزن خلاص میشم تا از این حرفها راحت شم:148fs542321::sad30::15::184::3384:دلم خیلی مواقع میخواد این جوری باشم

دختر بلا
23 شهریور 1393, 13:16
من از اول راهنمایی شروع کردم به چاق شدن

تا جایی که پیش دانشگاهی به نهایت وزنم رسیدم

و تاهمین زمستون سال قبل 95کیلو بودم

همیشه منو مسخره کردن

حتی به مدت سه سال افسردگی گرفتم و غیر از مدرسه جایی دیگه ای نمیرفتم

ااما وقتی دیدم استعدادم هوشم خوبه و توی خیلی از کارها موفقم

از اون افسردگی بیرون اومدم و تلاشم رو کردم

در این راستا از95به83رسیدم

اما هنوز راه درازی رو دارم

به قول دوست خوبم که توی همین صفحه نوشت

حتی اگه لاغر لاغر هم بشم بازم زمان چاقیم هیچ وقت فراموش نمیشه

من دیگه به حرفای ادمای اطرافم اهمیت نمیدم چون برام مهم نیستن

امیدوارم همه ما به آرزوی دیرینه ای خودمون یعنی وزن مناسب برسیم

و با رسیدن به وزن مناسبمون بزنیم توی دهن همه ی اونایی که مسخرمون کردن

انیم
23 شهریور 1393, 14:40
مسخره کردن دیگران به نفع ماست...من یه بار واسه خرید لباس رفتم...بهم گفت واسه سایز شما لباس حاضری وجود نداره..........2 ساعتی گریه کردم........ولی یه ماهه 10 کیلو کم کردم..رفتم هر چی خواستم خریدم:smiley-love021:

hori67
21 مهر 1393, 20:58
راستش منم همینجوری...
کلی مسخرم کردن
همیشه داداشم میگفت تو هیچوقت شوهر نمیکنی با این هیکلت
من خیلی ناراحت میشدم اما جالب اینجاست که 1 سال پیش با یه اقایی اشنا شدم که وزنش شدیدا کم بود و هیکلش رو میدیدید حالت به هم میخورد بس لاغر بود از لاغری گونه هاش رفته بود داخل:42:
از اونور منم تپل و چاق...
اصلا فکرششم نمیکردمم رابطم ادامه دار شه.فیل و فنجون بودیم
اما سعید دیدم رو نسبت به همه چی عوض کرد
نه تنها مسخرم نمیکرد بلکه مشوقم بود
اونم به خاطر من رفت بدنسازی برای چاق شدن
الان سعید از 62 کیلو با قد 186 که واقعا کم بود به 80 رسیده
منم اون وقتا 90 داشتم الان 77 هستم و دارم کم کم لاغر میکنم
و تازه عید قربان هم عقد کردیم...
خیلی خوشحالم سعید سر راه زندگیم قرار گرفت
میخوام بگم داشتن انگیزه خیلی مهمه
یکی باید باشه که کمکت کنه و بهت انرژی بده
منم خیلی اذیت شدم تو این سالها اما دیگه داره تموم میشه
تا وقتی بهه وزن ایده الم برسم تلاشمو ادامه میدم
امیدوارم هممون لاغر شیم تا دیگه ادمای بی فرهنگ مسخرمون نکنن:bollywood1:

یسناا
24 مهر 1393, 17:25
منم مثل شمام
یه دختر 20 ساله اما83 کیلو
خیلی رژیم گرفتم اما بی فایده بود
الان 2 روزه فقط سیب میخورم و شربت عسل و آبلیمو
میخوام به 60 برسم
تا الان که نتیجه نگرفتم
دیگه از حرف دیگران خسته شدم
اگ کسی راه سریعی میدونه کمکم کنه

میگ میگ
08 آبان 1393, 13:52
بچه ها دقت کردید تپلا احساساتی تر و مهربون تر از لاغرا هستن؟!!!ولی بازم مبینا جونم منم همسن توام و درکت میکنم خیلی بده وقتی دوستای جون جونیت بگن تپلی یا چلقالو یا تو خانواده بگن تپل شدی ولی اصلا به دیگران گوش نده و رژیمتو بگیر و لاغر کن تا روشون کم بشه من تصمیم دارم تا عید بشم50 کیلو ولی مامانم میگه کمه اما خودم 50کیلو رو دوست دارم وقتی به وزن ایده الم رسیدم دهن همشون بسته خواهد شد من از اون دسته افرادی بودم که هی از شنبه از فردا میکردم ولی یه بار تو اینترنت یه دختر140کیلویی تصمیم به لاغری گرفته بود منم گفتم اگه الان به خودم نیام هی چاق تر میشم اگه وزنم رفت بالای 100روحیم داغون میشه واسه همینم رژیمو شروع کردم که بابام گفت امکان نداره تو بتونی و...شرط بستم باهاش الانم داره شرطو میبازه خیلی خوشحالم امروز دور کمرمو سانت گرفتم دیدم 10سانت کمتر شده خیلی لذت بخش بود میخام واسه عید برم یه مانتو تنگ بخرم و حالشو ببرم امیدوارم همتون به وزن مورد نظرتون برسید به دیگرانم توجه نکنید

فروردین
08 آبان 1393, 16:01
عززیزم من درکت میکنم ، من در اثر زایمان و حاملگی بیماری گرفتم که مجبور ب استفاده از کورتون شدم کورتون هم آدم رو چاق میکنه بدتر از اون پفیه که بهت میده خیلی ها منو مسخره کردن خانواده خودم مادر شوهرمدوستم اما حرف کسایی که بیشتر از همه آزارم عمه های بدجنسم بودن وقتی قرص هارو قطع کردم پفم خوابید پسرعمه ام هم منو دید و گفت چقدر لاغر شدی .چند وقت بعدش مامانه بد ذاتش رو دیدیم میدونی چی گفت گفت پسرم گفته لاغر شدی ولی تو که هنوز چاقی این حرفش نفرتی رو در دلم روشن کرد که تا آخر عمرم از دلم نمیره دوباره چند وقت بعد یکی دیگه از عمه هام اومدن دیدنم شوهر عمه ی خاله زنکم ممسخره ام میکرد منم توجهی نمیکردم مثلا حرف ک میزد نگاهش نمیکردم با احترام جوابشو دادم دختر عمه هام که دیگه نگو نمیدونی چ ذوقی تو چشمهاشون بود ک منو چاق میدیدن از همون روز تو قلب من واسه همیشه مردن کسایی ک اینقدر بیشعورن ک آدم رو واسه اتفاقی ک ناخواسته افتاده مسخره میکنن بعدش شوهرم حرف خوبی بهم زد گفت اینا تا حالا عیبی از تو و زندگی ات ندیدن همیشه همه چیزت پرفکت بوده الان که ی ایراد در تو دیدن میخوان اذیتت کنن تمام حرفهاشون از حسادته تنها کسی ک کنارم بود هیچ وقت مسخره ام نکرد و حمایتم کرد همسرم بود امیدوارم همیشه سلامت باشه

آفرودیت
08 آبان 1393, 17:52
بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن که یه جمله مثلا خنده دار، چقدر می تونه دل آدما رو بشکنه.
زن دایی من قدش بیست سانت از من کوتاهتره و وزنش بیست کیلو بیشتر, بعد به من میگه وای چقدر چاق شدی. همینطوری پیش بری به سن من برسی چی میشی.
خاله ام میشینه میگه فلانی میگفت خیلی چاق شدی باور نکردم. راست می گفتا.
دوستامو که دیگه نگم بهتره.
اما هیچکدوم اینا اونقدر تاثیر نداشتن که کنایه تمسخرآمیز مادرم. دو هفته رفتم تو فاز افسردگی :(

از خودشون ناراحت نمیشم اما از حرفاشون چرا. باعث میشن احساس خیلی بدی نسبت به خودم پیدا کنم. من شکم ندارم و کمرم باریکه به جاش تمام اضافه وزنم توی باسنه. جدا از خودمو و هیکلم بدم اومده. همش توی آینه دنبال ایراد می گردم. وای... هرطور شده باید لاغرِ لاغر بشم.

Sameen
19 آبان 1393, 23:25
من این تاپیک رو خوندم چون همیشه به رشته روانشناسی علاقه داشتم و شاید فوق یا دکترا رو تو این رشته بگیرم،،بهرحال....
دوستان گاهی اوقات این تمسخرها یا کنایه به علت اضافه ورن شما نیست...گاهی افراد محاسن دیگری در شما میبینند و با ریز بینیه از روی بدجنسی، سعی میکنند که ایرادات شما رو پیدا کنند...صورت زیبا..زندگی موفق...ازدواج موفق...تحصیلات یا شغل خوب...موهای زیبای شما یا.........در اون لحظه مطمن باشید بیشتر به چشم دیگران میاد..بخاطر همین حس حسادت در طرف قوت میگیره، و سعی میکنه اعتماد به نفس از دست رفته خودش رو با ساکشن کردن اعتماد به نفس شما بدست بیاره....در این مواقع تنها راه حل، حفظ کردن اعتماد به نفس خودتون و یاداوری صفات مثبت خودتون به صورت خیلی رند و ظریف به طرف مقابل هست.....

Sameen
19 آبان 1393, 23:41
من این تاپیک رو خوندم چون همیشه به رشته روانشناسی علاقه داشتم و شاید فوق یا دکترا رو تو این رشته بگیرم،،بهرحال....
دوستان گاهی اوقات این تمسخرها یا کنایه به علت اضافه ورن شما نیست...گاهی افراد محاسن دیگری در شما میبینند و با ریز بینیه از روی بدجنسی، سعی میکنند که ایرادات شما رو پیدا کنند...صورت زیبا..زندگی موفق...ازدواج موفق...تحصیلات یا شغل خوب...موهای زیبای شما یا.........در اون لحظه مطمن باشید بیشتر به چشم دیگران میاد..بخاطر همین حس حسادت در طرف قوت میگیره، و سعی میکنه اعتماد به نفس از دست رفته خودش رو با ساکشن کردن اعتماد به نفس شما بدست بیاره....در این مواقع تنها راه حل، حفظ کردن اعتماد به نفس خودتون و یاداوری صفات مثبت خودتون به صورت خیلی رند و ظریف به طرف مقابل هست.....

Sameen
20 آبان 1393, 00:24
اما تجربه من...
من همیشه وزن متغیری در زندگبم داشتم...یعنی ورنم زیاد بالا پایین میشه و از 47 کیلو تا 68 رو تجربه کردم ( البته از چند روز پیش که در سایت عضو شدم تصمیم گرفتم یه بار برای همیشه وزنم رو کم کنم و ثابت نگه دارم )
من همیشه با هر ورنی که بودم سینه های درشتی داشتم...البته سایز لباس زیرم 75، 80 هست ولی خب احساس میکنم بزرگتر به نظر میاد...دبیرستان که بودم با اینکه 47 کیلو بودم همیشه به خاطر این موضوع مسخرم میکردن..خب البته اون موقعها سینه کوچولو مد بود....بعد که رفتم دانشگاه با اینکه تازه عمل جراحی بزرگ کردن سینه مد شده بود..باز گاهی ازین تمسخرها میشنیدم....مثلا یه روز که با دوستهام تو سلف دانشگاه بودم یکیشون جلوی همه گفت..اه اه..چیه سینه بزرگ...اگه قشنگی به این بود، گاو قشنگترین حیوون بود!!!!!...جالبه که بدونید همین دوستم دو سال پیش سینه اش رو عمل کرد و شد سایز 80 ولی قبل از عملش منو از فیس بوک انفرد کرد:)))))))البته بی انصافی هم نکنم که خلا هم بودن که ازین خصوصیتم تعریف کردن..و بهم گفتن ارزو داریشتیم جای تو بودم...ولی بیشتر دخترای خوش لب و مهربون ان حرفو میزنن:))))میخوام بگم که گاهی شما تو زندگیتون مسخره میشید اما ایراد از اخلاق طرف مقابله نه لزوما شما....
تو این چهار سالی هم که ازدواج کردم...کافی بود که کمی چاق بشم، خانواده شوهرم سریع به روم میوردن،، اما کافی بود یه مدت لاغر و خوش اندام بشم و برم باشگاه و بعد منو تو مهمونی ببینن..هیچ وقت به روم نمیوردن که لاغر شدم..مثلا تو یه مهمونی یکی از فامیلای خودشون به خواهر شوهرم گفت عروستون لاغر شده چیکار کرده اون هم شونه هاشو انداخته بود بالا....کلا هم خواهر شوهرم همیشه کپلی صدام میکنه:))))معمولا مهم نیست برام چون مثه دو تا دوستیم بیشتر..اما یکی دوبار خیلی ناراحت شدم که جلو دیگران گفت....یه بار هم جلوی جمع گفت که سینه توپر ادم رو خیلی چاق نشون میده...بماند که همه تو اون جمع باهاش مخالفت کردن و یکی هم بعدها بهم گفت" ناراحت نشی از دست فلانی،،،، یه بار که تو نبودی میگفت ارزومه یه روز سینه هامو عمل کنم!!!!!"...با ابنکه خودش 65 کیلویه با قد 157..همیشه از هیکل من ایراد میگیره و حتی یه بار بهم گفت غبغب داری...با اینکه اصلا این یه قلم رو ندارم:)))))ولی حتیییی یه بار هم مقابله به مثل نکردم چند بار تا نوک زبونم اومد که منم متاقبلا ایراداتشو بگم یا حتی منم به شوخی اضافه وزنش رو بروش بیارم..اما دلم نیومد چون تو زندگیش خیلی سختی کشیده و میدونم که دختر حساسیه و صبوریه منو نداره.....برادر شوهرم هم اگه یک کیلو چاق شم مثه دستگاه اشعه ایکس تشخیص میده اما نمدونم چرا لاغر شدن رو تشخیص نمیده:))))عکس لعمل من همیشه در مقابل این تمسخرها این بوده که نیمه پر لیوان رو ببینم و حتی از ادمای بد درس بگیرم...شاید همین ادمها باعث شدن که الان کلی به فکر بیفتم یه بار برا هنیشه وزنم رو کم و ثابت نگه دارم....شاید همین ادمها باعث و بانی سلامتی بیشتر ادم در اینده بشن:slxe1vrr6glin3kty2a

khanoom_vakil
20 آبان 1393, 01:19
وااااااااااای منم خیلی از این حرفها شنیدم ولی چون میدونستم نمیتونند عیب دیگه ای ازم بگیرند میگن چاقی بده!!!!!!!

تا اینکه 12 مرداد امسال رفتیم عروسی عمه کوچیکه گرامی تا مارو دید قبل از روبوسی گفت سلام چقدر چاااااااااااااق شدی !!!

البته یک جواب دندون شکن بهش دادم کف کرد ولی از فرداش شروع کردم به رژیم که تا امروز به لطف خدا 12 کیلو کم کردم

دخترش منو چند روز پیش دیده میگه چیکار کردی بللللا اینقدر لاغر شدی رژیمت رو برای من بفرست!!!!!

خودش 26سال مهندس مخابرات تهرانه نمیدونم چرا یک سرچی نکرده اینجارو پیدا کنه ! منم تا سبز نشم به هیچکس نمیگم :146fs96171::146fs96171: چه جوری لاغر شدم!!!!!!!!!!!!!!!

انشالله به زودی همگی سبز بشیم!

tondar
10 آذر 1393, 16:33
اوووووووووووووو اینقد که این دوستام قبلنا منو مسخره می کردن که نگو ولی الان متناسب شدم بازم جا دارم که لاغر شم چون هنوزم بعضی وقتا تو این لباس فروشی ها منو مسخره می کنن

hedi60
10 آذر 1393, 17:13
http://www.kamvarsugarfree.ir/index.php?:rj5belsv3x6akm1xxn: بچه ها يه نگاه بندازين ديشب پيدا كردم

رهاجان
12 آذر 1393, 10:14
گلم من بیشتر ازاین ناراحت می شم که نمی تونم لباس مورد علاقم رو بخرم هر چی لباسومانتوپالتوخلاصه قشنگ هست مال سایز پاینه حالا تصمیم گرفتم تا سایز کم نکم لباس نخرم باید خیلی تلاش کنم

مه تا
12 آذر 1393, 19:19
چون از بچگیم نسبت به مه سن و سالام چاق تر بودم همیشه همه منو مسخره میکردن.:sad30: الانم همین طوریه. بهش عادت کردم ولی بععضی وقتا بعضیا خیلی دلمو میشکنن. به جز دوستا ی زیباتنی همممممه ی اطرافیانم همشون تیکه میندازن و تضعیف روحیه میکنن. آخرین لقبی که شنیدم orange cow به خاطر رژیمم بودش که باید تموم روز پرتقال میخوردم مال همین دو روز پیش!
البته باید بگم که همین مسخره شدنای روزمره و حسرت هیکل زیباست که اراده ی منو قوی میکنه و بهتون پیشنهاد میدم که به هدفتون فکر کنین و با مصممیت به تاشتون ادامه بدین:cheerleader3:

raha .71
13 آذر 1393, 22:38
متاسفانه کل خانواده کلا چاقا کسی تو این مورد مسخره ام نمی کنه و همیشه هم دیگرو تشویق برای رژیم گرفتن
فقط دو سه یبار بابام بهم یاداوری کرد که چاق شدی یه بار گفت مثل رضا زاده شدی یا شبیه گاو شدی ولی به دل نگرفتم چون خودمم می دونستم چاق شدم
متاسفانه صورتم چاقه پیش اونایی که از منم چاق ترین ، چاق تر دیده میشم. و بالا تنم چاقه اونم باعث میشه سایز لباسم بیشتر از هم وزنام باشه

khanoom_vakil
13 دی 1393, 11:12
سلام من دوباره اومدم یه چیزی یادم اومد!!!

چند وقت پیش در اوج چاقی داشتم با خودم میخوندم : من یه پرندم ارزو دارم ...

که یکدفعه همسری گفت تو پرنده؟؟؟ حتما از نوع دایناسورهای پرنده !!!

میخواستم خفش کنم ! تا اخر عمر یادم نمیره بد رو دلم مونده ! ادم از عشقش توقع همچین حرفی رو نداره

میخوام لاغر بشم بعد بهش بگم به من نزدیک نشو جوجه کوچولو هستم زیر دست و پای دایناسور له میشم !!!

ایییییییییییی منتظر اون روزم ! تو رو خدا دعام کنید .

aziTopol
16 دی 1393, 17:26
منم همکارام مسخرم میکنن.شکمم خیلی بزرگ شده کاش تو ایران هم مثل خارج یه کمپی چیزی بود یه ماه میرفتیم لاغر میشدیم خوردنمونم اصلاح میشد برمیگشتیم

خانم بزرگ
18 دی 1393, 19:27
به من هر کس هرچی بگه فوری جوابشو میدم/یه بار همکار مردم گفت عین موش کپله مدرسه موشهایی منم گفتم بهتر از ریقو بودنه اخه خودش خیلی لاغر خخخخخخخخخخخخخخخ

**mahsa**
18 دی 1393, 20:58
وااااااای بلاخره تموم شد نشستم تماااااااااام نظرات رو خوندم :2i1d1co:
میدونید حتما هممون مسخره شدیم! مسخره شدن چند نوعه الان میگم خدمتتون :

1- آقا پسرای توی خیابون به قصد تیکه انداختن! که این موضوع خییییییییلی منو اذیت میکرد به طوری که کامل یادمه همش رو .... اما خوب این فرهنگ بسیار پایینشون رو نشون میده! الان که فکر میکنم تیکه اونا اذیتم نمیکرد بیشتر اعتماد به نفس خیلی پایینم اذیتم میکرد...

2- همکارا و همکلاسا : راستش من با این موضوع مشکلی نداشتم کسی جرات نداشته مسخرم کنه!!!

3- دوستای نزدیک : اینم همین طور دوستای خوبی داشتم همیشه دنبال راه کار واسه حل مشکل بودیم نه مسخره کردن

4- فامیل دور ( بستگان دورا نه اون فامیل دور :2i1d1co:) : مسخره نه چون بهشون اجازه ندادم! بیخود کردن خوب به اونا چه!

5- فامیل نزدیک : راستش پسر داییم یه بار بهم گفت یه بازو بگیر ببینم زدی رو دست آرنولد!!! ، پسر خالم یه بار بهم گفت مهسا چرا رژیم نمیگیری؟! بابام همیشه یه دختر 40 ساله افسرده 140 کیلویی رو با من مقایسه میکرد که آینده تو اینه مهسا .... مامانم هم که هی منو مقایسه میکرد با چاق ترین افرادی که دیده... و برادرم که هنوز هم بهم میگه لقب گذاشته توپول :axesmileyf: میخوام لاغر لاغر شم ببینم ول میکنه یا نه!!! (البته به نظر خودش محبته! ابراز دوست داشتنش این طوریه)

حالا چرا مسخره میکنن؟

1- یا شعور ندارن! ازون آدمان که به ترک دیوارم میخان الکی بخندن! که به نظر من همچین کسایی اصلا ارزش فکر کردن ندارن!

2- از روی حسادته مثل نظر خیلی از دوستامون ، یه چیزی داری که اون حسادت کرده و میخواد اعتماد به نفست رو بیاره پایین

3- از روی مهربونیه .... متاسفانه خیلی هامون بلد نیستیم درست حرفمون رو برسونیم... مطمئنا مادر پدر یا افرادی که دوسمون دارن قصد بدی ندارن فقط میخوان ما به خودمون بیایم اما نمیدونن خیلی از این ضربه هایی که میزنن باعث سقوطمون میشه... یکی مثل من لجبازه با این طرز گفتن لج میکنه و بیشتر میخوره!

هیچ کدوم از این ها نباید باعث کاهش اعتماد به نفسمون بشه بچه ها! یا بی شعورن که بیخیال یا حسودن که بذار بترکن از حسودی یا مهربونن که بهتره بهشون آروم و تنهایی بگیم من از این حرفت ناراحت میشم.... ازین حرفا یا شوخی ها نکن و مطمئنا بیخیال میشن

فقط یادمون باشه مسخره کردن قلب آدما رو میشکنه... وقتی لاغر شدیم و مانکن این روزا یادمون نره به چاق ها کمک کنیم و هیچ کسی رو واسه چیزی مسخره نکنیم بخصوص ظاهر!

3pide
20 دی 1393, 00:42
دقیقا بخاطر همین مسخره کردنا مجبور شدم از بزرگ ترین آرزوم بگذرم:148fs542321:

always
28 دی 1393, 21:41
بدترين چيز اينه كه لاغر هم بشي ميگن چه فايده
تا حالا چندبار لاغر شدي؟؟؟
اين بار دوباره چاق تر ميشي

- - - Updated - - -

البته خيلي ها اطرافم هستن كه واقعا دلسوزانه يادم ميارن لاغريم رو و تشويقم ميكنن دوباره لاغر شم

مبینا.ب
17 بهمن 1393, 11:54
یه هفته پیش سر زنگ ورزش داشتیم برای خودمون اسم انتخاب می کردیم منم گفتم پاستیل خرسی
بعد یکی از بی شخصیت ترین و بی فرهنگ تربن دختر کلاس گفت :پاستیل لبپبد خخخخخ پاستیل چربی
این دختر باور کنید خیلی بی فرهنگه سال قبل هم یه بار رفت بالای سکو گفت من ادای کی رو درمیارم بعد هم صدای گاو از خودش دراورد و بعد خندید و گفت"مبینا دیگه
دختره ی اشغال سیاه سوخته ی بی فرهنگ و بی شخصیت
یعنی من براش از دور متاسفم اصلا از مسئله ی توهین کردن بگذریم یه حرفایی می زنه که اصلا نمی تونم بگم


- - - Updated - - -

یه هفته پیش سر زنگ ورزش داشتیم برای خودمون اسم انتخاب می کردیم منم گفتم پاستیل خرسی
بعد یکی از بی شخصیت ترین و بی فرهنگ تربن دختر کلاس گفت :پاستیل لبپبد خخخخخ پاستیل چربی
این دختر باور کنید خیلی بی فرهنگه سال قبل هم یه بار رفت بالای سکو گفت من ادای کی رو درمیارم بعد هم صدای گاو از خودش دراورد و بعد خندید و گفت"مبینا دیگه
دختره ی اشغال سیاه سوخته ی بی فرهنگ و بی شخصیت
یعنی من براش از دور متاسفم اصلا از مسئله ی توهین کردن بگذریم یه حرفایی می زنه که اصلا نمی تونم بگم

samira_alidost
19 بهمن 1393, 18:01
خواستن توانستن است خیلیا چون خودشون نمی تونن وزنشونو پایین بیارن کسیم که در حال تلاشه نمی تونن ببینن اگه الگوی ورزشی و رژیم غذایی مناسب باشه به وزن ایده ال می رسی و همچنین میتونی اونو حفظ کنی به شرط اینکه مصمم باشی و مداوم ورزش کنی و کالری مصرفیتو ندازه بگیری و یادت باشه که تداوم شرط اصلی موفقیته

naC
28 بهمن 1393, 15:50
من به خاطر همین مسخره کردن تصمیم گرفتم وزن کم کنم :(
یه پسر عمه دارم که 3 سال پیش هر وقت منو میدید میگفت باز چاق شدی چه خبره...ناراحت میشدم وقتی میدیدم اینجوری میگه
یه بارم تو خیابون یه پسر بم گفت کوفته....این دیگه واقعا عصبیم کرد...چون پسره نه قیافه داشت نه قد درست حسابی :|
برا همین تصمیم گرفتم وزن کم کنم لاغر شم تا دیگه نه کسی بم بگه کوفته نه فک و فامیل بگن چاق شدی!
بعد لاغر شدن پروفایل پیکچر فیسبوکمو عوض کردم کلی کامنت تبریک داشتم...همه تعجب کردن همون موقع پسر عمم بم مسیج داد گفت چقد خوشتیپ شدی من گفتم لاغر شو ولی نه دیگه در این حد ^___^ کلی ذوق کردم...الان جوری شده که چن وقت پیش خانم همین پسر عمه بم میگفت چجوری لاغر شدی منم باید وزن کم کنم :)

به نظر من برا اینکه به بقیه ثابت کنی که تو میتونی و برا خودت ارزش قاعلی باید برسی به وزن ایدهآل...اینجوری وقتی میبین خوشتیپ شدی هیچی نمیتونن بگن و کلی اعتماد به نفست میره بالا ^__^ ;)

zoli
15 اسفند 1393, 16:52
خیلی زیاد از همشون متنفرم هر بار که چیزی بهم میگن یه ضربه بزر میخورم خسته شدم دیگه همشیه هم نفرینشون میکنم که خودتون چاق شین یا بچه هاشون :sad30:

mig mig
15 اسفند 1393, 18:24
ارهههههه خیلی پیش اومده.ولی حالت تمسخر نبوده میگفتن چقدر چاق شدی !!!!!تا مثلا من به خودم بیام اما این حرفشون اثر نداشت .تلنگر من تو زندگی این بود یه اقایی از من خوشش میومد من نمدونستم وقتی مادرشون فرستاد خونمون فهمیدم اما میدونید چی شد؟؟؟؟؟فقط و فقط بخاطر چاق بودم اون خانوم منو پس زد .همه محسنات ادم نادیده گرفت فقط ظاهرم دید .من نمیخواستم قبول کنم ازین جنبش برام مهم نبود .ولی خیلی بهم برخورد،کارش خیلی بد بود:34zn0n5:. من که ایرادی ندارم فقط یکم تپلم.با این که منو مسخره نکرد با حرف اما کارش از صد تا مسخره کردن بدتر بود.درسته منو به خودم اورد :47b20s0:!!!ولی اینجوری؟؟؟؟؟ :306:اصلا ازش ممنون نیستم .:axesmileyf:
حالا بزار لاغر کنم خوش هیکل بشم تا منو ببینه بسوزه!!!:2i1d1co::2i1d1co:

mehrzzz
16 اسفند 1393, 14:58
سلام من تقریبا خیلی سعی می کنم اینجور موارد رو فراموش کنم خیلی هاش رو هم فراموش کردم (البته این روشمه واسه اینکه خودم رو اذیت نکنم ) ولی خب به هرحال یه چیزایی رو نمی شه فراموش کرد .البته خونواده خودم رو تقریبا میدونم که اگه حرفی میزنن بیشتر به خاطر راهنماییه حتی زن داداشهام شایدهم اینجور خودم رو قانع می کنم . با خانواده شوهر هم رابطه خوبی دارم به جز یکی دونفر . یکیشون که تو خانواده تقریبا هم پست و هم سن من هستش و اعتماد به سقف خیلی زیادی هم داره از روز اول خودش رو نشون داد . بخاطر اینکه سر جهیزیه تو همه فامیل پشت سرم بد گفته بود . هنوزم می دونم وقتی یه چیزی رو دست گرفته و داره تو جمع مطرح می کنه میخواد منو حرص دربیاره. هرچند قیافه خوبی داره و شاید هم جهیزیه خوبی داشت ولی همیشه تو فامیل شوهرم منو به اخلاق می شناسن یعنی حتی مادر شوهرم وقتی حرف اون میشه می گه اخلاقش بچه گونست ...

- - - Updated - - -

ولی دلم میخواد نه به خاطر اون فقط به خاطر خودم که کمال طلب هستم لاغر بشم بعد هم خودم زندگیم رو بسازم ...

فاطمه47
09 فروردین 1394, 10:22
سلام من تقریبا خیلی سعی می کنم اینجور موارد رو فراموش کنم خیلی هاش رو هم فراموش کردم (البته این روشمه واسه اینکه خودم رو اذیت نکنم ) ولی خب به هرحال یه چیزایی رو نمی شه فراموش کرد .البته خونواده خودم رو تقریبا میدونم که اگه حرفی میزنن بیشتر به خاطر راهنماییه حتی زن داداشهام شایدهم اینجور خودم رو قانع می کنم . با خانواده شوهر هم رابطه خوبی دارم به جز یکی دونفر . یکیشون که تو خانواده تقریبا هم پست و هم سن من هستش و اعتماد به سقف خیلی زیادی هم داره از روز اول خودش رو نشون داد . بخاطر اینکه سر جهیزیه تو همه فامیل پشت سرم بد گفته بود . هنوزم می دونم وقتی یه چیزی رو دست گرفته و داره تو جمع مطرح می کنه میخواد منو حرص دربیاره. هرچند قیافه خوبی داره و شاید هم جهیزیه خوبی داشت ولی همیشه تو فامیل شوهرم منو به اخلاق می شناسن یعنی حتی مادر شوهرم وقتی حرف اون میشه می گه اخلاقش بچه گونست ...

- - - Updated - - -

ولی دلم میخواد نه به خاطر اون فقط به خاطر خودم که کمال طلب هستم لاغر بشم بعد هم خودم زندگیم رو بسازم ...

آفرین خواهر گلم!
واقعا هدفت عالیه!!
موفق باشی گلم!

کیجا
09 فروردین 1394, 23:43
سلام
اومدم بگم بله منم مسخره شدم البته چند سال پیش حتی یادمه اواخر بهمن تا آخر سال 85بود و یادمه کسی بود که همکلاسی بودیم کلاسهای فوق برنامه بود که از 18ساله داشتیم تا خانمهایی که بازنشسته بودن
و خیلی بهم برخورد خیلی
آخه کسی مسخره م کرد که هیچ برتری نسبت بمن نداشت و هیکل خوبی هم نداشت معمولی بود ،مانکن داشتیم در کلاسمون همه خیلی مانکن و قد بلند بودن و برخی خوش هیکل ولی کوتاهتر از من فقط یک خانم بود که بخاطر قرصهایی که میخورد چاق بود خیلی چاق و بسیار خانم و مهربون
اینی که دلمو بدرد آوورد نه سواد داشت نه خانواده ش بالا بودن قصد توهین ندارم ولی از لحاظ مالی ضعیف بود و حتی حرف زدن بلد نبود نوشتن کلمات رو خوب بلد نبود و به نظر من فقط بچه های خوبی داشت
نمیدونم چرا با من حس رقابت شدید پیدا کرده بود و وقتی کم میاوورد زود منو مسخره میکرد دلمو شکست
اما وقتی لاغر شدم قرار بود با همکلاسی ها بریم دریا و روز قبلش بریم جایی مهمونی
باور کنین از پله ها بالا نرفته بودم که صدای مسخره کردنشو شنیدم همه ی همسایه های اون خونه فهمیدن یک دختر با اضافه وزن داره میاد بالا هنوز منو ندیده بود که شروع کرد متلک گفتن که سنگینی که نتونستی بیایبالا و... ولی منو که دید ساکت شد نه جواب سلام نه حرفی نه هیچی قهر کرد رفت نشست،تازه برنامه ی دریا رو بهم زد بعدش و دیگه با ما جایی نیومد
یعنی بعضی ها اینطور آدمی هستن
برای کم کردن روی این افراد هم که شده ورزش کنید و سالم زندگی کنید ،افرادی که برای پوشوندن ضعف و کوچیکی خودشون فقط دنبال پیدا کردن نقاط ضعف دیگران هستن و میخوان بقیه رو آزار بدن


قبل ازین خانم ،من اصلا از اضافه وزن بدم نمیومد و اصلا ناراحت نبودم در عرض دوران دانشجویی چاق شدم و دانشگاه کسی بهم حرفی نمیزد

مبینا.ب
15 اردیبهشت 1394, 19:54
داشتیم بازی می کردیم که یهو یکی گفت مبینا بشینه که پرس میشه

البته اصلا برام مهم نیست حرف های بقیه .. از بس شنیدم دیگه برام فرقی نداره

alireza75
15 اردیبهشت 1394, 20:58
چاق باشی چاق بودنت و مسخره میکنن
لاغر باشی میگن مث نی قلیونه و لاغریت ومسخره میکنن
ورزشکار باشی میگن آمپولی،هورمونی
خوشگل باشی میگن عمله :||:
کلا به حرفای بقیه اهمیت ندین
در دروازه رو میشه بست ولی در دهن مردم و.....

گلناز خانم
16 اردیبهشت 1394, 17:16
منم مسخره شدم اونم برای چاقی ولی باعث شد خودمو جمع و جور کنم و الان بیام اینجا تا در کنار دوستای خوبی که پیدا کردم با وزنهای کمتر و حتی بیشتر از خودم برای هدفمون به هم انگیزه بدیم

zane emroz
27 اردیبهشت 1394, 14:50
منودخترخاله هام مسخره میکنند....اما خودشون نفهمیدن چه لطفی در حقم کردن...4کیلوکم کردم...از الان به بعدم برای نی نی که میخوام داشته باشم کم میکنم..

*setare*
02 خرداد 1394, 07:14
من اضافه وزنم رو مدیون مامانم هستم ... تا 3-4 سال پیش حرفه ایی ورزش میکردم و وزنم رو 66-65 بود . مامانم همیشه با غذا دنبال من که بخور بخور ، بخور بخور ، منم چون همش رو میسوزوندم چاق نمیشدم و این ملکه ذهنم شده بود که من هیچ وقت چاق نمیشم
ولی بعد کارم سنگین شد و بعد هم ازدواج کردم روز به روز از ورزش دورتر شدم ولی چون عادت به اون مدل غذاخوردن داشتم یهویی به خودم اومدم دیدم بله شدم 85 کیلو ...
البته هنوزم یکسره اصرار به خوردن من داره و از یک طرف هم همش میگه آدم باید مراقب اندامش باشه!!!!!!!!!!!!
تا اینکه 2 روز پیش سر یک مسئله ایی با هم حرف میزدیم یه دفعه ایی گفت تو همه کارات همین شکلیه ، ببین چه به روز خودت آووردی ، چاق و قلنبه ، اصلا لباس اندازه خودت گیر میاری!!!!!!! همیشه خدا هم که میگی رژیمم!!!!!!!!!
مامانمه ، عاشقشم ، ولی اون لحظه دلم میخواست خودمو بکشم و خیلی ازش ناراحت شدم ...
اومدم خونه و رژیمم رو شکوندم و افتادم به پرخوری عصبی ...
تا اینکه الان به خودم اومدم
تصمیم گرفتم این دفعه دیگه تا تهش برم
بچه ها میدونم خیلی هاتون مادرید یا قراره مادر بشید ، تورو خدا از همون یکی دو سالگی به فرزندانتون یاد بدید درست غذا بخورن و ورزش کنن ... مادر من یک آدم تحصیلکرده که همیشه هم به هیکلش و تغذیه اش و ورزشش اهمیت میداد و میده ، یعنی الان با 60 سال سن روزی 2 ساعت پیاده روی و 3 بار در هفته شنا رو داره ! ولی همیشه اینطوری فکر میکرد که ما بچه ایمم و باید بخوریم وگرنه مریض میشیم ! حتی الان هم همینو میگه باورتون میشه!
مامانم گله ، عاشقشم ، همه زندگی منه ولی فکر میکنه من هنوز 2 سالمه و اگه زیاد غذا نخورم میمیرم ...

النور
10 خرداد 1394, 15:50
واااااااااااااااااااااااا ای بچه ها من اینقدر خاطرات تلخ از این مسخره کردن ها دارم که نگو.
روز عقدم زندایی شوهرم اولین بار بود میدیدمش نشسته بود صندلی کناریم وقتی حلقه رو دید گفت برای اندازه تو از کجا حلقه پیدا کردن؟
میخواستم کله اش رو بکنم.:42kmoig:
همون زندایی اش میخواست بره کربلا تو جمع بهم گفت برای تو نمیتونم سوغاتی پارچه بیارم چون خرجم بالا میره باید دوبرابر بقیه بخرم. و هرهر خندید.

بچه ها بدترینشم همین پارسال شهریور بود رسیده بودم به 105 کیلو
بامادرشوهرم رفتم پیش خیاط،خیاط پرسید چندتا بچه داری؟
حالم گرفت
مادرشوهرم زود گفت هیکلش رو نگاه نکن بچه است همش 26سالشه.
همه اونجا اینقدر بد نگام کردن از مادرشوهرم خجالت کشیدم،روم نمیشد تو صورتش نگاه کنم.الان که 87کیلو شدم وقتی میریم عروسی همش جلوش میرقصم اونم آی حال میکنه هی به همه میگه ببین چه خوش هیکل شده؟:thankyou:

negiin
11 خرداد 1394, 12:08
سلام
بعضی موقع ها بعضی حرفای ادم خیلی به دل ادم میادشایدهم طرف قصد خاصی نداشته از گفتنش ! من 109 کیلو بودم الان شدم 96 کیلو ولی هنوز لاغر نشدم ولی خیلی هیکلم بهترشده نسبت به قبل !!! و قبول دارم باید حالا حالاها لاغر کنم !! چندروز پیش تو دانشگاه بچه ها کیک و شربت اورده بودن ! منم که رژیم بودم ولی اون روز از صبح تا شب هیچی نخورده بود کیکمو دادم به دوستم بعد عصرش یکی از دوستام کیکش نصفه بود گفت نمیخوره دادش به من ! بعد من سر یه مساله ای تو کلاس عصبی بودم یهو بحث این پیش اومد که بعضیا که عصبین بدتر میخورن !! اینم فک کرد من اون روز کیک و شربتمو خوردم گفت اره دیگه اگه تو سر عصبانیتت نمیخوردی تا الان که این نمیشدی !! راستش خیلی بهم بر خورد اولش !! اون لحظه قفل شد زبونم هیچ حرفی نزدم فقط گفتم اره دیگه تو راست میگی !! ...
یکیم یه مدت پیش یه خانوم چاق تر از خودم با کیف کوله و یه بسته نون اومد تو تاکسی بشینه عقب منم تنها نشسته بودم یهو گفت : من بشینم دوتامون جا میشیم !! اینم باز ناراحتم کرد !! یعنی چی اخه ؟ تو خودت دوبرابر منی با اون همه وسیله این چه حرفیه !!
مثلا میریم خونه دوست مامانم یهو میگه دختر فلانی خیلی ظریفه و نمیدونم چی چیه .. واقعا این حرفا بار سنگینیو رو دوش ادم میذاره !!

راستش از این کارای مردم خسته شدم خسته !! دلم میخواد زودتر لاغر بشم و این حرفا تموم بشه !

mahya jaan
11 خرداد 1394, 13:30
می دونی بدترین قسمت مسخره کردن چیه؟اینه که مادرت و پدرت و شوهرت مسخره کننده باشن!وقتی شوهرم خونه میاد به من میگه چطوری خرس من? حرصمدرمیاد...یه بار به من گفت می دونی تو قیافه ات شبیه آنجلینا جولی هست.منتها چشمات قشنگ تره هیکلت هم مثل خرس می مونه.من از آون موقعی که این حرف رو زد بیست کیلو لاغر تر شدم ولی دلم می خواد سی کیلوی ديگه هم لاغر بشم.می دونم زیر حد طبیعی هست ولی اگر بشم40 کیلو ديگه کسی نمی تونه بهم بگه خرس!اون وقت همه در مقابل من مثل خرس میشن!!!

النور
12 خرداد 1394, 08:52
میدونین چی سخته؟ به خاطر چاقی ات اعتماد به نفس نداشته باشی و مجبور بشی از خیلی چیزها بگذری.

mahya jaan
12 خرداد 1394, 10:49
من ل که می خواستم ازدواج کنم 67 کیلو وزنم بود شنا رو دنبال می کردم و دانشجو بودم.خیلی هم مغرور بودم.اصلا دنبال ازدواج نبودم.ولی قبلش خواستگار زیاد داشتم.اندامم درشت و چهار شونه بود و اما از شکم و پهلو و اینا اصلا خبری نبود.شوهرم برعکس من شونه های باریک و اندام ظریفی داشت.کم وزن نبود ولی خیلی ریزه میزه بود.با هم ازدواج کردیم و دانشگاهم تمام شد و وزنم یهو رفت رو 80.بعد هم حاملگی درست یه سال بعد ازدواج و بعد هم رفتم تا90.بعد هم که می خواستم شیر بدم. و هر چی بود می خکردم حتی چیزایی که حالم رو به هم میزد مثل باقلوا و لوز و...وزنم از80بلافاصله بعد زایمان رفت روی95.پسرم که شش ماهه شد شد شیر رو پس زد بعد هم من تحت تاثیر دایم گوشزد همسرم که مثل خرس شدم!!!رفتم تو رژيم.در عرض سه ماه بیست کیلو کم کردم ولی تا یک سال نتونستم وزن کم کنم.وبالاخره رسیدم به اینجا.بهجایی که تنگ اومدم!مامانم همش می گفت نگاه کن دماغت گنده بود حالا شده مثل سیب زمینی.بابام وقتی از سر سفره قهر می ککردم عوض دلداری می گفت بهتر!نخوره شده مثل چغندر!بالاخره الانم درگیر همین حرفامالا شوهرم ده کیلو سنگین تر اول ازدواجمون شده و وزنش بیشتر از من شده!!!!ولی تکه را میندازه هنوز!ولی حالا منم تکه خوب میندازم حسابی از خجالتش در میام.

alireza75
13 خرداد 1394, 16:45
میدونین چی سخته؟ به خاطر چاقی ات اعتماد به نفس نداشته باشی و مجبور بشی از خیلی چیزها بگذری.
من در مورد ازدواجم اینطور شد هر آدم متوسطی که میومد قبول نمیکردم میترسیدم بعدا مسخره ام کنن،کسایی که فاصله سنی کمتر از 10سال از خودم داشتن رو قبول نمیکردم چون میگفتم چندسال بگذره من از این بزرگتر دیده میشم و آبروم میره.
این شد که با یک فرد چاقتر از خودم که اونموقع 110کیلو بود و سنش 15سال ازم بزرگتر بود ازدواج کردم.
البته الان شوهرم هم 20کیلو وزن کم کرده.ولی خوب دیگه من اگه اعتماد به نفس بالایی داشتم الان موقعیتم خیلی بهتر از این بود.

بهتر به جا فکر کردن به گذشته الانت و دریابی و قدر زدنگیت و بدونی باشوهریا زندگیت وبا چیزی که شاید هیچ وقت اتفاق نمی افتاده مقایسه نکنی

linda1
13 خرداد 1394, 17:55
عزیزم انشاله به وزن هدفت می رسی تلاش کن ولی به خودت صدمه نزن فراموش کن این حرفا رو و فقط تلاش کن

النور
16 خرداد 1394, 09:34
بهتر به جا فکر کردن به گذشته الانت و دریابی و قدر زدنگیت و بدونی باشوهریا زندگیت وبا چیزی که شاید هیچ وقت اتفاق نمی افتاده مقایسه نکنی

من اصلاً با زندگی الانم مشکلی ندارم از همسرم هم خیلی راضی هستم ولی خوب این چاقی اون زمان یک مشکل برام ایجاد کرده بود الان هم که بچه دار نمیشم باز میگن بخاطر اینه که چاقم.

alireza75
16 خرداد 1394, 15:04
من اصلاً با زندگی الانم مشکلی ندارم از همسرم هم خیلی راضی هستم ولی خوب این چاقی اون زمان یک مشکل برام ایجاد کرده بود الان هم که بچه دار نمیشم باز میگن بخاطر اینه که چاقم.
خب الحمدالله منظورم اینه به چیزی که اصلا اتفاق نیفتاده اصلا فکر نکنیم مثلا اگه لاغر بودم با فلانی ازدواج میکردم اینجوری میشد،این حرفایی ک اینجا زدید هم هیچ وقت پیش شوهرتون نگید چون قطعا ناراحتش میکنید شاید به روتون هم نیاره ولی ناراحت میشه
بله چاقی بعضی وقتی باعث این مشکل میشه ولی جای نگرانی نیست شما میتونید وزنتون رو پایین بیارید و مادر هم بشید،فقط یه برنامه ریزی دقیق کنید(هم رژیم غذایی و هم ورزش)و هرگز ترکش نکنید در هیچ شرایطی،اگر نمیتونید میتونید به باشگاه برید و برنامه رو از اونجا بگیرید و اگراینم نمیتونید میتونید توی همین اینترنت مربی های کاربلدی هستن ک برنامه غذایی و تمرینی میدن،فقط ناامید نشید ممکنه اوایل اصلا وزن کم نکنید تا کاهشتون پایین باشه ولی بدنتون رو قلطک بی افته و سوخت و سازش بالابره دیگه خودش بهتون انگیزه میده،شما همین الانم یه انگیزه بزرگ دارید،#مادر شدن
موفق باشین

mahsa_vaghari
16 خرداد 1394, 15:41
سلام دوستان راستش من توی فامیل زیاد مورد تمسخر قرار نگرفتم ولی توی خیابون مخصوصا از پسرا خیلی متلک های بدی شنیدم(مخصوصا موقع لباس خریدن) هر چند برام اصلا مهم نبوده به نظر من آدم نباید به خاطر کوته فکر بودن بقیه خودشو اذیت کنه
قبل از بارداریم 60 کیلو بودم ولی متاسفانه به خاطر کم کاری تیروئید یهو خیلی چاق شدم
الانم مهمترین دلیلی که میخوام لاغر بشم همسرمه هر چند به روم نمیاره ولی اینو دیگه همه میدونن مردا عاشق زنای خوش اندامن پس باید لاغر بشم

alireza75
16 خرداد 1394, 16:28
سلام دوستان راستش من توی فامیل زیاد مورد تمسخر قرار نگرفتم ولی توی خیابون مخصوصا از پسرا خیلی متلک های بدی شنیدم(مخصوصا موقع لباس خریدن) هر چند برام اصلا مهم نبوده به نظر من آدم نباید به خاطر کوته فکر بودن بقیه خودشو اذیت کنه
قبل از بارداریم 60 کیلو بودم ولی متاسفانه به خاطر کم کاری تیروئید یهو خیلی چاق شدم
الانم مهمترین دلیلی که میخوام لاغر بشم همسرمه هر چند به روم نمیاره ولی اینو دیگه همه میدونن مردا عاشق زنای خوش اندامن پس باید لاغر بشم

سلام طرز فکرتون درسته،درمورد لاغری هم مواظب باشید و اول کم کاری تیروئیدونو دریابید سعی کنید رژیمی انتخاب کنید ک بتونید توش موادی مصرف کنید ک ید بیشتری داشته باشه و با رژیمتون به خودتون خدایی نکرده لطمه نزنید
میتونید این لینک (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=276559)رو مطالعه کنید
موفق باشید

negiin
16 خرداد 1394, 16:41
بچه ها سلام
من اومدم و از حرفایی که بهم زدن و بهم برخورده گفتم اینجا ولی همیشه هم نکات منفی رو نباید دید .. من چندروز پیش همون دوستم که سر کیک و اینا بهم تیکه انداخت .. عکسم رو اورده بود دانشگاه یهو گفت : واااااااای نگین چقدر لاغر شدی تو !! آخه عکس مال دوران 109 کیلویی بود ! گفت : افرین خیلی خوب لاغرشدی تا الان !! منظورم اینه کلا حرف دیگران رو جدی نگیریم هم حرف خوب میشنویم هم بد !! پس ادامه بدیم و ناامیدی و ناراحتی از تمسخر دیگران رو کنار بذاریم !!
حالا تصمیم دارم عکسم رو بذارم براتون تو قسمت بعد و قبل تا ببینید :)

mahsa_vaghari
16 خرداد 1394, 20:27
سلام طرز فکرتون درسته،درمورد لاغری هم مواظب باشید و اول کم کاری تیروئیدونو دریابید سعی کنید رژیمی انتخاب کنید ک بتونید توش موادی مصرف کنید ک ید بیشتری داشته باشه و با رژیمتون به خودتون خدایی نکرده لطمه نزنید
میتونید این لینک (http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=276559)رو مطالعه کنید
موفق باشید
مرسی از راهنماییتون آقای علیرضا

linda1
17 خرداد 1394, 20:37
النور عزیزم چه مادر شوهر خوبی داری
وقتی میریم عروسی همش جلوش میرقصم اونم آی حال میکنه هی به همه میگه ببین چه خوش هیکل شده؟
چقدر خوشحال کننده اس

النور
18 خرداد 1394, 09:11
النور عزیزم چه مادر شوهر خوبی داری
وقتی میریم عروسی همش جلوش میرقصم اونم آی حال میکنه هی به همه میگه ببین چه خوش هیکل شده؟
چقدر خوشحال کننده اس

بله عزیزم واقعاً اینطوره،
خیلی مهربونه،فکر نکنم کسی ببینتش و عاشقش نشه.
عاشق رقص هم هست،وقتی اومد خواستگاری میگفت من هیچی ازت نمیخوام فقط واسه پسرم برقص و همیشه بخند تا شاد باشه.
خدا قسمت همه بکنه از این مادر شوهرها.

parisima
18 خرداد 1394, 09:58
مادر شوهری عزیز من اخرین ملاقات بستنی گذاشت جلوم نخوردم شوهری گفت رژیم گفت اه شکمش گنده شده ببین من شکمم تخته..........بیچاره شوهرم شوک شد من که ناراحت نشدم چون مادر شوهری زن پیر و ساده ای هست ...ولی شوهرم خیلی ناراحت شد و گفت مادرم منظوری نداشت و ساده هست و این حرفااااااا....حالا منم میخوام برگردم سر وزن اولم ....

Mr.X
23 تیر 1394, 23:55
شوخی شوخی حرف که میزنن ولی من ناراحت نمیشم اصلا و منم باهاشون شوخی میکنم :دی

چرا ناراحت نمیشم ؟ چون خودمو قبول دارم همینجوری که هستم و خودمو دوست دارم و جنبه مم بالاست.:47b20s0:

bratz
27 تیر 1394, 11:25
هووووووووووووو:4fvgdaq_th:
تا دلتون بخواد تو زمان چاقی منو مسخره میکردن همه:crysmiley2:
هرجا میرفتم همش میدیدم که دارن پشت سرم میگن و به چاقیم میخندن:245:
ولی من با ارادم رو همشون رو کم کردم:2i1d1co:
حالا همه از ارادم و هیکل خوبم میگن:bollywood1:
همین که میری خرید فقط به مدل لباس توجه میکنی و نمیخواد اول تو سایزا بگردی ببینی سایزت هست یا نه! خودش یعنی اووج خوشالیییییبی:2uge4p4:
ایییشششششالا همه ی دوستای زیباتنیم خییییییییییییییلی زود این حس منو درک کنن.:34zn0n5:
لاغریییییی خیییلی خوبه:4chsmu1:

leeminho
27 تیر 1394, 13:09
حرف بچه ها رو که خوندم دیدم همه مثل هم دل شکسته شدیم. اسم نمی برم اما منم خیلی عذاب کشیدم. یکی بهم می گه یغور یکی می گه تریلی غول بیابانی یکی می گه هیکلت از بس گندست ازت می ترسم.حالا این آدم خودش اصلا نرمال نیست.خیلی لاغره که اصلا طبیعی نیست.معلومه من پیشش گنده ترم.اما خیلی دلم شکسته. یه روزم دوستم بهم گفت هیکلت بهم ریخته که واقعا عذاب کشیدم.یه آدم واقعا بیتربیت تو فامیلمون که خودش بالاتنه لاغر ولی پایینتنه 3 برابر بالانتشه چون فقط شکم نداره مدام شکم من رو مسخره می کنه.به خدا این جور آدما ظالمترینن.منم شعورم بیشتر از اونه می تونم مسخرش کنم ولی نمیکنم.تازه من حداقل15 سانت ازش بلندترم.اینجوریه دیگه.می خوام لاغر بشم مثل اونوقتا که میگفتن خوش هیکلی.خیلی ناز بودم قدر خودم رو ندونستم.دلم تنگ شده برای روزایی که تاپ می پوشیدم و کمر باریکم رو میدم.خدایا به حق این روز عزیز به هممون کمک کن تا لاغر و خوش هیکل بشیم.

chaghale
28 تیر 1394, 02:13
منو کسی مسخره کنه قطعا بدترشو به خودش میگم :42:

baranmemarii
30 تیر 1394, 22:45
من دوسال پیش 62 بودم طی سه ماه رسیدم به چهل و سه!!! :15::15:
وقتی 43 کیلو بودم مسخرم می کردن! میگفتن مامولک! مرده متحرک و...:boredsmiley::boredsmiley:
یه سال و نیم بعدش رسیدم به 73.5 دوباره مسخره میکردن مثلا میگفتن اوضاع خیلی روبه راه بوده که رو فرم اومدی! چاقاله! دخترای چاق زشتن و...:2mo5pow::2mo5pow:

میتونم بگم فقط 20% حرفای بقیه تاثیر داشته و بقیه ش هم بیشتر از آزمایشم که گلیسرین و کلسترل بالایی داشتم و سلیقه ی شخصیِ مانکن پسندم روم تاثیر اشت!

درکل بگم بقیه همیشه دنبال سوژه ن تا آدمو مسخره کنن!

قدم 160 هست و الان هم که رسیدم به 64.5 و وزن هدفم 50 هست بازم یه عده میگن هیکلت خوب شده و یه سریا بازم میگن بازم چاقی و کمرت باریک نیست!! :89::169:

تنها چیزی که برام مهم نیست حرف دیگرونه چون اون کسی که چاقی و لاغریم رو تمسخر میکنه، هیچ وقت نتونسته وضعیتمو درک کنه و فقط به فکر خودشه و دلش برام نمیسوه! :connie_1:

NaDia67
03 مرداد 1394, 03:51
تو خانواده من از بزرگ گرفته تا کوچیک همه لاغر اندامن.چاقشون منم با 15 کیلو اضافه وزن
و بهم لقب خرس دادن:276:

انیس خانم
03 مرداد 1394, 04:42
مسخره که نه ولی بیشتر تو خونه سر به سرم میذارن هرچی میخورم میگن بیشتر بخور کمه :276:

meba
03 مرداد 1394, 11:11
من دوسال پیش 62 بودم طی سه ماه رسیدم به چهل و سه!!! :15::15:
وقتی 43 کیلو بودم مسخرم می کردن! میگفتن مامولک! مرده متحرک و...:boredsmiley::boredsmiley:
یه سال و نیم بعدش رسیدم به 73.5 دوباره مسخره میکردن مثلا میگفتن اوضاع خیلی روبه راه بوده که رو فرم اومدی! چاقاله! دخترای چاق زشتن و...:2mo5pow::2mo5pow:

میتونم بگم فقط 20% حرفای بقیه تاثیر داشته و بقیه ش هم بیشتر از آزمایشم که گلیسرین و کلسترل بالایی داشتم و سلیقه ی شخصیِ مانکن پسندم روم تاثیر اشت!

درکل بگم بقیه همیشه دنبال سوژه ن تا آدمو مسخره کنن!

قدم 160 هست و الان هم که رسیدم به 64.5 و وزن هدفم 50 هست بازم یه عده میگن هیکلت خوب شده و یه سریا بازم میگن بازم چاقی و کمرت باریک نیست!! :89::169:

تنها چیزی که برام مهم نیست حرف دیگرونه چون اون کسی که چاقی و لاغریم رو تمسخر میکنه، هیچ وقت نتونسته وضعیتمو درک کنه و فقط به فکر خودشه و دلش برام نمیسوه! :connie_1:


دقیقا بعضی از مردم بالاخره یه چیزی پیدا میکنن که دیگرانو مسخره کنن ... مثلا من خودم هم وقتی می رفتم پارک می دوییدم هر روز یه سری بامزه پیدا میشدن که بهم تیکه مینداختن که محو میشی - تو دیگه چرا میدویی؟ - اسکلت و غیره
با وقتی مراقب غذا خوردنم هستم هی انرژی منفی می فرستن با گوشه و کنایه
جالبه که اضافه وزن داشته باشی یه چیزی میگن وزنت نرمال باشه یه چیزی میگن کمبود وزن داشته باشی یه چیزی میگن :25r30wi: کلا نباید به حرف دیگران توجه زیادی کردی وگرنه یهو مثل من در عرض یک سال 9 کیلو اضافه میکنی و پشیمون میشی که چرا الکی اینهمه غذا خوردی ؟ :2usv2c8:من تو یک سال گذشته از تاثیر همین حرفها بیخودی وزنمو از 50 رسوندم به 59 ... مساله فقط وزن نیست مساله اینه که خوردن غذاهای چرب و چیلی و شیرین بدنمو بیشتر ضعیف و مریض میکنه تا اون وقتی که کم میخوردمو غذاهای سالم و کبابی و غیره میخوردم و حواسم بود هر روز چی وارد بدنم میکنم

_Donya_
18 مرداد 1394, 03:36
مسخره که نه ولی بیشتر تو خونه سر به سرم میذارن هرچی میخورم میگن بیشتر بخور کمه :276:
درک ات میکنم انیس جون :4fvgdaq_th:

Anna320
01 شهریور 1394, 02:54
اره عشقم بخاطر این موضوغ ولم کرد .... اخه خودش فیتنس کار میکرد همه چی پرفکت بخاطر همین تا میتونست منو مسخره میکرد :tantrumsmiley:

bande
01 شهریور 1394, 10:59
قبلا آره
الان نه
قبلا مهم بود الان مهم نیست.
چون فهمیدم کسی هم که مسخره میکنه شان و شخصیت خودشو نشون میده
آدم برای خندوندن بقیه باید از خودش مایه بزاره شوخی کنه.نه اینکه از بقیه مایه بزاره تا خودش بخنده.بد میگم؟:4chsmu1::slxe1vrr6glin3kty2a

somi joon
19 شهریور 1394, 16:53
من رو خیلی دست انداختن :sad30:

- - - Updated - - -

من رو زیاد مسخره کردن :sad30:

دختر شمالی
21 شهریور 1394, 02:37
سلام
اره پریروز یک پسر 6 ساله بهم گفت چقدر چاقی :/

ovashli
22 شهریور 1394, 18:53
درست همین اتفاقات برای من هم افتاد
من 60 کیلو بودم در عرض 4 ماه شدم 48 کیلو
همه مصخرم کردن و هی می گفتن :مردنی ،
لاغر خانوم ،اسکلت جان ،رژیمی ،بابا تو که اصلا مریض شدی :15:
حالا اینا که خوباش بود .
مثلا پدربزرگم می گفت :چرا لاغرشدی ؟چی غصت می ده ؟چی افسردت کرده؟
موقع غذا خوردنمو که دیگه نگو ؛
همه تو جه داشتن که ،چی می خورم ،چه قدر می خورم ؛تا زود برام سه یا چهار بشقاب دیگه غذا بریزن ¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡
اون موقع که چاق بودم اصلا حال و حوصله نداشتم ،خجالت می کشیدم بیرون برم ،تو مهمونیا اصلا روم نمی شد لباس های جذب بپوشم ،چون همه ی
دخترای هم سن و سالم لاغر بودن .
همشون از دوستام گرفته تا دخترای فامیل بهم می گفتن :یه خورده مواظب خودت باش
تغذیتو رعایت کن ،ورزش کن ،تو لاغری بهت می اد .
خدایی لاغر هم که شده بودم همه ی لباسام بهم می اومد و یه جورایی مثل باربی شده بودم .
اما همه ی قدیمیای فامیل مون که خیلی هم فضولن هی می گفتن :مریض شده !
داره میمیره ! دیگه چیزی ازش نمونده !افسرده شده !ناراحته !!!!!!!!!!
ان قدر غر زدن بهم و هی گیر دادن که اشکمو در می اوردن
هرشب سر میز شام دعوا بود تو خونه ی ما ازبس مامانمو و بابام هی بهم می گفتن بخور
نتیجشم یه لج بازی احمقانه شد که باعث شد از سری پیش چاق تر شم
و بشم 63 کیلو .
حالا که چاق شدم و لباس مباس بهم نمی اد و تنبل شدم
مامانم هی بهم می گه :لاغر کن ،لاغر بودی خوشگل بودی ،همه ی لباس ها بهت می اومد ،فعال بودی و...........
کلا بزارید یه تجربه که خودم در طی یه چاق و لاغری کسبش کردم بگم :
همیشه انسان ها می خان در برات نظر بدن و هی برات تعیین و تکلیف کنن و
تازه ازت هم اناظار دارن به خرفاشون گوش بدی ،حالا اگه به حرفاشون هم گوش بدی ،دیگه نمی گن که به حرفای ما گوش داده ،می گن :خودش دوست داشت بازم تپل بشه ¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡¡
خلاصه همیشه هر کاریو که دوست دارید انجام بدین و نظرات ویگران براتون مهم نباشه
ما هر کاری هم که کنیم ،دیگران می خان نظر بدن و ایراد بگیرن ،
پس بهتره کاریو کنیم که دوست داریم اون جوری باشیم و توش احساس ارامش کنیم .

kitana
23 شهریور 1394, 08:57
کاملا درسته من وقتی کوچولو بودم وزن خیلی کمی داشتمبخواطر زور کردن خانوادم روز به روز چاق تر شدم و نتیجه اش اینه که در 14 سالگی 85 کیلو ام به شدت پر خور شدم وهمه مسخرم میکنن وبهم میگن گامبو

- - - Updated - - -

کاملا درسته من وقتی کوچولو بودم وزن خیلی کمی داشتمبخواطر زور کردن خانوادم روز به روز چاق تر شدم و نتیجه اش اینه که در 14 سالگی 85 کیلو ام به شدت پر خور شدم وهمه مسخرم میکنن وبهم میگن گامبو

-SARA-
23 شهریور 1394, 23:57
خب من یکم فرق دارم کلا ژن چاقی داریم ولی خانوادم از قدیم باهاش مقابله کردن
مامانم پیاده روی بابام کوه نوردی خواهرم پیلاتس کلا ورزشکار به جزمن
کلا انگشتا طرف منه همیشه:4ytbp1d: